گرد آوری مقالات علمی و اجتماعی

اکثر مقالات این سایت گرد آوری از روزنامه های می باشند که با ذکر نام نویسنده همراه است. مقالات اینجانب در ستون روزانه موجود است.

گرد آوری مقالات علمی و اجتماعی

اکثر مقالات این سایت گرد آوری از روزنامه های می باشند که با ذکر نام نویسنده همراه است. مقالات اینجانب در ستون روزانه موجود است.

فرم امتیاز دهی 500 تایی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

آزمون علمی جامع فرهنگیان

در سال های اخیر به دلایل مختلف شاهد کمرنگ شدن فعالیت های علمی معلمان ، عدم مطالعه مستمر و  استفاده از منابع جدید علمی توسط معلمان می باشیم. از سویی در فرم های ارزشیابی فرهنگیان ، اعطای گروه های ممتاز و انتخاب معلم نمونه به طور واضح میزان مهارت و سواد اطلاعاتی و علمی افراد سنجیده نمی شود و به طور ضمنی اطلاعات فرد ارزشیابی و امتیاز دهی می شوند. و اگر معلمی در جراید و نشریات و کنفرانس ها مقاله بدهد باسواد محسوب می گردد و گرنه به عنوان مثال در انتخاب معلم نمونه 117 امتیاز را از دست  می دهد و همچنین در سایر فرم های ارزشیابی نیز اطلاعات علمی در حال حاضر فرهنگیان لحاظ نمی شود و بعضا به معدل مدرک اکتفا می شود .
لذا پیشنهاد می شود همه ساله یک آزمون علمی جامع  بین فرهنگیان هر رشته به صورت مجزا در هر شهرستان برگزار شود .
(البته در اولین سال ها به صورت آزمایشی و اختیاری در برخی رشته ها برگزار شود و بعدا تعمیم داده شود) نفرات برتر به آزمون استانی و نفرات برتر استانی به آزمون کشوری اعزام شوند .
به نفرات برگزیده شهرستانی ، استانی و کشوری جوایز ویژه و چشمگیر اعطا شود و امتیاز این آزمون در ارزشیابی سالانه ، اعطای گروه های ممتاز ، انتخاب معلم نمونه ، آزمون اعزام به خارج  ، ارتقا شغلی و تعیین جای فرهنگیان لحاظ شود.
مزایا:
1 – باعث ایجاد انگیزه در فرهنگیان و به روز شدن اطلاعات فرهنگیان میشود.
2 – یک ملاک استاندارد و منطقی به بند های ارزشیابی سالانه ، اعطای گروه های ممتاز ، انتخاب معلم نمونه ، آزمون اعزام به خارج  و ارتقا شغلی افزوده می شود.
3 – باعث باز آموزی و بازنگری در اطلاعات و محفوظات فرهنگیان میشود.

دشواری طرح :
1. عدم استقبال فرهنگیانی که سالها از مطالعه دور بوده اند و مسلما در قبال این طرح جبهه خواهند گرفت.
2. تامین منابع مالی

ساماندهی نیروهای انسانی ساخت مسکن

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

آموزشگاه های زبان انگلیسی و نقش آنها در یادگیری زبان حاج سعیدی

یادگیری مبانی زبان فقط در 20 جلسه ، تضمین پاسخگویی به 70 در صد سوالات در همه آزمون های زبان  ، اعطای مدرک بین المللی ، مکالمه فشرده در 10 جلسه ، قبولی در آزمون تافل با 20 جلسه

این قبیل آگهی ها امروزه بخشی از تبلیغات کاذب موسسات آموزش زبان انگلیسی دارای مجوز و فاقد مجوز می باشد که در جای جای شهر های مختلف  علی الخصوص شهر های بزرگ دیده می شوند.
امروزه یادگیری زبان خارجی به خصوص زبان انگلیسی یکی از دغدغه های خانواده های ایرانی به شمار می شود. بسیاری از خانواده ها بر این باورند که در مدارس آن طور که باید و شاید به بچه ها انگلیسی آموزش داده نمی شود و آنها مجبورند بچه های خود را برای یادگیری بهتر زبان به آموزشگاه ها بفرستند. برخی از آنها هدف از فرستادن بچه های خود به این کلاس ها را تقویت مکالمه و برخی کسب مهارت برای موفقیت در کنکور عنوان می کنند و تعدادی هم زبان را برای کسب یک شغل مناسب در کنار یادگیری مهارت استفاده از کامپیوتر ضروری می دانند. آنچه مسلم است این است که تقاضا برای شرکت در این کلاس ها زیاد است و متأسفانه نظارت چندانی بر کیفیت و روند آموزش در موسسات زبان انگلیسی وجود ندارد.
دریافت مجوز آموزشگاه زبان یک فرآیند پیچیده نیست و هر کسی که دارای مدرک لیسانس ( در هر رشته ای !) باشد و سه سال سابقه تدریس ( هرنوع تدریس ، در هر موسسه ای  ) باشد می تواند  با درخواست از مدیریت آموزش و پرورش منطقه خود و پرداخت فقط 20 هزار تومان ، اقدام به تاسیس آموزشگاه زبان کند و هیچ آزمون علمی یا تخصصی در کار نیست!
در اکثر شهرهای ایران موسسات زبان فراوانی وجود دارد که البته هر کدام از آنها سعی می کنند خود را وابسته به یکی از موسسات داخل یا خارج کشور نشان دهند و با قید عبارت « اعطای مدرک بین المللی » اعتبار موسسه خود را بالا ببرند.
آنچه که واضح است این است که مدرک هیچ یک از موسسات زبان در ایران رسمی نیست و اساسا به آن مدرک اطلاق نمی شود بلکه « گواهی شرکت در کلاس های آموزش زبان انگلیسی » محسوب می شود و برخی از آنها در استخدام های غیر دولتی ( منشی گری یا خدمات تایپ)  آن هم به شرط داشتن سواد اطلاعاتی شاید کاربرد داشته باشند ! مدارک رسمی عمدتاً از طریق آزمون های سازمان سنجش و برخی موسسات بین المللی معتبر دنیا صادر می شوند که تافل ، آیتلس و تولیمو نمونه های آزمون های رسمی محسوب می شوند.
در میان همه این مشکلات ، آنچه که بیش از همه اهمیت دارد این است که ، آموزش زبان خارجی ، چه در مدارس و چه در بسیاری از آموزشگاههای خصوصی ، نیازمند بازنگری و تلاش برای هرچه بیشتر کاربردی‌تر کردن آن دارد.
در مدارس به دلیل شروع دیر هنگام زبان ( دوره راهنمایی ) و عدم امکان غربال کردن دانش آموزان ، اصرار برخی مدیران در دادن نمره های غیر واقعی توسط معلمان و عواملی فنی دیگر ،  باعث می شوند ، معلم سطح آموزش زبان را تا متوسط به پائین ، تنزل داده که این عملاَ فرآیند یادگیری و فرصت کاربردی کردن زبان را در مدارس دچار اختلال می سازد و معلم مجبور می شود مبنای کار و تدریس را نمره قبولی دانش آموزان قرار دهد و عملاَ آموزش زبان انگلیسی در مدارس وجود ندارد و فقط قبولی در آزمون زبان انگلیسی مطرح است.
اما مشکل در آموزشگاه های زبان انگلیسی به گونه ای دیگر است.به عقیده بسیاری از کارشناسان زبان انگلیسی ، فرآیند یادگیری و میزان به کار گیری آن در آموزشگاه ها  نیاز به یک انگیزه دارد.داشتن علاقه به تنهایی نمی تواند برای یادگیری کافی باشد. هر چند امروز علاقه نیز در بسیاری از مراجعین به آموزشگاه ها دیده نمی شود و برخی از زبان آموزان ، به اجبار خانواده ها به این کلاس ها می آیند و برخی نیز به قول خودشان برای پرستیژ و به اصطلاح کلاس.
امروزه شما افراد بسیاری را می بینید که علاقه مندی خودشان را برای یادگیری مکالمه زبان نشان می دهند. آنها همواره ادای آدمهای نیازمند به یادگیری زبان را در می آورند. یادگیری زبان بدون انگیزه و پشتکار عملاً امکان ندارد و افرادی که بدون این دو عامل وارد این وادی می شوند ، به مثابه افرادی می مانند که در زمین فوتبال به توپ لگد
می زنند ولی فوتبال بازی نمی کنند یا در استخر آب بازی می کنند ولی شنا نخواهند آموخت. برای این افراد یادگیری زبان بیشتر برای پر کردن خلا محسوب می شود تا یک ضرورت.پس عموماَ آنچه برای یک فرد اهمیت پیدا می کند ، داشتن انگیزه قوی براساس نیاز قوی است . انسان نیازمند ، کنجکاوانه دنبال خواسته خود است ، اما زمانی که این کاوش زمینه های صوری و تهی ازنیاز به خود پیدا کند ، از میزان علاقه مندی نیز بطور قابل توجهی می کاهد.پس در وهله اول دانستن اینکه تا چه حد ما نیازمند یادگیری زبان هستیم در فرایند یادگیری بسیار مفید خواهد بود.
از سوی دیگر با توجه به تعداد زیاد آموزشگاه های زبان علی الخصوص در شهر های بزرگ ( هر چند تعداد آنها در شهر های کوچک هم چندان کم نیست) نظارت جامعی بر روند فعالیت های آنها و میزان یادگیری افراد وجود ندارد و بیشتر بازدیدهایی که از سوی آموزش و پرورش صورت می گیرد به منظور بررسی تخلفات ، عدم تداخل روز های تدریس پسران و دختران ، ثبت آمار دقیق ، بررسی اعتبار مجوز و مطالبه 10 یا 20 در صد سهم آموزش و پرورش از محل آموزشگاه های زبان می باشد. بنابراین کیفیت و کار آیی این بسیاری آموزشگاه ها عمدتاً در هاله ای از ابهام است. البته اگر از حق نگذریم برخی آموزشگاه ها نیز به شدت به مقررات علمی و آموزشی پایبند بوده و کیفیت را فدای کمیت نکرده و در عرصه بالا بردن سواد اطلاعاتی بچه ها نقش مهمی را ایفا نموده اند و ماحصل این صداقت ، علاقه بیش از حد خانوده ها به ثبت نام در مراکزی است که کیفیت آموزشی اولین دغدغه آنها بوده است.
اما آموزشگاه هایی که مبنای کسب در آمد را هدف وجودی موسسه در نظر گرفته اند ،   فاقد ساختار و هدف مشخص آموزشی هستند و برای شروع ، برنامه ریزی مشخص علمی و از قبل تهیه شده ندارند ،  این موسسات در جذب بی پایه و اساس زبان آموز و استاد گوی سبقت را از هم می ربایند و با دادن امتیازاتی نظیر دادن تخفیف در صورت معرفی دو یا سه زبان آموز جدید یا دادن سررسید ، تقویم ، کلاسور و ...  به زبان آموزان سعی در جذب بیشتر مشتری ! دارند و در واقع به پدیده آموزش به چشم تجارت می نگرنند . یکی از اصلی ترین بخش های هرم آموزش زبان ، یعنی غربال کردن و جدا کردن زبان آموزان از همدیگر در اکثر موسسات نادیده گرفته شده و به تشخیص و قضاوت خود آنها محدود می شود. در اینجا در یک کلاس توازن علمی مخاطبان بهم می خورد و اولین تبعیض به طور اتوماتیک بین زبان آموزان اعمال می شود و استاد چه بخواهد و چه نخواهد با عدم توزیع عادلانه « نگاه»  و « توجه » نسبت به آنها روبرو می شود.
اینجاست که کارآیی فردی و تیمی در کلاس به حداقل می رسد و کلاس برای برخی بسیار پیش پا افتاده و برای برخی پیچیده و دشوار می نماید و راندمان کار به شدت پائین می آید و هر دو گروه در فرآیند یادگیری دچار مشکل می شوند و یا موسسه خود را عوض می کنند و یا قید یادگیری زبان را می زنند.
در برخی موسسات جذب شهریه  بیشتر از اصل قضیه یعنی یادگیری مورد توجه قرار می گیرد و بدین منظور سطح نمرات به صورت صوری و حتی تصاعدی ! بالا می رود و هنگام ثبت نام و یا دریافت شهریه میزان سواد زبان آموز با تعریف و تمجید از سوی منشی صد چندان می شود و خانواده در پرداخت شهریه یا ثبت نام مجدد فرزند خود در موسسه مزبور راغب می شود. اما بعد از چند ترم می بینیم که دانش آموز حتی به راحتی نمی تواند خود را به زبان انگلیسی معرفی کند تا چه برسد به مکالمه به زبان انگلیسی !

در واقع سنجش یا بررسی میزان یادگیری زبان آموزان  در این گونه موسسات بازاری  فاقد ساختار علمی و منطقی  می باشند و فاکتور های زیادی در بالابردن نمرات زبان آموزان نقش دارد که به هیچ عنوان از نظر علمی ، ماهیت آموزشی ندارند و این سطح بالای نمرات به نوعی فریب افکار عمومی خانوده در ثبت نام مجدد فرزندان شان در همان موسسه می باشد.
موسسات زبان تا چه حد در آموزش زبان موفق بوده اند؟
صرف نظر از عدم تخصص برخی موسسین در امر آموزش زبان ، به کار گیری اساتید و منابع نا کار آمد ، شلوغی برخی کلاس ها ، کمبود وسایل صوتی و تصویری و برخی موارد از این دست ،  باز هم می بینیم در بسیاری از موسسات که اکثر « مواد و ابزار های لازم برای آموزش زبان »  را نیز دارا هستند ، در آموزش زبان به بچه ها چندان موفق نیستند و به اصطلاح یک جای کار می لنگد .
اشکال کار در کجاست ؟ مکالمه زبان چه تفاوت بنیادی با گرامر آن دارد ؟ زبان در کل چیست ؟ چرا شیوه های تدریس، امروزه کمتر موثر می افتند ؟ اصولا شیوه تدریس چگونه باید باشد ؟ چرا مهارتهای زبان تنها به مهارت خواندن ، آنهم با تلفظ غلط محدود شده است ؟ در اینجا با چراهای زیادی روبرو می شویم . پاسخ به این سئوالات آیا خواهد توانست راه درست و حسابی را پیش روی ما بگذارد ؟ آیا آموزشگاهها از حداکثر توان ، بدون در نظر گرفتن شهریه بعنوان عامل تعیین کننده، برای آموزش استفاده می کنند ؟ آیا مربیان و استادان خودشان از نظر علمی مشکل دارند یا خود را در حد بسیار بالایی که عموما برای زبان آموز دست نیافتنی است نشان می دهند ؟ آیا می توان گفت زبان یک چیز است و آنچه تدریس می شود چیز دیگری است ؟ در مدارس چه اتفاقاتی رخ می دهد ؟ معلمان زبان چگونه با عنصر آموزش برخورد می کنند ؟ آنها چقدر به روز و دارای سواد اطلاعاتی  هستند ؟ یا اصطلاحا تا چه حد دانش خود را بروز آوری کرده و شارژ می کنند ؟ آیا تفاوت های ساختاری  موجود بین کتابهای تحصیلی زبان و شیوه آموزش معلمان که رفته رفته کهنه تر شده ، جرقه لازم برای متولیان امر آموزش می تواند باشد که در شیوه های تربیت و آموزش مربیان نهایت دقت لازم را براساس استانداردهای نو در نظر بگیرند ؟

آنچه که مسلم است این است که این دست آموزشگاه های زبان در انتخاب منابع درسی ، شیوه های آموزش ، تغییر برنامه و شیوه برنامه ریزی باز تر آموزش و پرورش و مدارس است. در مدارس به دلیل تفاوت های فردی ، اجتماعی و علمی فاحش معلم نمی تواند از شیوه های به روز و منابعی غیر از منابع معرفی شده استفاده کند و سطح تدریس و نوع امتحان باید متوسط به پائین باشد. ولی در آموزشگاه می توان با غربال علمی و اصولی زبان آموزان ، روند و سرعت یاد گیری را تنظیم و کم و زیاد کرد.

آموزشگاهها می توانند تدریس زبان را براساس آخرین دست آوردهای علمی که از طرف دانشگاههای معتبر بین المللی دنیا ارایه می شود تنظیم و دسته بندی کنند. مربیان و اساتید را مجاز به استفاده از سایر متون کنند و آنان را  تشویق  به ایجاد فضای یکسان در تبادل واژگان ، استفاده ازسی دی های اوریجینال حتی الامکان با زیرنویس فارسی ، استفاده از هدفون و... نمایند. پیگیری این امر در خارج از کلاس ، از طرف دانش آموزان، بکارگیری روش کارتی در یادگیری واژگان بدون در نظر گرفتن زحمت و دردسری که شاید استاد لاجرم با آن درگیر می شود، همه و همه در یادگیری زبان تاثیر بسزایی دارد. مربی باید با ایجاد محیط مکالمه به روش ساده و قابل فهم ، زبان آموز را تک تک مورد خطاب قرار بدهد. یک فرد ، حتی مربی ماهر زبان انگلیسی ، مراحلی را در یادگیری زبان از سر گذرانده است و سختی ها و شیوه هایی را تجربه کرده است. در اینجا مربی و استاد خیلی اهمیت پیدا می کند. اگر از نقطه نظر روان شناسی برخی خصوصیات استاتید را ، بخصوص درآموزشگاهها ، در نظر بگیریم و کمی هم تعارف دوستانه را کنار بگذاریم متوجه حضور یک خصیصه نامتجانس با امر یادگیری در وجود برخی از استادان این قیبل آموزشگاهها می شویم. آن خصیصه چیزی نیست جز « تخصیص قدرت یادگیری و داشتن استعداد ذاتی  به خود و این یعنی دور ساختن دانش آموزان از افق امید به یادگیری » ، اینجاست که می بینیم تلفظ های غلیظ ، خطوط کج و معوج ،  اصطلاحات ریز و درشت ، زبان آموز را در تنگنا قرار داده و او را تشنه تر از پیش در « وادی نمی دانم »  رها می سازد. زبان آموز خود را فاقد استعداد ذاتی زبان آموزی می پندارد و استاد خود در این مرحله عامل افت یادگیری می شود و تنها برخی کلمات بصورت لحظه ای و شاید هم ترمی به حافظه کوتاه مدت زبان آموز انتقال داده می شود. آموزش اتفاق نمی افتد و فرآیند یادگیری زبان با تمام کتابها و وسایل پیرامونش در ذهن زبان آموز گیر می کند و این فلسفه  هم ملکه ذهن او می شود : « زبان خیلی سخت است و من نمی توانم انگلیسی یاد بگیرم.»

بودجه بندی کتاب نیز از عوامل موثر محدود شدن مربی زبان بشمار می رود. استاد زبان اگر نتواند از مجموعه مطالب جدید ، خارج از کتاب و یافته های علمی نظیر روش های  مختلف در کلاس بهره جوید ،  با نتیجه ای غیر از آموزش زبان روبرو خواهیم شد و این به امر ساده انگاری زبان در فرایند آموزش ، لطمه ای جبران ناپذیر وارد خواهد ساخت و شاید هم زبان آموزان دیگر را که عموما با تشویق همدیگر در یک چنین کلاسها حاضر می شوند ،  از امریادگیری زبان مایوس سازد. ارایه متن های کوتاه ، خارج از کتاب و مکالمه جانبی و توجه به روش کارتی در تدریس واژگان زبان بسیار مهم بوده و از طرف استاد باید مورد توجه قرار گیرد. ما اگر واژگان را کنار بگذاریم از زبان دیگر خبری نیست و این کاری است که سالها با زبان شده است و نتیجه مشخصی از آن کسب نشده است . سوسور زبان شناس معروف می گوید « که هر کلمه به مثابه کامیونی است که در جاده های مختلف بار معنایی مختلفی را با خود حمل می کند. » با اهمیت ندادن به این موضوع چنین بر می اید که برخی استادان علیرغم تغییر اساسی در شیوه ها و متد های تدریس ، هنوز به روش سنتی عمل می کنند و این همان تقویت نشدن  شیوه ها و روش های تدریس یک استاد یا مربی محسوب می شود.
چستین استاد معروف زبان انگلیسی در خصوص تدریس زبان شیوه های کاملا نو ارایه می دهد. او حتی تقسیم نگاه استاد را از عوامل جدی گیری موضوع از سوی زبان آموز تلقی می کند و توزیع ناعادلانه رفتار کلاسی را انباشته شدن انرژی یک معلم در گوشه ای از یک کلاس عنوان می کند و چنین می شود که از میان چندین زبان آموز علاقمند به یادگیری ، فقط تعدادی از آنها، که ممکن است استعداد ذاتی آنها در آن امر تاثیر داشته است، مطالبی چند یاد می گیرند.
چستین به حافظه کوتاه مدت و دراز مدت انسان اشاره کرده و قالب ذهن انسان را موشکافانه مورد بررسی قرار میدهد. نتیجه آن می شود که آموزش زبان فقط از روشهای علمی باید الگو برداری کند و یکی از این روشها روش کارتی است. یک مربی زبان باید به تمام مهارتها در امر یادگیری اهمیت بدهد. خواندن ، نوشتن ، گوش دادن و صحبت کردن . اگر یک جلسه زبان را یکساعت و نیم در نظر بگیریم تا چه اندازه از آن را استاد صرف آموزش این مهارتها می کند. اگر بگوییم بیش از سه چهارم آن مهارتها عموما در کلاس فراموش می شود به گزافه سخن نگفته ایم . بنابراین می توان گفت ، اصلاح شیوه تدریس زبان را باید از نخستین کارهای یک مربی قلمداد کنیم و پناه بردن به اصل یادگیری از جمله کارهایی است که یک زبان آموز باید آن را جستجو کند. در واقع مربی و زبان آموز باید به یکدیگر اعتماد کنند و این مسیر را به همراه هم طی کنند. متکلم وحده بودن استاد و ترجمه سطحی متون توسط دانش آموزان در کلاس یادگیری زبان را عملاَ غیر ممکن می سازد و ما حصل آن چیزی جز اتلاف وقت نخواهد بود.
در کتاب زبان شناسی و زبان در فصل اول جولیا اس. فالک در خصوص فراگیر بودن زبان می گوید : « برخوردهای هر روزه ما با زبان چنان طبیعی و گسترده است که بندرت آن را موضوعی در خور مطالعه جدی تلقی می کنیم. زبان همیشه در دسترس است ، و اغلب بدون هیچ تلاش آگاهانه ای آنرا به کار می بریم.» بنابراین ایجاد محیط زبانی برای زبان آموزان از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود. این تجربه را ما در زندانهای عراق زمانی که بنده اسیر جنگی بودم عملا تجربه کردیم. دوستان و هم بندان که سخت نیازمند دانستن زبان انگلیسی بودند و این به این معنی است که انگیزه قوی برای این کار داشتند ، محیط زبانی را به روشهای مختلف ایجاد کرده بودند. از جمله اینکه یک زبان آموز روزه زبان می گرفت. یعنی با افراد مشخصی که مسلط به زبان بودند بمدت سه روز یا هر چند روز که اراده می کرد موقع برخورد فقط انگلیسی حرف می زد و اگر واژای برای او نا مفهوم بود یادداشت می کرد و به زبان انگلیسی می پرسید یا از فرد دیگری در این زمینه کمک می گرفت. در آموزشگاهها نیز می توان محیط زبانی مشخصی را ایجاد کرد. این کاری است که در دانشگاههای کشور در گروه زبان های خارجی عملا انجام می گیرد و اگر دانشجویی خود را با این موج همراه نکند ، بعدا با مشکلات جدی روبرو خواهد شد.
مطالعه داستانهای کوتاه و در آوردن خلاصه آنها و بحث های پیرامون و به اصطلاح discussion در خصوص استخوان بندی آنها ، از راههای عملی دیگر در رسیدن به یادگیری منطقی زبان است . یک زبان آموز اگر قدرت بیان را با این روش در خود ایجاد کند، با مطالعه چهار یا پنج قصه کوتاه انگلیسی ، خواهد توانست قدرت تکلم به آن زبان را سلیس تر و آگاهانه تر تقویت کند.
بنابراین زبان انگلیسی و هر زبان دیگر، و به عبارت دیگر هر مهارت و هنری ،  روش خاص خودش را برای یادگیری دارد. اگر یادگیری آن و مکالمه به آن زبان با مشکلاتی همراه است ، به عدم استاندارد بودن شیوه تدریس و عدم تناسب علاقه و انگیزه فرد زبان آموز بر می گردد. با اندک تغییراتی در صورت و فرم قضیه ، با احتساب اصل یادگیری بعنوان هدف تدریس و تحصیل از جانب استاد و زبان آموز ، ما با تغییرات شگرفی در زمینه آموزش زبان انگلیسی روبرو خواهیم شد.
امید است با نظارت بیشتر بر موسسات زبان انگلیسی و به کار بردن شیوه های نوین آموزشی توسط آنها ، حمایت های مادی و معنوی دولت از آموزشگاه ها و تلاش در جهت تغییر نگرش خانواده ها به دانش زبان و القای ضرورت دانستن زبان دوم به جامعه ، شاهد بهبودی و پیشرفت فرآیند آموزش زبان در کشور باشیم.

primary English

چندی قبل مسئولین آموزش و پرورش از بررسی شروع آموزش زبان انگلیسی از دوره ابتدایی خبر دادند و انتظار می‌رود آموزش زبان در دبستان‌ها بزودی آغاز شود. در حال حاضر شورای عالی آموزش و پرورش در حال بررسی طرحی است که بر اساس آن آموزش زبان انگلیسی ، در مدارس ابتدایی اجرا شود.
این واقعیت وجود دارد که وضعیت آموزش زبان انگلیسی در سایر مقاطع تحصیلی چندان مطلوب نیست و واکنش برخی دانش‌آموزان و معلمان زبان از وجود نقاط ضعف در شیوه تدریس ، ساعات و محتوی مطالب درسی زبان انگلیسی حکایت می‌کند.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که آموزش زبان در مقاطع مختلف ، با نشیب و فراز های زیادی  همراه بوده است. در دوره‌ای به دلایلی نا مشخص ، آموزش زبان از سال اول راهنمایی حذف شد بدون این‌که توجیه قانع‌کننده‌ای بیان شود. بعد مجدداً آموزش زبان انگلیسی از اول راهنمایی آغاز شد، بدون این‌که دلیلی ارائه شود. در حال حاضر هم بحث آموزش زبان در دبستان‌ها را مطرح می‌کنند، در حالی که هنوز در دوران  راهنمایی و دبیرستان  مشکلات فراوانی به چشم می خورد.
متون آموزشی که در مدارس تدریس می شوند به روز نیستند و عمدتاً قدیمی و خسته‌کننده هستند .حتی تصاویر کتاب های زبان برای دانش‌آموزان هیچ جذابیتی ندارند. نیازهای امروزی بچه‌ها در زبان انگلیسی مورد توجه قرار نگرفته، در حالی که زبان مقوله‌ای پویاست و در بسیاری موارد قواعد و محتوای آموزشی با 20 سال قبل هیچ تفاوتی ندارد. برخی دیگر از کارشناسان از میزان ساعت اختصاص یافته به این درس گله دارند و معتقدند در بسیاری موارد معلمان توان آموزش همه مطالب را ، در این ساعت محدود ندارند ، چراکه انگیزه یادگیری در دانش‌آموزان پایین است و از سوی حجم مطالب بالا است و تدریس در این مدت کوتاه بسی دشوار است .
البته اصلی ترین مشکل معلمان در تدریس زبان به دوره راهنمایی آن هم سال اول بر می گردد. چرا که معلم باید در مدت 2 ساعت در هفته اصول و الفبای انگلیسی را آموزش دهد و این در صورتی است که اگر یک هفته تعطیلی داشته باشیم بین دو جلسه آموزشی 14 روز وقفه می افتد که دانش آموز گاهی اوقات دانش آموز ،  نام معلم را فراموش می کند چه رسد به مطالبی که معلم درس داده است!
علاوه بر این، بررسی پژوهش‌های انجام شده از وضعیت آموزش زبان در مدارس نشان می‌دهد از نظر بعضی معلمان و کارشناسان، محتوای کتاب‌های زبان در ارائه مطالب، مثال‌ها و تصاویر دارای تنوع نیستند و تمرین‌های ارائه‌شده باعث تقویت مهارت های زبان ( خواندن ، نوشتن ، صحبت کردن و شنیدن)  در دانش‌آموزان نمی‌شوند. بد نیست بدانید که 90 درصد از سولات امتحانی ( علی الخصوص سوالات امتحانات  نهایی ) هیچ شباهتی به تمرین های کتاب ندارند و به قولی حل تمرینات کتاب به مفهوم آمادگی برای امتحان نیست و معلمان این درس مجبورند علاوه بر حل تمرینات کتاب به حل نمونه سوالات مختلف نیز بپردازند تا بچه ها برای امتحان آماده شوند.
از سوی دیگر با وجود آموزش زبان انگلیسی دانش‌آموزان طی حدود 7 سال (3 سال راهنمایی، 3 سال متوسطه و یک سال پیش‌دانشگاهی)‌  آنها قادر نیستند مهارت‌های لازم را شامل گوش دادن، نوشتن، صحبت کردن و خواندن بیاموزند و این کتاب‌ها کلیاتی هستند که دانش‌آموزان با حفظ کردن مطالب آنها ، تنها نمره قبولی می‌گیرند و بعد از چند ماه همه را فراموش می‌کنند یا نهایتاً مطالب را برای کنکور باقی نگه می دارند. بعد از کنکور تازه باید به فکر یادگیری زبان انگلیسی مورد نیاز خود باشند.
دانش آموزانی که از دیگران جلوترند
یکی دیگر از مشکلات آموزش زبان انگلیسی ، وجود دانش آموزانی است که در خارج از مدرسه به کلاس های زبان می روند. سطح علمی این دانش آموزان از سایرین بالا تر است و گوش کردن به مطالب تکراری و سطح پائین کتاب برای آنها جذاب نیست و کسل کننده است.
«زنگ زبان خیلی خسته‌‌کننده است، من که دائم خمیازه می‌کشم، خانم  معلم  هم خیلی حوصله توضیح دادن قواعد را ندارد. یکبار روی تخته می‌نویسد هر کس یاد گرفت که هیچ، هر کس یاد نگرفت باید خودش بخواند تا یاد بگیرد.»
این حرف یک دانش‌آموز دوم راهنمایی است، به گفته خیلی از دانش‌آموزان، آنهایی که بیرون از مدرسه کلاس زبان می‌روند ، میانه خوبی با معلمان ندارند و زنگ زبان یکی از مشکل‌ترین و کسل‌کننده‌ترین درس‌ها برای این دانش آموزان است.
از گفتگو با بعضی دانش‌آموزان برمی‌آید که فراگیری زبان انگلیسی تابع ویژگی‌های شخصیتی معلمان این درس است، به طوری که اگر دانش‌آموزان، معلم را دوست داشته باشند و از خلاقیت و انگیزه او برای یاددهی بهره‌مند شوند، به زبان انگلیسی تمایل بیشتری نشان می‌دهند. هر چند این یک اصل علمی پذیرفته شده است و در مورد همه دروس صادق است ، ولی باید بپذیریم که در دروس کاربردی ، این نقش پررنگ تر است و هر قدر میزان علاقه دانش آموزان به معلم بیشتر باشد ، یادگیری عمیق تر و اساسی تر صورت می گیرد.
بنابراین در بسیاری از مدارس، نبود معلمان با انگیزه و خلاق، آشنا نبودن آنان با اصول آموزش در سنین پایین، دسترسی نداشتن به وسایل کمک‌آموزشی و محدود ماندن به کتاب ناقص درسی باعث شده است بهره‌وری دانش‌آموزان در درس زبان انگلیسی به حداقل برسد.البته مشکلات خاص معلمان نظیر مشکلات معیشتی و ... نیز در این قضیه بی تاثیر نیستند که باید تدابیری اساسی و ماندگار در این باره اندیشیده شوند.
شیوه های ناکار آمد در آموزش زبان انگلیسی
«معلم ما در کلاس، فارسی صحبت می‌کند. گاهی هم که جمله‌ای را به انگلیسی می‌گوید، ما نمی‌فهمیم. حوصله ندارد چند بار تکرار کند تا ما بفهمیم»، یکی از دانش‌آموزان دبیرستانی از آشنا نبودن معلمان زبان به شیوه ها و متد های جدید آموزشی گله‌ می‌کند و می‌گوید: «من بعدازظهرها، هفته‌ای 3 روز، کلاس زبان می‌روم، آنجا فعالم، به انگلیسی حرف می‌زنم، می‌نویسم و می‌خوانم اما سرکلاس مدرسه چنین فرصتی نداریم ما نه ‌تنها سر کلاس حرف نمی ‌زنیم، ‌بلکه معلم هم شیوه‌ای برای تشویق ما به کار نمی‌گیرد».
این دانش آموز های حق دارند ولی معلم ها نیز حق دارند ، چرا که در پایان سال امتحان از مطالبی به عمل می آید که معلم تدریس می کند نه مطالبی که دانش آموزان خوششان می آید. بنابراین کلاس ها کمی کسل کننده و غیر کاربردی به نظر می رسند که این موضوع ، در نحوه آموزش و یادگیری زبان انگلیسی تاثیر سوء می گذارد.
در واقع همه تقصیرها به گردن معلمان نیست. ارزش این درس ناشناخته است و هنوز جامعه به این درس احساس نیاز پیدا نکرده است.
معلم در مدارس دولتی هیچ وسیله و ابزاری برای کار ندارد. او حتی نمی‌تواند یک کارتون یا فیلم به زبان انگلیسی تدریس کند و در چارچوب کتاب درسی محدود می‌ماند. چرا که اگر این کار را کند از درس عقب می ماند و قادر نخواهد بود سرفصل های کتاب را به موقع تدریس کند.
البته در مدارس غیردولتی با دریافت هزینه های گزاف ، کلاس‌های آزاد زبان انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی و ...  برگزار می‌کنند و چون امکانات و تجهیزات بیشتری دارند، دانش‌آموزان این مدارس از لحاظ کیفیت آموزشی بالاترند، در حالی که ادامه این روند و ناتوانی مدارس دولتی در این حوزه باعث شکاف علمی و مهارتی بین بچه‌ها می‌شود.
برخی از کارشناسان بر این باورند که معلم ها خیلی چیزها یاد می‌دهند، بعضی چیزها را هم یاد نمی‌دهند و این کاملاً حقیقت دارد چرا که با توجه به میزان علاقه و سواد اطلاعاتی و انگیزه های مختلف و از طرف دیگر تعطیلی های غیر متعارف و نواختن زنگ های مختلف در مدارس همین زمان محدود نیز ، کمتر و کمتر می شود و  ناکارآمدی‌ها را تشدید می کند .
اما باید بپذیریم که قبل از هر چیز باید ، فرهنگ خاص زبان‌آموزی  شکل بگیرد و تا بستر آموزش زبان فراهم نباشد، دانش‌آموزان در این زمینه رشد نمی‌کنند، چون دانش آموزان زبان و دانشی را که  می‌آموزند، در جامعه ، در منزل و مدرسه کاربرد ندارد ، آن را فراموش می کنند و این روند کاملا طبیعی است و در دیگر دروس هم این‌گونه است.  در حال حاضر نیاز به آموزش زبان خارجی با توجه به رشد رسانه‌ها و تجهیزات ارتباطی مانند ماهواره، شبکه‌های اینترنتی و ... در حال افزایش است و تلاش شورای عالی آموزش و پرورش برای توسعه آموزش زبان در مقاطع سه‌گانه تحصیلی قابل تمجید است، به شرطی که بسترهای آن برای افزایش انگیزه معلمان و دانش‌آموزان فراهم و روش های نوین آموزشی به کار گرفته شود.