چندی قبل مسئولین آموزش و پرورش از بررسی شروع آموزش زبان انگلیسی از دوره ابتدایی خبر دادند و انتظار میرود آموزش زبان در دبستانها بزودی آغاز شود. در حال حاضر شورای عالی آموزش و پرورش در حال بررسی طرحی است که بر اساس آن آموزش زبان انگلیسی ، در مدارس ابتدایی اجرا شود.
این واقعیت وجود دارد که وضعیت آموزش زبان انگلیسی در سایر مقاطع تحصیلی چندان مطلوب نیست و واکنش برخی دانشآموزان و معلمان زبان از وجود نقاط ضعف در شیوه تدریس ، ساعات و محتوی مطالب درسی زبان انگلیسی حکایت میکند.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که آموزش زبان در مقاطع مختلف ، با نشیب و فراز های زیادی همراه بوده است. در دورهای به دلایلی نا مشخص ، آموزش زبان از سال اول راهنمایی حذف شد بدون اینکه توجیه قانعکنندهای بیان شود. بعد مجدداً آموزش زبان انگلیسی از اول راهنمایی آغاز شد، بدون اینکه دلیلی ارائه شود. در حال حاضر هم بحث آموزش زبان در دبستانها را مطرح میکنند، در حالی که هنوز در دوران راهنمایی و دبیرستان مشکلات فراوانی به چشم می خورد.
متون آموزشی که در مدارس تدریس می شوند به روز نیستند و عمدتاً قدیمی و خستهکننده هستند .حتی تصاویر کتاب های زبان برای دانشآموزان هیچ جذابیتی ندارند. نیازهای امروزی بچهها در زبان انگلیسی مورد توجه قرار نگرفته، در حالی که زبان مقولهای پویاست و در بسیاری موارد قواعد و محتوای آموزشی با 20 سال قبل هیچ تفاوتی ندارد. برخی دیگر از کارشناسان از میزان ساعت اختصاص یافته به این درس گله دارند و معتقدند در بسیاری موارد معلمان توان آموزش همه مطالب را ، در این ساعت محدود ندارند ، چراکه انگیزه یادگیری در دانشآموزان پایین است و از سوی حجم مطالب بالا است و تدریس در این مدت کوتاه بسی دشوار است .
البته اصلی ترین مشکل معلمان در تدریس زبان به دوره راهنمایی آن هم سال اول بر می گردد. چرا که معلم باید در مدت 2 ساعت در هفته اصول و الفبای انگلیسی را آموزش دهد و این در صورتی است که اگر یک هفته تعطیلی داشته باشیم بین دو جلسه آموزشی 14 روز وقفه می افتد که دانش آموز گاهی اوقات دانش آموز ، نام معلم را فراموش می کند چه رسد به مطالبی که معلم درس داده است!
علاوه بر این، بررسی پژوهشهای انجام شده از وضعیت آموزش زبان در مدارس نشان میدهد از نظر بعضی معلمان و کارشناسان، محتوای کتابهای زبان در ارائه مطالب، مثالها و تصاویر دارای تنوع نیستند و تمرینهای ارائهشده باعث تقویت مهارت های زبان ( خواندن ، نوشتن ، صحبت کردن و شنیدن) در دانشآموزان نمیشوند. بد نیست بدانید که 90 درصد از سولات امتحانی ( علی الخصوص سوالات امتحانات نهایی ) هیچ شباهتی به تمرین های کتاب ندارند و به قولی حل تمرینات کتاب به مفهوم آمادگی برای امتحان نیست و معلمان این درس مجبورند علاوه بر حل تمرینات کتاب به حل نمونه سوالات مختلف نیز بپردازند تا بچه ها برای امتحان آماده شوند.
از سوی دیگر با وجود آموزش زبان انگلیسی دانشآموزان طی حدود 7 سال (3 سال راهنمایی، 3 سال متوسطه و یک سال پیشدانشگاهی) آنها قادر نیستند مهارتهای لازم را شامل گوش دادن، نوشتن، صحبت کردن و خواندن بیاموزند و این کتابها کلیاتی هستند که دانشآموزان با حفظ کردن مطالب آنها ، تنها نمره قبولی میگیرند و بعد از چند ماه همه را فراموش میکنند یا نهایتاً مطالب را برای کنکور باقی نگه می دارند. بعد از کنکور تازه باید به فکر یادگیری زبان انگلیسی مورد نیاز خود باشند.
دانش آموزانی که از دیگران جلوترند
یکی دیگر از مشکلات آموزش زبان انگلیسی ، وجود دانش آموزانی است که در خارج از مدرسه به کلاس های زبان می روند. سطح علمی این دانش آموزان از سایرین بالا تر است و گوش کردن به مطالب تکراری و سطح پائین کتاب برای آنها جذاب نیست و کسل کننده است.
«زنگ زبان خیلی خستهکننده است، من که دائم خمیازه میکشم، خانم معلم هم خیلی حوصله توضیح دادن قواعد را ندارد. یکبار روی تخته مینویسد هر کس یاد گرفت که هیچ، هر کس یاد نگرفت باید خودش بخواند تا یاد بگیرد.»
این حرف یک دانشآموز دوم راهنمایی است، به گفته خیلی از دانشآموزان، آنهایی که بیرون از مدرسه کلاس زبان میروند ، میانه خوبی با معلمان ندارند و زنگ زبان یکی از مشکلترین و کسلکنندهترین درسها برای این دانش آموزان است.
از گفتگو با بعضی دانشآموزان برمیآید که فراگیری زبان انگلیسی تابع ویژگیهای شخصیتی معلمان این درس است، به طوری که اگر دانشآموزان، معلم را دوست داشته باشند و از خلاقیت و انگیزه او برای یاددهی بهرهمند شوند، به زبان انگلیسی تمایل بیشتری نشان میدهند. هر چند این یک اصل علمی پذیرفته شده است و در مورد همه دروس صادق است ، ولی باید بپذیریم که در دروس کاربردی ، این نقش پررنگ تر است و هر قدر میزان علاقه دانش آموزان به معلم بیشتر باشد ، یادگیری عمیق تر و اساسی تر صورت می گیرد.
بنابراین در بسیاری از مدارس، نبود معلمان با انگیزه و خلاق، آشنا نبودن آنان با اصول آموزش در سنین پایین، دسترسی نداشتن به وسایل کمکآموزشی و محدود ماندن به کتاب ناقص درسی باعث شده است بهرهوری دانشآموزان در درس زبان انگلیسی به حداقل برسد.البته مشکلات خاص معلمان نظیر مشکلات معیشتی و ... نیز در این قضیه بی تاثیر نیستند که باید تدابیری اساسی و ماندگار در این باره اندیشیده شوند.
شیوه های ناکار آمد در آموزش زبان انگلیسی
«معلم ما در کلاس، فارسی صحبت میکند. گاهی هم که جملهای را به انگلیسی میگوید، ما نمیفهمیم. حوصله ندارد چند بار تکرار کند تا ما بفهمیم»، یکی از دانشآموزان دبیرستانی از آشنا نبودن معلمان زبان به شیوه ها و متد های جدید آموزشی گله میکند و میگوید: «من بعدازظهرها، هفتهای 3 روز، کلاس زبان میروم، آنجا فعالم، به انگلیسی حرف میزنم، مینویسم و میخوانم اما سرکلاس مدرسه چنین فرصتی نداریم ما نه تنها سر کلاس حرف نمی زنیم، بلکه معلم هم شیوهای برای تشویق ما به کار نمیگیرد».
این دانش آموز های حق دارند ولی معلم ها نیز حق دارند ، چرا که در پایان سال امتحان از مطالبی به عمل می آید که معلم تدریس می کند نه مطالبی که دانش آموزان خوششان می آید. بنابراین کلاس ها کمی کسل کننده و غیر کاربردی به نظر می رسند که این موضوع ، در نحوه آموزش و یادگیری زبان انگلیسی تاثیر سوء می گذارد.
در واقع همه تقصیرها به گردن معلمان نیست. ارزش این درس ناشناخته است و هنوز جامعه به این درس احساس نیاز پیدا نکرده است.
معلم در مدارس دولتی هیچ وسیله و ابزاری برای کار ندارد. او حتی نمیتواند یک کارتون یا فیلم به زبان انگلیسی تدریس کند و در چارچوب کتاب درسی محدود میماند. چرا که اگر این کار را کند از درس عقب می ماند و قادر نخواهد بود سرفصل های کتاب را به موقع تدریس کند.
البته در مدارس غیردولتی با دریافت هزینه های گزاف ، کلاسهای آزاد زبان انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی و ... برگزار میکنند و چون امکانات و تجهیزات بیشتری دارند، دانشآموزان این مدارس از لحاظ کیفیت آموزشی بالاترند، در حالی که ادامه این روند و ناتوانی مدارس دولتی در این حوزه باعث شکاف علمی و مهارتی بین بچهها میشود.
برخی از کارشناسان بر این باورند که معلم ها خیلی چیزها یاد میدهند، بعضی چیزها را هم یاد نمیدهند و این کاملاً حقیقت دارد چرا که با توجه به میزان علاقه و سواد اطلاعاتی و انگیزه های مختلف و از طرف دیگر تعطیلی های غیر متعارف و نواختن زنگ های مختلف در مدارس همین زمان محدود نیز ، کمتر و کمتر می شود و ناکارآمدیها را تشدید می کند .
اما باید بپذیریم که قبل از هر چیز باید ، فرهنگ خاص زبانآموزی شکل بگیرد و تا بستر آموزش زبان فراهم نباشد، دانشآموزان در این زمینه رشد نمیکنند، چون دانش آموزان زبان و دانشی را که میآموزند، در جامعه ، در منزل و مدرسه کاربرد ندارد ، آن را فراموش می کنند و این روند کاملا طبیعی است و در دیگر دروس هم اینگونه است. در حال حاضر نیاز به آموزش زبان خارجی با توجه به رشد رسانهها و تجهیزات ارتباطی مانند ماهواره، شبکههای اینترنتی و ... در حال افزایش است و تلاش شورای عالی آموزش و پرورش برای توسعه آموزش زبان در مقاطع سهگانه تحصیلی قابل تمجید است، به شرطی که بسترهای آن برای افزایش انگیزه معلمان و دانشآموزان فراهم و روش های نوین آموزشی به کار گرفته شود.
در گذشته های نه چندان دور ارتباط با یک شبکه اجتماعی به معنی رفتن به یک میهمانی بود نه استفاده از فیس بوک اما این واژه مشابه واژه Mesofact، واقعیتی که طی گذشت زمان و با یادگیری بیشتر شکل می گیرد در حال شکل دادن به زبانی جدید به نام زبان اینترنتی است. در ادامه به منشا 25 واژه جدید که در عصر اینترنت خلق شده و یا تغییر یافته اند به نفل از فاکس نیوز اشاره خواهد شد.
Mesofact: به معنی واقعیت یا حقیقتی است که به آرامی و با گذشت زمان شکل می گیرد. برای مثال شاید «درمان و سلامت ملی» در ابتدا به نظر تنها یک مفهوم داشت اما به تدریج و با به وجود آمدن قوانین جدید در آمریکا مفاهیم متمرکزتری به خود گرفت. استفاده اصلی و قابل لمس Mesofact را می توان در سایت ویکی پدیا نیز به خوبی شاهد بود زیرا کاربران در این سایت به تدریج و با گذشت زمان اطلاعات و جزئیاتی جدید را می افزایند.
Meme: اخبار از طریق اینترنت با سرعتی بالا سفر می کنند و زمانی که این سفر شکل می گیرد واژه Meme (میم بر وزن واژه «تیم») مفهوم پیدا می کند. این واژه به مفهوم حرکت سریع و تند یک ایده یا مفهوم از فردی به فرد دیگر است.برای مثال مفهوم دانلود کردن سریالهای تلویزیونی از اینترنت زمانی که دانشجویان دریافتند می توانند سریال «گمشده» را در هر زمان و مکانی بدون پرداخت هزینه مشاهده کنند به یک Meme تبدیل شد.
Dwelling: این واژه در سال جاری به یکی از محبوب ترین واژه های اینترنتی تبدیل خواهد شد. مفهوم آن به زمانی بازمی گردد که مکان نمای ماوس یا ابزارهای لمسی بر روی بخشی از صفحه وب سایت ثابت نگه داشته می شود و Pop-Up ها را نمایان می کند، برای مثال زمانی که مکان نما بر روی لینک یک فیلم قرار می گیرد، یک pop-up ظاهر شده و توضیحاتی درباره فیلم ارائه می کند.
RTLS: مخفف «سیستم مکانی در زمان واقعی» ویژه فناوری جی پی اس ساخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد.
Co-creation: زمانی که شرکتی محصولی را تولید می کند اما فردی خارج از شرکت در طراحی یا تکمیل آن مشارکت کرده باشد آن فرد در خلق محصول همکاری کرده و یک Co-creator خواهد بود.
Femtocell: به مفهوم شیوه ای مخصوص هر فرد برای قوی کردن سیگنال های دریافتی تلفن همراهش در مکانهایی که برقراری ارتباط با کمک تلفن همراه بسیار دشوار است.
Thumbo: خطایی که هنگام نوشتن متن پیامک با استفاده از انگشتان دست در گوشی های هوشمندی مانند بلک بری به وجود می آید!
Ideation: به مفهوم ایده ای که طی مرور زمان آغاز به شکل گرفتن می کند.
Deleb: فردی مشهور مانند یک هنرپیشه بسیار مشهور یا محبوب که درگذشته است اما هنوز در اینترنت از محبوبیت بالایی برخوردار بوده و این شهرت پس از مرگ نیز برای وی درآمدزایی دارد. این واژه ترکیبی از دو واژه Dead و Celebrity است.
Mi-Fi: نسخه جدید اصطلاح Wi-Fi یا شبکه بی سیم و به مفهوم «شبکه بی سیم من» است. این واژه در واقع به ابزاری کارت مانند و کوچک تعلق دارد که به تلفن همراه وصل شده و افراد مختلفی می توانند از آن برای اتصال به اینترنت به صورت همزمان استفاده کنند.
Linkbait: به مفهوم هر لینک اینترنتی که کاربر را به کلیک کردن بر روی لینک ترغیب کند. برای مثال «بر روی این لینک کلیک کنید تا یک آی-فن برنده شوید». این لینکها گاه کاربران را به سایتهای آلوده وارد کرده و رایانه فرد تحت تصرف ویروسها در خواهد آمد.
Vook: واژه ای که با استفاده از آی-پد جدید شرکت اپل به واقعیت نزدیکتر می شود. مفهوم این واژه کتابهایی هستند که در بخشهایی از آن تصاویر ویدئویی قرار گرفته است.
3DTV: به مفهوم برنامه ریزی شبکه های کابلی تلویزیونی برای نمایش سه بعدی برنامه ها.
Tweet: یک Tweet جمله ای کوتاه و 140 حرفی است که می تواند هر حالت یا مفهومی را بیان کند.
Bokode: گونه ای جدید از بارکدها هستند که در موسسه MIT ابداع شده و از جزئیات اطلاعاتی بیشتری برخوردار است. این ابزار اطلاعاتی که نام آن از واژه Bokeh ژاپنی برگرفته شده به اندازه سر سوزن است اما اطلاعات آن از بارکدهای معمولی بیشتر است.
Friend: زمانی این واژه ارتباط پایدار و وابستگی اجتماعی افراد به یکدیگر یا دوستی را توصیف می کرد اما اکنون مفهوم آن در عصر شبکه های اجتماعی تغییر کرده است: Friend به عنوان اسم به هر فردی که عضو فیس بوک باشد خطاب می شود و به عنوان فعل، زمانی به کار گرفته می شود که کاربر این شبکه برای افزودن فردی به لیست صفحه خود، فرد را friend کرده و سپس وی را به صفحه خود می افزاید.
Qubit: واحدی برای اندازه گیری که می تواند یک صفر، یک 1 و یا به صورت همزمان یک 0 و1 باشد. این واژه با شکل گرفتن ماشینهای کوانتومی ابداع است.
Cloud: به مفهوم هرچیزی که بتوان آن را به صورت آنلاین ذخیره کرد.
Meh: یکی از بهترین صداواژه هایی (صدا واژه واژه ای است که مفهوم آن با تلفظ و هجای آن شباهت کامل دارد) که تا به حال ابداع شده است. به گزارش مهر، این صداواژه اصطلاحی برای نشان دادن بی علاقگی به موضوعی است و Mehsayer به فردی خطاب می شود که بی علاقگی خود را نسبت به موضوعی بیان می کند.
Lifestream: اطلاعاتی که هر فرد از طریق اینترنت و در قالب تصاویر، ویدئو و متن درباره خود منتشر می کند.
Newbie: این واژه که در اصل برای تشریح فردی جدید در بازیهایی با کاربران چندگانه مورد استفاده قرار می گرفت اکنون به صورت مثبت یا منفی برای بیان مفهوم کمبود اطلاعات یا دانش از هر مطلب یا موضوع مورد استفاده قرار می گیرد. برای مثال می توان از این واژه برای معرفی یک آشپز تازه کار (a cooking newbie) استفاده کرد.
Dittoism: به مفهوم شوق و علاقه کاربران اینترنت برای موافقت با موضوعی واحد تنها به این خاطر که موضوع، کاملا هنجار و معمول است. برای مثال زمانی که بیشتر منتقدان آی-پد اپل را به عنوان ابداعی متحول کننده اعلام می کنند حتی بدون اینکه یک نمونه از این دستگاه را امتحان کرده باشند Dittoism رخ داده است.
Tag: کلیدواژه هایی که در اینترنت به تصویر، موسیقی، فایلهای ویدیویی یا هر مفهوم دیگری افزوده می شود.
Microblog: وبلاگ دیگر کهنه شده است و کسی دیگر فرصت کافی برای خواندن آن را ندارد. میکرووبلاگ نسل جدیدی است که با تولد فیس بوک و توئیتر به وجود آمد و به مفهوم استفاده از چند جمله کوتاه برای توضیح فعالیت، افکار و مشاهدات است.
Networking: مفهوم اصیل این واژه به سرعت در حال تغییر است. زمانی مفهوم Networking، ارتباط گرفتن با اجتماع و شناختن افراد مختلف برای یافتن شغل بود اما اکنون این واژه به مفهوم یکی از التزامات اجتماعی است که بخش بزرگی از زندگی اجتماعی افراد مختلف را به خود وابسته کرده است.
RFID: برگرفته از «تعیین هویت از طریق امواج رادیویی» نوعی بارکد جدید است که بر روی بسته های پستی نصب شده و اطلاعاتی از محتویات بسته را در اختیار شرکت های پستی و حمل و نقل قرار می دهد. از برچسب های RFID در عین حال برای رد و بدل کردن عکس میان دوربین های دیجیتال و تعقیب افراد نیز استفاده می شود.
جم آنلاین: پس از سالها بلاتکلیفی و آشفتگی بازار آموزش زبان در ایران، سرانجام وزارت آموزش و پرورش به فکر ساماندهی موسسات آزاد زبان افتاد، هرچند که شنیده میشود نتایج این ساماندهی تا آخر تابستان هم به متقاضیان نمیرسد.
تابستان هر سال، بحبوحه ثبتنام و آموزش زبان انگلیسی و غیرانگلیسی به دانشآموزان و دانشجویان است. بسیاری از خانوادهها پس از ماهها تحقیق، موسسهای را برای ثبتنام فرزندانشان انتخاب میکنند اما گاه در میانه تابستان یا در آخر ترم تابستانی پی میبرند آن آموزشگاه از کیفیت علمی بالایی برای آموزش زبان برخوردار نیست.
وجود 6800 آموزشگاه آزاد در سراسر کشور که بیش از 1000 واحد آن در شهر تهران به آموزش زبان اختصاص دارد و فقط 500 آموزشگاه زبان از سوی وزارت آموزش و پرورش مجوز قانونی دریافت کردهاند، نشان میدهد که وضعیت آموزش آزاد زبان با وجود داشتن متقاضیان زیاد از کاستی برخوردار است.
اینجا یک آموزشگاه زبان است
مکالمه روان انگلیسی در 15 جلسه ، نمره 100 تافل 7- آیلتس ، آموزشگاه سریع زبان فرانسه با سیستم جدید آزمایشگاه زبان ، مکالمات تجاری و پذیرش از دانشگاههای معتبر خارجی و ... همه اینها بخشی از تبلیغات برخی موسسات آموزش آزاد زبان است که با برگههای رنگی تبلیغ یا در گوشه و کنار روزنامهها قصد جلب مشتری دارند، اما....
در انتهای یک کوچه باریک در مرکز شهر، ساختمان فرسودهای که پلههای تاریک و باریکی دارد، با پوسترهای رنگی به زبان انگلیسی شما را به طبقه چهارم دعوت میکند، اینجا و یک آموزشگاه آزاد زبان است. یک واحد آپارتمانی 70متری با 2 اتاق، یک آشپزخانه و یک سالن کوچک با چند میز و صندلی و البته 4-5 جوان 25 ، 30 ساله که همگی به زبان انگلیسی با هم صحبت میکنند. روی در و دیوارهای این ساختمان نه از مجوز، نه از پروانه و نه از هیچ سندی که اعتبار موسسه زبان را تایید کند، خبری نیست و آزمایشگاه زبان هم در یک ضبطصوت و چند گوشی خلاصه شده است.
شهریه ثبتنام از 50 هزار تومان برای دورههای مبتدی تا 250 هزار تومان برای دورههای عالی تعیین شده است. در این شرایط اولین سوالی که به ذهن هر مشتری میرسد، این است که آیا چنین موسساتی که در گوشه و کنار شهرها کم نیستند، برای آموزش زبان معتبرند؟
نبود صلاحیت علمی
متاسفانه نه وزارت آموزش و پرورش، نه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و نه اداره اماکن نیروی انتظامی تاکنون به این سوال پاسخ ندادهاند. با این وضعیت، حالا ابوطالب حافظی مدیرکل پشتیبانی مدارس غیردولتی با توجه به افزایش سوءاستفاده از اعتماد زبانآموزان خبر میدهد که تعیین تکلیف این موسسات از اولویتهای آموزش و پرورش خواهد بود. او میگوید: با تعیین شاخصهای تدوین شده بزودی تمامی مراکز علمی آزاد با هدف کیفیتبخشی و تعیین شاخصهای کیفی مدارس غیرانتفاعی، از لحاظ علمی، آموزشی و اداری رتبهبندی خواهند شد. وی از شاخصهای شناسایی یک موسسه معتبر چیزی نمیگوید و به نظر میرسد هنوز تدوین این شاخصها به پایان نرسیده است، اما با توجه به وضع موجود میتوان ضعف این شاخصها را در موسسات زبان بررسی کرد.
م. شمسایی، کارشناس ارشد زبان فرانسه و مدرس زبان در یکی از این آموزشگاهها، افزایش تعداد موسسات آموزش زبان را در فضایی که از ضعف آموزش زبان در مدارس خبر میدهد، باعث آسیب به زبانآموزان میداند و میگوید: بسیاری از این موسسات سودهای کلانی به دست میآورند در حالی که حاضر نیستند حقوق و دستمزد کافی به مدرسان بدهند، در نتیجه بسیاری از معلمان باتجربه، همکاری خود را با این آموزشگاهها قطع میکنند و مدیران موسسات به خاطر کنترل هزینهها، غالبا از جوانانی برای آموزش زبان استفاده میکنند که برای آموزشی تجربه کافی ندارند.
به گفته وی، شاید در نگاه اول، این موسسات مراکز کارآفرینی خوبی برای فارغالتحصیلان رشته زبانهای خارجی باشند اما در درازمدت با آموزش نادرست و القای مفاهیم غلط نه تنها باعث اتلاف هزینه خانوادهها میشوند بلکه دانشآموزان را از درس زبان دلزده میکنند.
شمسایی که 12 سال است مدرس زبان انگلیسی و فرانسه است، از مشکلات دیگر آموزشگاههای زبان میگوید و اضافه میکند: آموزش زبان باید متناسب با فرهنگ هر جامعه باشد، بسیاری از منابع آموزشی که امروز در موسسات زبان تدریس میشود، متناسب جامعه ما نیست، چون مهارتهای زبانآموزان ایرانی را تقویت نمیکند. از طرفی بسیاری از این منابع درسی کپیبرداری شده و بهنام آموزشگاه به زبانآموزان فروخته میشود، بدون این که کپیرایت رعایت شود. من فکر میکنم استانداردهای آموزش زبان باید از سوی وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم تعریف شود؛ هرچند که این وزارتخانهها از تدریس واحد درسی زبان عمومی و تخصصی در مدارس و دانشگاهها به شکل موثر عاجزند.
امکانات صفر، تبلیغات 20
یک ضبط صوت یا یک دستگاه دیویدی، یک تخته وایتبرد، چند میز و صندلی؛ مهمترین تجهیزات یک کلاس درس زبان است. بسیاری از زبانآموزان در حال حاضر معتقدند که پس از ماهها رفتوآمد به این کلاسها، پیشرفتی در زبان نداشتهاند. این وضعیت بخصوص در شهرستانها و بویژه در زبانهای فرانسوی، آلمانی، عربی و اسپانیایی تاسفبارتر است. کمی یا نبود موسسات آموزش زبان غیرانگلیسی نیز برای بسیاری از متقاضیان، از ضعف نظام آموزش زبان و بیتوجهی نظام آموزش به این ضعف خبر میدهد.
در حال حاضر بسیاری از زبانآموزان بهرغم اشتیاق برای فراگیری زبانهای خارجی از نبود امکانات، عدم پیشرفت، نبود مدرس مجرب زبان، پرداخت هزینههای هنگفت و... ناراضی هستند.
این در حالی است که حافظی، مدیرکل پشتیبانی مدارس غیردولتی خبر میدهد: بزودی برخی منابع درسی زبان در موسسات آموزشی بازنگری یا از چرخه آموزش خارج خواهد شد.
حافظی میگوید: هماکنون کتابی که مورد تایید ماست، با همکاری سازمان پژوهش و برنامهریزی تدوین شده که بزودی در اختیار آموزشگاههای زبان قرار میگیرد.
حافظی در این زمینه از برگزاری آزمون سراسری برای رتبهبندی زبان انگلیسی از طریق سامانه اینترنتی خبر میدهد و میگوید: براساس این سامانه آموزشگاهها سطحبندی میشوند که البته سیاستهای اجرای این سامانه تا آبانماه نهایی خواهد شد.
بنابراین، تابستان 89 نیز قرار است با آشفتگی و سوءاستفاده برخی موسسات زبان سپری شود تا شاید سال بعد شاهد ساماندهی وضعیت آموزش زبان در کشور باشیم.
این بررسی در حالی انجام میشود که وضعیت آموزش زبان انگلیسی در سایر مقاطع تحصیلی چندان مطلوب نیست و واکنش برخی دانشآموزان و معلمان زبان از وجود نقاط ضعف در این درس حکایت میکند.
مرجان پورقاسم، کارشناس ارشد مترجمی زبان انگلیسی و دبیر زبان یک دبیرستان دخترانه درباره نقاط قوت و ضعف آموزش زبان انگلیسی میگوید: آموزش زبان در مدارس با چالشهای فراوان همراه بوده، در دورهای آموزش زبان از سال اول راهنمایی حذف شد بدون اینکه توجیه قانعکنندهای بیان شود. بعد مجددا آموزش زبان از اول راهنمایی آغاز شد، بدون اینکه دلیلی ارائه شود. در حال حاضر هم بحث آموزش زبان در دبستانها را مطرح میکنند، در حالی که ما هنوز در راهنمایی و دبیرستان با مشکلاتی روبهروییم.
او درباره مشکلات این درس میگوید: متون آموزشی موجود قدیمی و خستهکننده است، حتی تصاویر کتاب زبان برای دانشآموزان هیچ جذابیتی ندارد. نیاز امروز بچهها در زبان انگلیسی مورد توجه قرار نگرفته، در حالی که زبان مقولهای پویاست و در بسیاری موارد قواعد و محتوای آموزشی با 20 سال قبل هیچ تفاوتی ندارد.پورقاسم درباره حجم بالای محتوای کتابهای آموزشی و ناچیز بودن ساعات آموزش نیز توضیح میدهد: در بسیاری موارد معلمان توان آموزش همه مطالب را ندارند، چراکه انگیزه یادگیری در دانشآموزان پایین است.
علاوه بر این، بررسی پژوهشهای انجام شده از وضعیت آموزش زبان در مدارس نشان میدهد از نظر بعضی معلمان و کارشناسان، محتوای کتابهای زبان در ارائه مطالب، مثالها و تصاویر دارای تنوع نیست و تمرینهای ارائهشده باعث تقویت مهارت در دانشآموزان نمیشود. به گفته این افراد، دانشآموزان طی حدود 7 سال فراگیری زبان انگلیسی (3 سال راهنمایی، 3 سال متوسطه و یک سال پیشدانشگاهی) قادر نیستند مهارتهای لازم را شامل گوش دادن، نوشتن، صحبت کردن و خواندن بیاموزند و این کتابها کلیاتی است که دانشآموزان با حفظ کردن تنها نمره قبولی میگیرند و بعد از چند ماه همه را فراموش میکنند.
زبان ... خستهکنندهتر از همه
«زنگ زبان خیلی خستهکننده است، من که دائم خمیازه میکشم، خانم زبان هم خیلی حوصله توضیح دادن قواعد را ندارد. یکبار روی تخته مینویسد هر کس یاد گرفت که هیچ، هر کس یاد نگرفت باید خودش بخواند تا یاد بگیرد.»
این حرف یک دانشآموز دوم راهنمایی است، به گفته خیلی از دانشآموزان، آنهایی که بیرون از مدرسه کلاس زبان میروند، میانه خوبی با معلمان دارند، در غیر این صورت زبان یکی از مشکلترین و کسلکنندهترین درسهاست.
از گفتگو با بعضی دانشآموزان برمیآید که فراگیری زبان انگلیسی تابع ویژگیهای شخصیتی معلمان این درس است، به طوری که اگر دانشآموزان، معلم را دوست داشته باشند و از خلاقیت و انگیزه او برای یاددهی بهرهمند شوند، به زبان انگلیسی تمایل بیشتری نشان میدهند.
بنابراین در بسیاری از مدارس، نبود معلمان باانگیزه و خلاق، آشنا نبودن آنان با اصول آموزش در سنین پایین، دسترسی نداشتن به وسایل کمکآموزشی و محدود ماندن به کتاب ناقص درسی باعث شده است بهرهوری دانشآموزان در درس زبان انگلیسی به حداقل برسد.
آموزش زبان، مهجورترین واحد درسی
«معلم ما در کلاس، فارسی صحبت میکند. گاهی هم که جملهای را به انگلیسی میگوید، ما نمیفهمیم. حوصله ندارد چند بار تکرار کند تا ما بفهمیم»، یکی از دانشآموزان دبیرستانی از آشنا نبودن معلمان زبان گله میکند و میگوید: «من بعدازظهرها، هفتهای 3 روز، کلاس زبان میروم، آنجا فعالم، به انگلیسی حرف میزنم، مینویسم و میخوانم اما سرکلاس مدرسه چنین فرصتی نداریم ما نهتنها سر کلاس حرف نمیزنیم، بلکه معلم هم شیوهای برای تشویق ما به کار نمیگیرد».
پورقاسم، دبیر زبان در این باره میگوید: همه تقصیرها به گردن معلمان نیست. ارزش این درس ناشناخته است، ما حتی در آموزش زبان عربی ناموفق بودهایم
معلم در مدارس دولتی هیچ وسیله و ابزاری برای کار ندارد. ما حتی نمیتوانیم یک کارتون به زبان انگلیسی تدریس کنیم و در چارچوب کتاب درسی محدود میمانیم. او حتی از نبود هماهنگی آموزش زبان بین مدارس دولتی و غیردولتی انتقاد میکند و میگوید: مدارس غیردولتی با دریافت هزینه 100، 200 یا 500 هزار تومان، کلاسهای آزاد زبان انگلیسی و فرانسه برگزار میکنند و چون امکانات و تجهیزات بیشتری دارند، دانشآموزان این مدارس از لحاظ کیفیت آموزشی بالاترند، در حالی که ادامه این روند و ناتوانی مدارس دولتی در این حوزه باعث شکاف کیفیت تحصیلی و مهارتی بین بچهها میشود.
محمدمهدی نویدادهم، دبیر شورای عالی آموزش و پرورش، پیش از این به «جامجم» گفته بود که مدارس خیلی چیزها یاد میدهند، بعضی چیزها را هم یاد نمیدهند، در بحث آموزش زبان برخی ناکارآمدیها را تایید میکنم اما زبانآموزی باید در فرهنگ خاصی شکل بگیرد. نویدادهم میگوید: تا بستر آموزش زبان فراهم نباشد، دانشآموزان در این زمینه رشد نمیکنند، شما الان زبانی را میآموزید، اما به محضی که از مدرسه بیرون آمدید چون مجبور نیستید آن را به کار بگیرید، فراموش میکنید. این روند کاملا طبیعی است و در دیگر دروس هم اینگونه است.
در حال حاضر نیاز به آموزش زبان خارجی باتوجه به رشد رسانهها و تجهیزات ارتباطی مانند ماهواره، شبکههای اینترنتی و ... در حال افزایش است و تلاش شورای عالی آموزش و پرورش برای توسعه آموزش زبان در مقاطع سهگانه تحصیلی قابل تمجید است، به شرطی که بسترهای آن برای افزایش انگیزه معلمان و دانشآموزان فراهم و ر وش های نوین آموزشی به کار گرفته شود.
مخالفت مجلس با تغییر نظام آموزشی از سال آینده
در خبری دیگررئیس کمیسیون آموزش مجلس با اشاره به سخنان وزیر آموزش و پرورش مبنی بر اجرای طرح تغییر نظام آموزشی از سال آینده گفت: مصوبه شورای عالی برای اجرای این طرح کافی نیست و با استفاده از ظرفیت قانون اساسی مانع اجرای تغییر نظام آموزشی از سال آینده میشویم.
علی عباسپور در گفتگو با مهر، با بیان این مطلب تصریح کرد: اگر وزیر آموزش و پرورش بخواهد طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی حرکت کند، با مجلس دچار مشکل خواهد شد.پیش از این وزیر آموزش و پرورش از اجرای طرح تغییر نظام آموزشی به 2 دوره 6 ساله از سال تحصیلی 90 - 89 خبر داده بود.
عباسپور در این باره گفت: صحبتهای شفاهی ملاک نیست و طبق مواردی که به ما منعکس شده آموزش و پرورش این طرح را سال آینده اجرا نخواهد کرد.
رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی افزود: به وزارت آموزش و پرورش اخطار داده ایم که این طرح را بدون مصوبه مجلس نمیتواند اجرا کند و در غیر این صورت ظرفیتهای قانونی را برای جلوگیری از اجرای این طرح به کار میگیریم.
پیش از این نیز رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات از عدم ارسال طرح تغییر نظام آموزشی به مجلس انتقاد کرده و نامهای را در این باره به وزیر آموزش و پرورش نوشته بود.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی ظرفیت اجرایی ندارد، تصریح کرد: تاکنون این شورا به کلیات پرداخته و وارد جزئیات نشده است و به همین دلیل معتقدیم که این طرح هم اکنون ظرفیت اجرایی ندارد.
رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی درباره نتیجه نامهای که وی به رئیس مجلس در این خصوص نوشته بود، گفت: دکتر لاریجانی هم در این باره اقدامات لازم را انجام داده و به نظر ما این طرح باید در مجلس بررسی شود.
تصور ما این است که کمک کردن به متکدیان عین ثواب است، اما به جان خودم اشتباه میکنیم، بیشتر اوقات دادن پول به متکدیان زحمتکش از گناه هم گناهتر است.
گدایان بیزبان
این نوع گدایان در گوشهای آرام و بیصدا در انتظار لطف و کرم مردم خیر و نوعدوست لحظات را سپری میکنند.
میدان انقلاب ساعت.... ساعت که مهم نیست، مهم هوا بود که خیلی پاک و داغ و زیبا بود! آنقدر داغ که بر خلاف همیشه هیچ مایع رنگی و لزجی روی زمین دیده نمیشد و همه جا خشک خشک بود. در ضلع جنوبی میدان آقایی به دیوار لم داده و در خنکای دیوار دستش را به نیت دریافت کمک به سمت مردم دراز کرده بود و ناامیدانه میگفت: «نمیتونم حرف بزنم» ایستادم و تعجبناک(!) به این بنده خدا که مدام همان جمله را تکرار میکرد نگاه کردم، آرام آرام نزدیکتر رفتم و گفتم: «ببخشید شما دارید حرف میزنید، پس چرا مدام تکرار میکنید که نمیتونید حرف بزنید»، جواب نداد، دوباره پرسیدم، بیفایده بود و فقط میگفت: «نمیتونم حرف بزنم» از گردن کج و لحن ادای کلمات توسط او دلم گرفت، با خودم گفتم بنده خدا زبانش بند آمده، اگر شوکی به او وارد کنم شاید گیر زبان او هم باز شود، از ته دل راضی به این کار نبودم، اما شیطان گولم زد و تصمیم گرفتیم (من و شیطان ملعون) کاری بکنیم شاید این گدای بینوا شفا پیدا کند. نزدیک شدم و گفتم: «میدانم دروغ میگویی، اما بابت هر کلمهای که بگویی هزار تومان میدهم» اما فایدهای نداشت و باز هم میگفت: «نمیتونم حرف بزنم»، گفتم: «... حرف بزن» گفت: «نمیتونم حرف بزنم» سرم را نزدیکتر بردم و به آرامی گفتم: «... حرف بزن»، زیر لب گفت: «خودتی» بعد با صدای بلند گفت: «نمیتونم حرف بزنم» گفتم: «دیدی یک کلمه اضافهتر گفتی اما اگر باز هم حرف نزنی ...» این بار زیر لب گفت: «غلط کردی» و با صدای بلند گفت: «نمیتونم حرف بزنم»، از کار و کاسبی افتاده بود، اما زیر بار حرف زدن نمیرفت. با وسوسه شیطان آنقدر او را انگولک کردم که در نهایت پا شد، یقه من را گرفت و گفت: «نمیتونم حرف بزنم، اما مرتیکه.....».
گیر زبانش باز شد، خدا را شکر شفا پیدا کرد!
گدایان شیکپوش
قیمت کت و شلوار و پیراهن و کفش او شاید از حقوق یکماه من هم بیشتر بود. معمولا چنین آدمهای باکلاسی سراغ من نمیآیند، به همین دلیل تا گفت: «سلام» کلی تحویلش گرفتم، اما وقتی گفت: «شما جای پسر من هستید، اگر ممکن است 10 هزار تومان به بنده بدهید، به شهرستان که رسیدم پول را به حساب شما واریز خواهم کرد» دست و پایم شل شد، البته آنقدر متین و موقر و محترم به نظر میآمد که اگر از شما هم درخواست پول میکرد قطعا دست رد به سینه او نمیزدید. به جان خودم فقط نگاه کردن به سبیلهای از بناگوش دررفته و موهای دم اسبی شده و آن جلال و جبروت بیشتر از 10 هزارتومان میارزید، خلاصه شماره حساب و 10 هزار تومان پول بیزبان را گرفت و رفت.
تا مدتی بعد، از طرف همکارانی که شاهد این حرکت دراماتیک و ابلهانه بودند مورد شماتت قرار میگرفتم، اما آنچنان محو تیپ و سیبیل و جاه و جلال آن آقا شده بودم که تا 2 ماه بعد از آن هم قاطعانه میگفتم پول را میفرستد، اما بعد از چند ماه که دوباره همان آقا را در حوالی پل میرداماد دیدم، خیالم از بابت پس دادن پول راحت شد. معلوم بود بنده خدا کارش در تهران گیر است و هنوز به شهرستان برنگشته است.
گدایان محافظدار
از دستهای پسرک پیدا بود که حداقل چند ماهی است رنگ آب را به خود ندیدهاند، چند دقیقهای بود که شدیدا از سر وکول ما آویزان بود و برای نجات خودمان از پنجههای پرتوان او به آرامی هلش دادیم و به محض اینکه از پاهای من جدا شد، بسرعت از دسترس او خارج شدیم، اما چند قدمی بیشتر نرفته بودیم که احساس کردیم ابری سیاه جلوی خورشید را گرفت، سرم را که بلند کردم، جل الخالق برادر بزرگتر مثل کوه جلوی من ایستاده بود و با محبت بسیار لپهای من را میکشید و میگفت: «چرا بچه مردم را میزنی» گفتم: «با من هستید» گفت: «پس چی که با توام، میخوای همچین بزنم تو سرت صدای.... بدی» مگه چه کار کردهام؟ با دست به پسرکی که آنطرفتر ایستاده بود، اشاره کرد و گفت: «چرا این بچه را زدی؟» گفتم: «همین گداهه» گفت: «گدا خودتی و....» گفتم: «با شما نسبتی دارند؟» گفت: «نه، فقط به خاطر ثوابش صبحها میآوریمشان و شبها جمعشان میکنیم میبریم، اینها (با دست به ده، دوازده بچهای که الان همگی جمع شده بودند اشاره کرد) امانتند نباید خون از دماغ یکی از آنها بیاید. در ضمن شما که دستتان به دهنتان میرسد باید به این بچههای معصوم کمک کنید» البته شما هم اگر آن هیکل نتراشیده را میدیدید قطعا تحت تاثیر منطق نهفته در کلام او مجاب به کمک کردن میشدید.
گدایان خزنده
این متکدیان مدام به شما یادآوری میکنند که چقدر خوب است شما پا دارید و راه میروید.
هر شب در مسیر برگشت به منزل پیرزن رنجوری را میدیدم که برای گرفتن مبلغی ناچیز از خودروهای گذری بسختی در لابلای آنها خود را روی زمین میکشید، دیدن این پیرزن تنها با آن وضعیت خیلی دردآور و متاثرکننده بود، همیشه نگران بودم که بر اثر بیتوجهی رانندهها اتفاق بدی برای او بیفتد، تا آن شب که صدایی بلند آمدن مامورها را خبر داد و پس از آن متکدیان عزیز از 4 طرف خیابان شروع به دویدن کردند، بیچاره پیرزن بهتزده به اطراف نگاه میکرد، خواستم پیاده شوم و او را داخل خودرو بیاورم تا مامورها بروند، در همین فکر بودم که باز هم یکی نزدیک شدن مامورها را با صدایی بلند یادآوری کرد. نزدیک بود به خاطر مظلومیت پیرزن بینوا گریه کنم که یکباره معجزهای رخ داد. پیرزن بلند شد عمود در راستای افق ایستاد و شروع کرد به دویدن.
گدایان وارداتی
از چهره و نوع ادای کلمات توسط او براحتی میشد فهمید که ایرانی نیست، به سمت من که آمد دستپاچه شدم و با خودم گفتم کاش یک مقدار انگلیسی بلد بودم تا آبروریزی نشود. نزدیکتر که شد گفت: «من مسلمان، تو مسلمان، من غریب، تو در وطن، پول بده برادر» جانم! «پول بده غذا خرید» با خودم گفتم، این هم از فلان کشور فهمیده که هیچ جای دنیا مثل ایران به این راحتی به همدیگر پول نمیدهند تا غذا خرید! گفتم: «ببخشید، کیف پول همراهم نیست» گفت: «ایرانی باشرف، ایرانی باغیرت» گفتم: «عرض کردم پول ندارم» ول کن نبود، باز هم گفت: «تو مرد بزرگی هست، تو درد مرا فهمید» خلاصه آنقدر گفت و گفت که به ناچار 200 تومان دادم و راهی شدم. چند قدمی که آمدم دیدم ای دل غافل کیفم نیست، سریع برگشتم، اما اثری از گدای وارداتی و اهل و عیالش نبود. دست از پا درازتر به محل کارم برگشتم و مدام زیر لب میگفتم: «تو غریب، من در وطن، تو سر من گذاشت کلاه، دمت گرم!»
گدایان مسافر
همراه داشتن یک ساک کوچک و کثیف یکی از شاخصههای این نوع گدایان توریست است. مهمترین وجه مشترک همه آنها این است که برای برگشت به منزل یا شهرشان پول به اندازه کافی ندارند و به هیچ عنوان بلیت اتوبوس چه بین شهری و چه داخل شهری را نمیپذیرند، اگر برای تهیه بلیت هم پافشاری کنید یا از گرفتن پول منصرف میشوند یا عاجزانه خواهند گفت در جزایر قناری سکونت دارند. به خاطر داشته باشید اگر با یکی از این گدایان مسافر برخورد کردید، دادن یا ندادن پول به آنها تفاوتی ندارد، آنها از تهران برو نیستند.
گدایان گرسنه
از رستوران که خارج شدیم پسرکی تپل مثل گربه زل زده بود به چشمهای ما و وقتی مطمئن شد نگاه معصومانهاش در دل ما اثر کرده، جلو آمد و گفت: «عمو گشنمه، پونصد تومن بده غذا بخرم» گفتم عموجان اینجا با پونصد تومان که غذا نمیدهند، گفت: «میرم تو میخرم» دلم به حالش سوخت گفتم با من بیا برایت پیتزا بخرم، اما باز هم اصرار داشت که 500 تومان را بگیرد و خودش خرید کند، فکر کردم خجالت میکشد. دستش را گرفتم و به سمت رستوران رفتیم که یکدفعه شروع کرد به گریه کردن و با صدای بلند گفت: «پیتزا نمیخوام، 500 تومانم را بده». دردسرتان ندهم در چشم بر هم زدنی 10، 12 نفر دور ما جمع شدند، تا به خودم آمدم پیرمرد محترمی با عصای خود آنچنان محکم به کمرم کوبید که در آن شب مهتابی چند بار رعد و برق را در آسمان دیدم، به سمت پیرمرد برگشتم و گفتم: «پدرجان چرا میزنید؟» گفت: «خجالت نمیکشی، پولش را بده». اگرچه بعدا فهمیدیم که این کار هر شب آنهاست، ولی ضربه عصای آن پیرمرد به من آموخت که اگر روزی روزگاری کودکی به چشمان من زل زد و گفت: «عمو گشنمه» فقط بگویم، خدا صبرت دهد.
گدایان نویسنده
این نوع متکدیان فرهیخته تمام مشکلات و گرفتاریهای خود را روی یک برگه کاغذ یا مقوا مینویسند و میزان و نوع کمک را به کرم شما واگذار میکنند، ضمنا برای شناسایی نشدن، چهره خود را با دستمالی کاملا بهداشتی میپوشانند. نکته مشترک این متکدیان نویسنده این است که شما هرچقدر پول بدهید مشکل آنها حل نمیشود و خوشذوقترین آنها نهایتا متن نوشته جلوی خود را عوض میکنند و به زندگی سراسر انتظار خود رنگ و بویی تازه میدهند.
گدایان نسخهدار
این دسته از گدایان اطراف بیمارستانها ، درمانگاهها و مطب پزشکان فعالیت دارند و معمولا دفترچه بیمه یا برگهای که پزشک محترم نام چند دارو را روی آن نوشته به همراه دارند. در هر صورت شما نمیتوانید دستخط پزشک را بخوانید تا به صحت یا سقم آن پی ببرید (یادش به خیر معلم کلاس دوم ابتدایی ما به بچههای که دستخط بدی داشتند میگفت تو حتما دکتر میشوی) و شما به خاطر ثوابش بلادرنگ کمک میکنید. بیماری لاعلاج وجه مشترک همه متکدیان نسخهدار است.
گدایان خانوادگی
محل استقرار سر چهارراهها، خیابانها و کوچههای فرعی، زمان حضور ساعتهای ابتدای شب، مواد لازم یک فروند زن (باردار یا مشابه باردار) یک بچه خسته با سر و صورت کثیف و در صورت امکان یک نوزاد نیمه بیهوش (اگر تمام بیهوش هم بود اشکال ندارد) در بغل پدر بینوا! مصدوم آماده است! شما جلوی هر کسی را بگیرید حداقل هزار تومان کاسبید.