بزرگترین دشمن رایانه گرما است زیرا باعث میشود چیپها و دیگر اجزای داخلی رایانه گرم شوند و به این ترتیب از کارایی رایانه میکاهد. از مهمترین اشکالات رایانههای امروزی این است که زمان کار با آنها آنچنان گرمایی از خود تولید میکنند که باعث میشود دمای داخل کیس نیز به سرعت افزایش پیدا کند و گرمای بیش از حد باعث تخلیة بار الکتریسیته ساکن بر اجزاء رایانه همانندIC ها و CPU شود و نیز ایجاد نوسانات ولتاژ، اکسید شدن، از بین رفتن حرارت پیکسلها در اثر حرارت بالا از دیگر مواردی هستند که بر کاهش کارایی کامپیوتر اثر میگذارند.
نخستین چیزی که باید در این هنگام مورد بررسی قرار بگیرد این است که از جریان هوا در اطراف رایانه خود مطمئن شوید. اگر رایانه خود را در یک محفظه قرار میدهید. حتماً در پشت آن یک سوراخ دایرهای برای جریان هوا باز کنید. به طوری که این سوراخ مسیر هوای فن رایانه شما را باز نگه دارد. تا هوای خنک بتواند از داخل کیس رایانه شما بگذرد.
برای دفع گرما راههای زیادی وجود دارد که مهمترین آنها هدایت گرما، تشعشع و جابه جایی است و در رایانهها میتوان از روشهای جابه جایی و هدایت کمک گرفت تا بتوان حرارت به وجود آمده را کم کرد. این کار با استفاده از خنک کنندههایی که در درون رایانهها قرار دارد صورت میگیرد. یکی از این خنک کنندهها که به طور معمول همراه پردازندههای سوکت AM2 عرضه میشود، «هیت سینک و فن» است. این وسیله همیشه با پردازنده در تماس است و گرمای حاصل از عملکرد هستههای پردازشی را به طور مستقیم دریافت میکند. تا وقتی که دمای هیت سینک از دمای پردازنده بالاتر نرود، گرما از جهت پردازنده به سمت هیت سینک انتقال پیدا میکند. با انتقال گرما از پردازنده به هیت سینک، دمای پردازنده کاهش پیدا خواهد کرد. اما هنگامی که هیت سینک و پردازنده با هم هم دما شوند، انتقال گرما بین آن دو متوقف میشود و در این زمان میبایستی دمای هیتسینک را پایین بیاوریم. به همین منظور است که فن روی هیت سینگ قرار میگیرد و با به جریان انداختن هوا بر روی هیت سینک باعث انتقال گرما میشود.
در صورتی که فاصلهها و حفرههای میان هیت سینک و پردازنده توسط خمیر حرارتی(Thermal paste) پر شود، انتقال گرما بسیار بهتر و مؤثرتر صورت خواهد گرفت.
یگانه مشکلی که در استفاده از هیت سینک و فن دیده میشود یکی این است که این دو وسیله نمیتوانند دمای پردازنده را به پایینتر از دمای پردازنده یا حتی پایینتر از دمای محیط و کیس برسانند، و دیگر این که فنی که روی هیت سینک قرار دارد اگر از نوع نامرغوب باشد مستعد ایجاد سرو صدا در هنگام کار کردن است. در مقابل این معایب، خنک کنندههای هیت سینک و فن خیلی راحت و بدون مشکل قابل نصب هستند و قیمت بسیار مناسب تری نسبت به دیگر پردازندهها دارند.
غیر از هیت سینک و فن خنک کنندههای دیگری نیز در بازار عرضه میشوند که از جملة آنها میتوان به خنک کنندههای پلتیر (peltier)، تغییر فازی و ابی اشاره کرد.
در خنک کنندههای پلتیر دو نوع فلز به کار رفته است که هنگام تماس با هم جریان الکتریکی میان آنها برقرار میشود. این خنککننده از دو سطح گرم و سرد تشکیل شده است که سطح سرد روی پردازنده قرار میگیرد و دمای آن را پایین میآورد. گرمای پردازنده از سرد سطح خنککننده به سطح گرم انتقال پیدا میکند و پس از آن به هوای اطراف منتقل میشود.
از معایب این خنک کنندهها این است که دمای کیس را بالا میبرند زیرا سطح گرم آن گرمای بسیار زیادی را به هوای اطراف میدهد. خنک کنندههای تغییر فازی که در مادربوردها به فراوانی دیده میشود. اساس کار این نوع خنک کنندهها سیالی است که در یک سیکل بسته همانند یک سری لوله بسته جریان پیدا میکند و گرمای حاصل در پردازندهها را با خود حمل میکند و به محیط خارج میفرستد و این عمل به طور مرتب تکرار میشود.
خنک کنندههای آبی نیز که یکی دیگر از خنککنندههای رایانه بشمار میروند و همان طور که از نامش مشخص است، از سیالاتی نظیر آب و نیز اتیلن گلیکول، پروپیلن گلیکول یا ترکیبی از آنها تشکیل شده است. این خنککننده هم مانند خنککننده فازی، با جریان یافتن سیال، گرما از پردازنده به محیط فرستاده میشود. خنککننده آبی بدون استفاده از فن نیز به راحتی گرما را انتقال میدهد. این وسیله به راحتی میتواند دمای پردازنده را به زیر 35 تا 40 درجه سانتی گراد برساند.
غیر از ابزارهایی که نام بردیم برای این که رایانه خود را در برابر گرمای زیاد محافظت کنید راههای سادة دیگری نیز وجود دارند که با توجه به آنها میتوان دمای به وجود آمده را پایین آورد. نخست این که اگر رایانه را در داخل محفظهای قرار میدهید، حداقل تا فضای 10 سانتی متری پشت کیس نباید هیچ مانعی وجود داشته باشد تا جریان هوا برقرار شود.
مطمئن شوید بالا و پشت مانیتور شما از گرد و خاک پاک شده است. کتابها، ورقهای کاغذ، جعبهها و سایر اشیاء را روی مانیتور خود قرار ندهید.
همیشه به شکافهای بالای مانیتور توجه کافی داشته باشید تا گرمای اضافی به راحتی دفع شود. اگر این گرما دفع نشود گرمای اضافی به قطعات الکترونیک مانیتور سرایت می کند که نتیجه آن بهم ریختگی رنگ، لرزش تصویر و مشکلات دیگری را برای مانیتور است.
کار بعدی که میتوانید انجام دهید پاک کردن گرد و غبار از سطوح داخلی رایانه است. این کار را حداقل دو بار در سال انجام دهید و هر دو سال یک بار این کار را برای مانیتور انجام دهید. وجود گرد و غبار چیپهای رایانه را داغ نگه میدارند و هر چه گرد و خاک بیشتری روی آنها نشسته باشد، بیشتر داغ میشوند. راحتترین راه برای نظافت داخل رایانه استفاده از یک جاروبرقی خانگی است. بعد از این که با یک مکنده مانند جاروبرقی آن را تمیز کردید، میتوانید از هوای فشرده (با فشار کم طوری که به قطعات رایانه صدمه وارد نشود) برای بیرون راندن گرد و غبار باقی مانده استفاده کنید. مطمئن شوید که پرههای فنهای خنک کننده را کاملاً تمیز کرده اید. فن منبع تغذیه برق و CPU و کیس را تمیز کنید. برای نظافت کیبرد هم از هوای فشرده استفاده کنید و توجه داشته باشید که هیچ گاه برای نظافت کیبورد از مایعات استفاده نکنید و از یک کاور برای پوشاندن کیبورد در زمان بی کاری کیبرد استفاده کنید. با همین روش ساده سالها به عمر کیبورد خود اضافه میکنید.
در موردهارد دیسک، اول از همه توجه داشته باشید کههارد دیسک به گونهای طراحی شده است که به صورت افقی نصب شود بنابراین نمیتوانیدهارد دیسک را به پهلو نصب کنید و از آن انتظار کار بیش از دو سال را داشته باشید. 90 درصدهارد دیسکها که به پهلو در کیس نصب میشوند بعد از دو سال مشکل پیدا میکنند و احتیاج به تعویض دارند. این شیوه نصب باعث فشار وارد شدن به قسمت کوچکی از بیرینگهایهارد میشود و این بیرینگها خراب میشوند. ولی با نصب افقیهارد وزن هارد به طور یکنواخت در کل سطح بیرینگ تقسیم میشود بنابراین بیرینگهارد دچار خرابی پیش از موعد نمیشود.
معمولاً هارد دیسکهایی که روی قطعاتی که تولید گرما میکنند قرار میگیرند یا بین قطعات دیگر ساندویچ شدهاند و برای تبادل حرارت و جریان هوا فضای کافی وجود ندارد زودتر دچار مشکل میشوند. به خاطر داشته باشید کههارد درایو شما دارای یک موتور و قطعات متحرک است. هر چه تهویه هوا در اطراف آن بیشتر باشد راحتتر گرمای اضافی را دفع میکند و عمر آن بیشتر خواهد بود. در ضمنهارد نسبت به لرزش و تکانهای شدید به خصوص در حال کار حساس است پس مراقبهارد دیسک خود باشید و رایانه خود را روی میزی قرار دهید که محکم و ثابت است. به رایانه خود اجازه بدهید نفس بکشد و آن را تمیز نگه دارید تا در سالهای بعد هم در خدمت شما باشد.
باران که میبارد، درختان شادابند و غنچهها شادان و کبوترها میخوانند و رودساران غلغل میکنند و علفهای دشت به ناز میخندند و هوا لطیف میشود و آدمها ملایم و مهربان.
اما باران که نمیبارد، دشتها سله میبندد و برگهای درختان بیچاره، تشنه و مخمور و آویزان میشوند و رودها، خشک و خشن و رفتار آدمیان هم انگار آسیب میبیند. رانندگی زمخت در هُرم خیابانهای بیدلیل شلوغ این شبهای تهران، دستکم خشکی هوا را به یاد میآورد. تو گویی آدمهایی بُهت زده و بیلبخند، از برهوتی غریب میگریزند...
آب، اما معجزات دیگری هم دارد. آنجا که آب بیشتر است انگار مردمانش مهربانتر و سخیترند. نوازش شُرّه آب از شکاف صخره یا دل جنگل، انگار نمیگذارد آدمها در شهر حرکات تند و هندسی کنند، نمیدانم چرا، اما به غریزه دیدهام که جایی که آب هست، علاوه بر آبادانی، مهربانی هم بیشتر است. شاید اگر صحرای یمن هم آب داشت اینقدر خشونت نمیدید و اگر در جنوب افغانستان و شمال پاکستان بیش از این آب بود به جای القاعده نهضت سبز بنا میشد و به جای صفیر گلوله، آواز پرندگان به گوش مینشست...
آب که نباشد آبادانی که نیست، هیچ، حتی زردآلو هم نیست! انگور هم نیست. اما زردآلو در شیلی هست و از آنجا میآید و انگور از مصر تا کمبودی نباشد و ذائقهها مزه آنها را فراموش نکند، به نظر درستش هم همین است! خریدن محصول آماده از کشف آب و مهار آب و نگهداری آب و هدر ندادن آب، خیلی آسانتر است، بهویژه اگر پول هم داشته باشید که واقعاً آسانتر است!
اما آب معجزات دیگری هم دارد. هنوز در عالم هیچ وسیله دیگری اختراع نشده که بتواند 200 هزار تن محصول را یکجا برای شما از آنسوی عالم بیاورد جز کشتی و این معجزه آب است که اقیانوسهایی از آن به گونهای خلق شدهاند که همهشان بپیوندند به دریایی که درست زیر پای ماست و ماست را هم عنقریب برایمان میآورند با کشتیهایی که روی همین آبها راه میروند... و میرسند زیرپای ما و در نوبت تخلیه بار قرار میگیرند. سالها پیش، یک وزیر کنار رفته گفته بود که چون انبار و کامیون به میزان لازم نبود بار را در کشتیها نگه میداشتیم و هزینه دموراژ (پول معطلی کشتی) میدادیم و اینسان به نوعی انبارداری بسیار پرهزینه روی آب رو آورده بودیم! انبارداری روی آب هم از دیگر شگفتیهای این ماده طبیعی است.
دنیای آینده، دنیای کمآبی است و میگویند جنگها بر سر آب می شود. اما، آن آب شرب است وگرنه دنیای آینده دنیای آب است چون آب منشاء انرژی است. آب را میگیرند و تجزیه میکنند به 2 مولکول هیدروژن و یک مولکول اکسیژن. این هیدروژن است که قرار است سوخت باشد و در خودرو و قطار و هواپیما و غیره بسوزد و حاصلش هم پس از سوخته شدن (ترکیب با اکسیژن) دوباره آب میشود. از آب به آب! نه که این برنامه مربوط به آینده دور باشد، هزاران دستگاه خودرو بزرگ و کوچک هیدروژنی الان در دنیا راه میرود و هواپیما و قطار و حتی نیروگاه برق هیدروژنی هم به صورت نمونه ساخته شده است... و چه بسا آنها نمیدانند که روی آب هم میشود انبارداری کرد.
آب همانطور که منشاء طراوت و پاکی و زندگی است، مظهر سادگی هم هست و این یکی دیگر از معجزات آب است. برای همین هم هست که در افواه و ضربالمثل های عامیانه روزی هزار دفعه میگوییم و میشنویم جمله «مثل آب خوردن» را. مثلاً مثل آب خوردن میتوان آب کشاورزی را که 90 درصد مصارف را تشکیل میدهد به امان خدا رها کرد تا چند برابر استاندارد پرت و دورریز داشته باشد و مرتب به جامعه شهری که 3 درصد آب کشور را مصرف میکند فشار آورد که آب کممصرف کنید که تعرفهها را گران میکنیم! مثل آب خوردن میتوان آلودگی آب تهران را انکار کرد و آن را شوی رسانهای نامید. مثل آب خوردن میتوان حرفهای بزرگ زد و وعدههای بلند بالا داد. مثل آب خوردن میتوان گذشتگان را انکار و حتی محکوم کرد و مبداء تاریخ را جلو آورد. مثل آب خوردن میتوان تجربههای بشری را پوچ خواند. مثل آب خوردن میتوان تصمیمات مبتنی بر مطالعات و محاسبات کارشناسی را مسخره کرد و خلاف آن عمل کرد. مثل آب میتوان 40 درصد جمعیت تهران را از شهر بیرون کرد. مثل آب میتوان مملکت را 2 روز دیگر هم تعطیل کرد. مثل آب میتوان مسکن ساخت و تورم را پایین آورد و اشتغال ایجاد کرد و رفاه آورد و فرهنگ ساخت و اعتیاد را نابودکرد و تمدن آفرید و گذشتگان را محکوم کرد و آینده را نهیب زد و خلاف طریق معروف و عادت مألوف عمل کرد و خیانت همگان را کشف و توطئه همگان را برملا کرد...
مثل آب میتوان در تولید گندم خودکفا شد و دوباره 5 میلیون تن گندم وارد کرد. مثل آب میتوان استادان برجسته دانشگاه را بازنشسته کرد. مثل آب میتوان سیاست کنترل جمعیت را معکوس کرد. مثل آب میتوان نخبگان را پَر داد. مثل آب میتوان 20 میلیارد دلار کالا از چین آورد. مثل آب میتوان کامیون بیترمز وارد کرد ... و مثل آب میتوان تکذیب کرد. شگفتا که ترکیب این دو عنصر ساده ـ اکسیژن و هیدروژن ـ چه معجزاتی دارد.
اگرچه بر خلاف گذشته در جامعه فعلی، مقام و منزلت معلم در ظاهر و از نظر مادی چندان رفیع و عظیم نیست، ولی باید اذعان کرد که جایگاه معلم در باطن و از لحاظ معنوی همچنان مهم و اساسی است. زیرا نقش معلم در اجتماع یک نقش کلیدی است و میتواند در سرنوشت یک جامعه، پیشرفت و انحطاط آن و سعادت و بقای یک کشور به طور مستقیم و غیرمستقیم موثر واقع شود. نگاهی به گذشته نشان میدهد که معلمان در ترقی و پیشرفت و یا برعکس در تنزل و بدبختی جوامع اثرات بسیار قابل توجهی داشتهاند. از آنجا که تربیت عمدی کودکان بیشتر در مدرسه و به دست معلمان صورت میگیرد، بنابراین مسئولان امر باید در انتخاب و گزینش معلم، دقت و وسواس بیشتری به خرج دهند و بخصوص سلامت روانی معلم باید فوقالعاده مورد نظر اولیای آموزش و پرورش باشد، زیرا دانشآموزان نه فقط مطالبی را که مستقیماً توسط معلم گفته میشود میآموزند، بلکه رفتار، حرکات، نگرشها، مهارتها و خلاصه کل شخصیت معلم در آنها اثر میگذارد.
روانشناسان عقیده دارند هر مشکل و اتفاقی که در زندگی کودک روی میدهد، اثری از خود در او بجا میگذارد و میتواند در زندگی آینده کودک، به شدت موثر واقع شود. اگر رفتار خانواده و معلمان با کودک براساس اصول صحیح تربیتی و به شکلی مناسب انجام گیرد، اثر بسیار مطلوبی در رشد و تکامل شخصیت او خواهد گذاشت و در غیراین صورت زمینه انحراف، ناهنجاری و بزهکاری کودک را فراهم میکند. پدر، مادر، معلم و اولیای مدرسه از نخستین کسانی هستند که کودک را تحت تاثیر قرار میدهند. بنابراین شناخت معلم از دانشآموزان سبب میشود که در روابط خود با آنها، شرایط، استعداد، وضعیت خانوادگی و غیره، هر کدام را جداگانه در نظر بگیرد و بر همان اساس با آنها رفتار کند و بویژه به تفاوتهای فردی که یکی از اصول اساسی در تعلیم و تربیت است، توجه دقیق داشته باشد. همچنین معلم باید با خصوصیات رشد و احتیاجات فراگیرندگان در هر یک از دورههای تحصیلی آشنا باشد، زیرا هیچ معلمی نمیتواند بدون شناخت دانشآموزان از لحاظ رشد ذهنی، عاطفی، روانی و اجتماعی در تدریس خود موفقیتی را کسب کند. به کارگیری شیوههای صحیح تربیتی توسط معلم باعث میشود که نه فقط شخصیت دانشآموزان به خوبی پرورش یابد، بلکه از ایجاد بسیاری از عقدهها، فشارها، اختلالات عصبی ـ روانی و مشکلات رفتاری در آنها نیز جلوگیری خواهد شد. در نتیجه میتوان گفت نقش معلم در تربیت کودکان و پرورش نسل آینده در هر کشوری بسیار مهم و اساسی است و این امر در صورتی تحقق پیدا خواهد کرد که مقام و منزلت معلم ارتقاء یابد و مشکلات مادی و دغدغههای فکری او به نحوی شایسته بر طرف شود. اگرچه مشخصات یک معلم خوب و موفق در موقعیتها و محیطهای مختلف متفاوت است، ولی با این حال معلمان خوب ویژگیهای مشترکی نیز دارند و این گزارش مهمترین صفات و خصوصیات آنها را مورد بررسی قرار داده است.
ویژگیها و مشخصات یک معلم خوب و موفق
یک معلم خوب و موفق باید از مشخصات و ویژگیهای خاصی برخوردار باشد، یعنی اولاً آمادگی کافی و صلاحیت لازم برای احراز شغل معلمی را داشته باشد، ثانیاً بتواند نیازها و خواستهای دانشآموزان را بخوبی برآورده کند و ثالثاً وظایف خود را از نظر سازمان و تشکیلات مدرسه به درستی انجام دهد که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میشود:
1- از لحاظ جسمانی سالم و قوی باشد
معلم در صورتی میتواند وظیفه خود را به خوبی انجام دهد که از سلامت جسمانی برخوردار باشد. معلمی که سالم نیست و از لحاظ جسمانی مشکل دارد، نمیتواند مرتب و منظم باشد، درست فکر کند، تصمیمات صحیح بگیرد و قوانین و مقررات را به درستی اجرا کند. تحقیقات روانشناسی ثابت کرده است، که بین روح و جسم انسان، ارتباط کامل برقرار است و آنها متقابلاً بر هم تاثیر میگذارند. بنابراین کسی که از لحاظ جسمی مشکل دارد، نمیتواند از روح و روان سالمی برخوردار باشد، زیرا قدما گفتهاند: عقل سالم در بدن سالم است. معلمی که تندرست نیست، قوای عقلی سالمی نیز ندارد، مسائل و موضوعات را خوب درک نمیکند و ذهن و حواسش مغشوش و پراکنده است. چنین معلمی در کلاس، آشفته و ناراحت و افسرده است و پیوسته به آینده مجهول خود فکر میکند. معلمی که همیشه با چهره پریشان و مغموم به کلاس میرود، قطعاً شاگردان خود را تحت تاثیر قرار میدهدو روح و روان آنها را نیز افسرده و مکدر میکند.
2- از روح و روان سالمی برخوردار باشد
سلامت عاطفی و روانی معلم، نقش عمدهای در موفقیت او در تدریس دارد. معلمی که خود شخصیت و رفتار متعادل و مناسبی در کلاس درس ندارد، نباید از دانشآموزان خود توقع رفتار مطلوب و شایسته را داشته باشد. تماس نزدیک معلم با دانشآموزان و نفوذی که بر آنها دارد، نقش مهمی در سلامت فکری و روانی آنها ایفا میکند. این تاثیر و نفوذ رفتار معلم در دانشآموز، ممکن است بطور مستقیم یا غیرمستقیم صورت پذیرد و به صورتهای گوناگون مانند تقلید، الگوسازی و گاهی همانند سازی بروز کند. نظر به اینکه شخصیت دانشآموزان هنوز شکل نگرفته است، اثرپذیرتر هستند و عدم تعادل روانی معلم اثرهای بدی در آنها خواهد گذاشت. معلمی که به خشم دچار است، در مقابل کمترین مشکل و یا کوچکترین اتفاقی عصبانی خواهد شد. دقت و توجه معلم در حالت عصبانیت بسیار کم میشود و عقل و ذهنش کارایی لازم را ندارد و ممکن است دست به اعمالی بزند که عاقبت و نتیجه بسیار ناخوشایندی داشته باشد. بنابراین معلم عصبانی زندگی و آینده دانشآموزان را به مخاطره میاندازد. علاوه بر این معلم باید در سایر جنبههای روانی نیز از سلامت کامل برخوردار باشد.
معلمی که عاطفه همدردی ندارد، رنج و درد دانشآموزان را درک نمیکند، به عقده حقارت دچار است، ترسو، خجالتی، حسود و کینهتوز است و در صدد جبران ناکامیهای گذشته خویش است، هرگز نمیتواند معلم خوبی باشد و در شغل خود موفقیتی را کسب کند. دانشآموزانی که تحت آموزش و تربیت چنین معلمی قرار میگیرند، نهفقط از تعلیم و تربیت درستی برخوردار نمیشوند، بلکه به رشد و تکامل شخصیت آنها نیز صدمات بسیار زیادی وارد میشود.
3ـ به شغل خود عشق و علاقه داشته باشد
انسان باید شغلی را انتخاب کند که به آن علاقهمند باشد. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که کار مورد علاقه نهفقط فرد را خسته نمیکند، بلکه شور و شوق کار کردن و فعالیت را در او روز به روز بیشتر میکند. البته درست است که محیط کار و عوامل مؤثر بر آن، موفقیتها و نتایج حاصل از آن و تشویق و حمایتهایی که از طرف جامعه و مسئولان ذیربط بعمل میآید، هر کدام بهعنوان انگیزهای برای دلبستگی به کار بسیار مؤثر هستند، ولی اگر کسی قلباً به شغل خود علاقهمند باشد، حتی در صورت نبودن حمایتهای خارجی و انگیزههای بیرونی به کارش ادامه خواهد داد و هیچ خلل و مشکلی او را در رسیدن به هدف بازنخواهد داشت. اما در مورد شغل معلمی وضع کاملاً متفاوت است. یعنی اگر معلم عاشق کارش نباشد، حداقل باید به آن علاقهمند باشد. زیرا این علاقهمندی باعث میشود که معلم علیرغم تمامی مشکلات و مسایلی که در زندگی شخصی و اجتماعی خود دارد، باز هم با تمامی توان و نیرو به انجام رسالت مقدس خود بپردازد. اگر معلم به شغل خود و رشتهای که تدریس میکند، علاقه نداشته باشد، کلاس او به صورت تصنعی و خشک درمیآید و پس از مدتی نه فقط خودش، بلکه تمامی دانشآموزان دچار خستگی میشوند. معلمی که به کارش علاقهمند نیست و آن را دوست ندارد و وظیفهاش را با بیمیلی انجام میدهد، به گفتههای خود و به مطالبی که در کلاس برای شاگردان ارائه میدهد، هیچگونه اعتقادی ندارد. دانشآموزان نیز به تدریج به سطحی و ظاهری بودن افکار و عقایدش پی میبرند و دیگر برای سخنان و گفتههای او اهمیت چندانی قائل نـــمیشوند، زیرا که گفتهاند سخنی که از دل برنیاید نمیتواند بر دل بنشیند. وقتی که دانشآموزان به بیعلاقگی معلم پی میبرند، آنها نیز به پیروی از معلم خود، برای آموزش و یادگیری موضوعات درسی رغبت و تمایلی از خود نشان نمیدهند و دلسرد و لاقید میشوند. اما اگر معلم به کار و رشته خود علاقه داشته باشد، با میل و رغبت زیاد و با شور و شوق فراوان به انجام کارش میپردازد، علاقمندی معلم به شغل خود سبب میشود که شاگردان او نیز به حرکت و جنب و جوش درآمده و با میل و کنجکاوی زیاد به فراگیری و تحصیل بپردازند. چنین معلمی پیوسته در کارش موفق است و با تمامی توان دانشآموزان خود را برای نیل به اهداف تعلیم و تربیت و دستیابی به قلههای موفقیت یاری و هدایت میکند.
4ـ به دانشآموزان علاقهمند باشد
اصولاً کسی که میخواهد در شغل و حرفه خود موفق باشد، باید ابزار و آلات و محیط کارش را دوست داشته باشد. انساندوستی یکی از صفاتی است که میتواند معلم را در زندگی خوشحال نگه دارد و او را در انجام وظیفهاش موفق کند. معلمی که به کودکان علاقهمند نیست، از تدریس و بحث و گفتوگو با آنها رنج میبرد. از اینرو اعمال و رفتارهای طبیعی دانشآموزان و حتی کارهای شایسته آنها نیز هرگز نمیتواند نظر معلم را جلب کند. اما برعکس حرکات و شیطنتهایی که دانشآموزان براساس تمایلات فطری خود انجام میدهند، در نظر معلم زشت و ناپسند جلوه میکند و اعتراض و بازخواست شدید معلم را هم در پی دارد. اما علاقهمندی معلم به شاگردان خود باعث میشود که از بسیاری از اعمال و کارهای خلاف آنها که در واقع از جهالت و روح کودکانه آنان نشأت گرفته است، چشمپوشی کند. معلم باید رفتارش طوری باشد که دانشآموزان بتوانند آزادانه ناراحتیها و مشکلات خود را با او درمیان بگذارند و اطمینان داشته باشند که به مناسبت اشتباهی که کردهاند، مورد انتقاد و بیمهری واقع نخواهند شد. معلمی که کودکان را دوست ندارد، هرگز نمیتواند وجود آنها را تحمل کند. همیشه سعی میکند از دانشآموزان فاصله بگیرد و به اشکال مختلف آنها را طرد کند. از این رو شغل خود را پست میشمارد و فقط برای امرارمعاش آن را قبول دارد. اما اگر دانشآموز احساس کند که معلم به او علاقه دارد، او نیز متقابلاً به معلم خود علاقهمند خواهد شد و این دلبستگی باعث میشود که از تدریس و سخنان معلم بیشترین استفاده را ببرد و حضور در کلاس او را بر هر امر دیگری ترجیح دهد. با توجه به تفاوتهای فردی که بین دانشآموزان وجود دارد، نمیتوان مطمئن بود که معلم واقعاً دانشآموزان خود را به یک اندازه دوست داشته باشد، زیرا دانشآموزان از لحاظ درسی، گوش دادن، خصوصیات جسمانی،رعایت آداب و معاشرت و غیره با هم فرق دارند و طبیعی است که برخی از آنها بیشتر و برخی کمتر میتوانند نظر معلم را به خود جلب کنند. اما معلم خوب باید بتواند بر عواطف و احساسات خود چیره شود و به تمامی دانشآموزان خود به یک اندازه محبت کند. دانشآموزان یک کلاس نمایندگان خانوادههای مختلف هستند و قطعاً اختلافهایی در میان آنها وجود دارد، از اینرو معلم نباید فقط به دسته خاصی از دانشآموزان توجه کند بلکه باید تمامی آنها را چه با استعداد و چه کماستعداد، چه خوب و بانظم و چه شرور و بینظم، فرزندان افراد بانفوذ، کودکان خانوادههای فقیر و بیبضاعت و یا ثروتمند و غیره، همه را به یک میزان مورد توجه قرار دهد، تا دانشآموزان او بدون اضطراب و نگرانی بتوانند استعدادهای نهفته خود را شکوفا کنند.
5 ـ خوشرو و خوشخو باشد
خوشرویی و خوشخویی معلم یکی از بهترین روشهای شاد کردن دانشآموزان است. مخصوصاً اگر معلم هنگام ورود به کلاس متبسم و خندان باشد، در روحیه دانشآموزان تأثیر بسزایی خواهد داشت. گاهی اوقات پیش میآید که شاگردان براثر افراط در فعالیتهای یادگیری، از کلاس درس خسته میشوند، از اینرو معلم باید کلاس درس را به صورت جذاب و جالب درآورد و سعی کند فعالیتهای متعددی را در اختیار دانشآموزان قرار دهد، تا آنها از میان فعالیتهای ارائه شده، یکی را به میل خود انتخاب کنند و به کار و تلاش بپردازند. اگر معلم در زمانی که دانشآموزان برای یادگیری آماده نیستند، اقدام به تدریس کند، نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد. معلمی که از اصول روانشناسی آگاهی ندارد و با تندخویی و عصبانیت و بدون توجه به آمادگی دانشآموزان اقدام به تدریس میکند، کلاس درس را به صورت بسیار غمانگیز و ملالآور درخواهد آورد. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که دانشآموزان در محیط با نشاط و با طراوت بهتر و سریعتر میآموزند، از اینرو معلم خوب کسی است که چنین محیطی را برای آنها ایجاد کند. «یکی از شیوههای عالی معلم برای شاد کردن کلاس، بویژه در موقعیتهای بسیار دشوار، ابزار محبت و شوخی با دانشآموزان است که البته شوخی باید ملایم، مؤدبانه و کارساز باشد و موجب رنجش، توهین و تمسخر کسی نشود. خلاصه اینکه تدریس معلم باید همواره بارقه ای از نشاط و شعف به همراه داشته باشد و پیوسته صفا و صمیمیت را با خود به کلاس آورد.
6 ـ خوشبیان باشد
یکی از عوامل اصلی در موفقیت معلم در تعلیم و تربیت، بیان خوب و رسای او در کلاس است. یک معلم خوب باید قادر باشد گفته های خود را در قالب کلمات مناسب، بسیار ساده و شیرین بیان کند تا شاگردان او بتوانند به راحتی آنها را درک کنند. اگر تدریس معلم با بیانی شیوا و خوش ارائه شود، در دانشآموزان بیشتر و بهتر مؤثر واقع خواهد شد. معلم با استفاده از بیان فصیح و ساده حتی میتواند پیچیدهترین فرمولهای ریاضی و مسائل دشوار فلسفی، اجتماعی، فرهنگی و غیره را به صورت خیلی آسان و قابل فهم برای دانشآموزان بیان کند و از این طریق شوق و ذوق آموختن و فراگیری موضوعات مختلف درسی را در آنها برانگیزد. به طوری که دانشآموزان با میل و رغبت در کلاس معلم حضور یابند و با جان و دل به تدریس و سخنان او گوش فرادهند. خوش صحبتی و قدرت بیان، یکی از عواملی است که در ایجاد رابطه با افراد، فوقالعاده مؤثر است و معلم که علاوه بر ایجاد رابطه با دانشآموزان، باید مطالب درسی را به آنها تفهیم کند، حتماً باید از این نیرو برخوردار باشد.
بسیاری از افراد باسواد و مطلع هستند، ولی در اظهار مطالب و تفهیم آن به دیگران ناتوانند. چنین افرادی به ندرت میتوانند در کار معلمی و آموزش موفق شوند.
7 ـ صبر و حوصله داشته باشد
یکی از صفات بسیار ضروری برای معلم صبر و بردباری است. فردی که در مقابل مشکلی که برایش پیش میآید، صبر و حوصله و تحمل نداشته باشد و زود و عجولانه تصمیم بگیرد. یا در مقابل اتفاقات و انگیزههای نامساعد خیلی ناگهانی و سریع تغییر حالت بدهد و در حل مشکلات زندگی و امور و مسایل مختلف ناشکیبا و کمظرفیت باشد، هرگز نمیتواند در کارش موفقیتی را کسب کند و معلم خوبی برای دانشآموزان باشد. در برخی از مواقع در کلاس درس به دلایل مختلف، بین شاگردان بطور عمد یا غیرعمد، اصطکاک و مشکلاتی پیش میآید و گاهی اوقات نیز برخوردهایی بین معلم و دانشآموزان اتفاق میافتد. مثلاً ممکن است برخی از شاگردان در کلاس بیانضباطی کنند، درس را خوب متوجه نشوند و یا اینکه بسیار سؤال کنند. معلم بیوصله و کمطاقت توانایی مقابله با این شرایط و موقعیتهای ایجاد شده در کلاس درس را ندارد و به دلیل نداشتن بردباری و تحمل نمیتواند تصمیمات درست و عاقلانهای در کلاس اتخاذ و چه بسا ممکن است در مواجهه با مسایل و حوادث گوناگون دچار اشتباه شود و حتی در مورد شاگردان خاطی قضاوتی نادرست و ناعادلانهای داشته باشد و از این طریق موجبات ناراحتی و پریشانی آنها را فراهم آورد. علاوه بر این اگر معلم با همین روش یعنی با عصبانیت و بیحوصلگی به کار خودش ادامه دهد، قطعاً در درازمدت به بیماریهای جسمانی و یا روانی نیز مبتلا خواهد شد. یکی از خصوصیاتی که واقعاً یک معلم خوب باید از آن برخوردار باشد، بردباری است، زیرا اصولاً معلم با کودکان و نوجوانان سر و کار دارد و این افراد به مناسبت کمی تجربه و سن، گاهی اوقات رفتاری از خود بروز میدهند که چنانچه معلم در برابر آنها بردباری کافی نداشته باشد، موجب ناراحتی خواهد شد.
8 ـ به استعداد و تفاوتهای فردی دانشآموزان توجه داشته باشد
تفاوتهای فردی دانشآموزان، یکی از مهمترین مسایل تربیتی در کلاس درس است. معلم باید آگاه باشد، که هر کدام از دانشآموزان او از ویژگیهای شناختی و عاطفی خاصی برخوردار هستند و در هر یک از دورههای تحصیلی نیازهای متفاوتی دارند. از اینرو باید شاگردان خود را به خوبی بشناسد و از خصوصیات جسمی، ذهنی، روانی، عاطفی و وضعیت خانوادگی آنها آگاهی پیدا کند. معلم کاردان باید به تفاوتهای فردی شاگردان خود، توجه دقیق وکافی داشته باشد و در ارائه محتوای آموزشی و مطالب و موضوعات درسی، توان و استعداد هریک از آنها را در نظر بگیرد و به این نکته کاملاً واقف باشد که دانشآموزان نمیتوانند مطلب واحدی را به یک اندازه فراگیرند، زیرا آمادگی و استعداد آنها برای یادگیری متفاوت است و هر کدام میتوانند براساس توانایی و بهره هوشی خود مطالب درسی را درک کنند. بنابراین معلم باید تجربههای یادگیری کلاس را طوری تنظیم کند که تمامی دانشآموزان بتوانند، به تناسب آمادگیهای ذهنی خود از آنها استفاده کنند. معلم نباید دانشآموزان را با یکدیگر مقایسه کند، بلکه باید آنها را با توجه به تفاوتهای فردیشان یاری دهد. معلم خوب به آسانی میتواند بر اوضاع و احوال کلاسش مسلط شود، کمبودها و مشکلات شاگردان را بشناسد، راهحلهای مناسبی را ارائه دهد و با بکارگیری فنون و روشهای مناسب، فرآیند یاددهی ـ یادگیری را با تجربیات و نیازهایدانشآموزان هماهنگ کند به طوری که هر دانشآموزی با هر ویژگی و استعدادی که دارد، به راحتی بتواند در جریان آموزش و یادگیری شرکت فعال داشته باشد و براساس ظرفیت ذهنی و روانی خود از محتوای آموزشی و مطالب درسی که توسط معلم ارائه میشود، استفاده کند.
9- مرتب و منظم باشد
یکی دیگراز صفات بسیار ضروری برای معلم، داشتن نظم و انضباط در مدرسه است. اگر معلمی فاقد این صفت باشد، قطعاً دستورات، تدریس و حرفهای او برای دانشآموزان بیارزش خواهد بود. معلمی که خودش وقت شناس نیست و در انجام وظایف خود کوتاهی میکند، چگونه میتواند انتظار نظم و ترتیب و منظم بودن از شاگردان خود داشته باشد. یک معلم خوب، رفت و آمدش در مدرسه به موقع و سروقت صورت میگیرد، کلاسش را به خوبی اداره و برنامههای درسی و آموزشی را به دقت و براساس مقررات مدرسه اجرا میکند.
دروغ، دروغ و تو چه میدانی که دروغ چیست؟ دروغ ابتدای بدیها است. دروغ که آغاز میشود هم علامت میدهد و هم بدی میزاید و دور باطل رهایی از «دروغ اول» به وسیله «دروغ بزرگتر» شروع میشود و تا رسوایی امتداد پیدا میکند.
دروغ از معدود پدیدههای ضد اخلاقی است که نظم و انضباط را بر هم میزند و بسرعت از حالت شخصی و فردی بیرون میآید و جنبه اجتماعی به خود میگیرد. دروغی که فرزند به پدر میگوید، مادر به دختر و کارمند به همکار و ... جامعه را دوگانه،دو وجهی و سست میکند و چون صورت ناپسندش از زشتی به در آید و همهگیر شود، هیچ چیز را از معرض آسیب و نقصان و اضمحلال دور نمیدارد.
دروغ در مدرسه رایج میشود و تو میبینی که در کشاورزی اثر میکند! در کارخانه دروغی گفته میشود و در خیابان معضلساز می شود، ابتدایش ساده است ولی انتهایش دهشتناک و مخوف میشود. درست برخلاف «صداقت» که ابتدا سخت مینماید ولی کارها را روی خط آسانی قرار میدهد، اگر صداقت واجب شود و راستگویی عهد دوران شود تو میبینی که بدیها گرفتار میشوند. و نابسامانیها محدود و محکوم به نظم میشوند فرزند راستگو اسیر صداقت است چرا که هر خلافی مستلزم یک دروغ است و از همین جا است که راستی به مدد نیکویی میآید و نظم و زیبایی و خوبی میآفریند و از انباشتهشدن کدورتها و بیاعتمادیها جلوگیری میکند، متولیان و دلسوزان جوامع دو انگیزه برای اشاعه صداقت دارند، انگیزه اول اخلاق است و انگیزه دوم نظم و انضباط و قانون، اخلاق که از فرد آغاز میشود و به کار آرامش درونی و ثبات شخصیتی و قدرت اراده میآید بنیانهای جامعه را مستحکم میکند و قانون که نظم و زیبایی و عدالت میآورد و این هر دو نیاز مبرم به «صداقت» دارند و سم مهلکشان دروغگویی است. دروغگویی هم محصول فرد و جامعه ضعیف است و هم بر ضعف آنها میافزاید و نابسامانیهایشان را متراکم میسازد، چرا دروغ میگوییم؟ چون ضعیف هستیم، چون تنبلیم، چون نابلد و پرمدعا هستیم،چرا درست نمیشویم؟ چون دروغ میگوییم و با وصلههای ناچسب نواقصمان را پر میکنیم.
چوپان دروغگوی قصههای ما خیلی ساده بود و فقط برای تفریح جعل خبر میکرد و به سرعت تاوان ناراستی خود را پرداخت، چوپان دیگری در آن طرف آبادیها بود که هرگز ساده نبود و برای تفریح زبان به زشتی دروغ باز نمیکرد،گرگی به گله حمله نکرده بود، ولی خودش گوسفندی را پاره کرد قسمتی از گوشتش را کباب کرد و خورد و خونش را بر زمین ریخت و گواه صدق خود گرفت،به این هم بسنده نکرد، دوستان ناباب خود را به ده فرستاد که هنگام حضور اهالی در صحرا راحت سرقت کنند،خودش هم اصلاً نخندید، گریست و روستاییان سادهدل را واداشت که بر مظلومیتش رحم آورند و به جای یک گوسفند، دو گوسفند به گلهاش اضافه کنند و تازه از آنها قول گرفت که نوبت بعد با سرعت بیشتری به کمکش بیایند!...
دروغ چوپان اول، بار داد و زشتی آفرید و بزرگتر و پیچیدهتر توسط چوپان دروغگوی بعدی پیگیری شد.
اما این بار وقتی اهالی روستا به اصل قضیه پی بردند خیلی دیر شده بود ولی دیگر به بیاعتنایی اکتفا نکردند و او را به سختی تنبیه نمودند. بالاخره گرگ آمد و این بار علاوه بر گوسفندان خود چوپان را هم درید و روستاییان هیچ نگفتند و به سکوت گذشتند و در دل به دروغگویان لعنت فرستادند.
مقاله زیر کنکاشی در علل و عوامل دروغگویی دارد با هم آن را میخوانیم:
***
همه دروغ میگویند و دروغ گفتن مختص زمان خاصی نیست. حال چرا ما دروغ میگوییم؟
کارشناسان براین باورند که افراد برای اینکه برای خود و دیگران خوب و موجه جلوه کنند، اقدام به دروغ گفتن میکنند.
«رابرت فلدمن» استاد برجسته دانشکده روانشناسی ماساچوست در این رابطه میگوید که انسانها برای احترام به نفس خود دروغ میگویند و افراد هنگامی که عزت نفس خود را در معرض تهدید میبینند بلافاصله شروع به دروغ گفتن میکنند. تمامی دروغها مضر نیستند. در حقیقت دروغ گاهی اوقات بهترین راه برای حفاظت از اسرار برای جلوگیری از عناد و کینهتوزی دیگران است.
برخی فریبها نیز مثل لاف زنی و دروغهایی با عنوان نشان دادن ادب و نزاکت نباید زیاد جدی گرفته شوند. اما در نقطه مقابل برخی دروغها که فقط برای دروغ گفتن بیان میشوند خطرناک هستند و در ابعاد کلان اعتماد اجتماعی را از بین میبرند.
دروغ گفتن و تظاهرکردن درمیان حیوانات نیز امری شایع است اما این فقط انسانها هستند که به عمد دروغ میگویند و به این وسیله خود و دیگران را گول میزنند.
مردم همواره به این فکر میکنند که اطرافیانشان چگونه فرق میان دروغ و راست را در سخنانشان از یکدیگر تمیز میدهند. به عنوان مثال، فلدمن در یک تحقیق جالب دو فرد غریبه را در یک اتاق قرار داد و از تمامی مکالمات آنها فیلمبرداری کرد. سپس به صورت جداگانه، فیلم گرفته شده را برای آنها پخش کرد. این افراد اذعان کردند که تمامی حرفهایشان راست نبوده است. جالب آنکه این اشخاص پس از پایان گفت و گو اعلام کردند که همه چیز را راست گفتهاند، اما پس از اینکه فلدمن با زیرکی نکتههایی را که آنها دروغ گفتند را مشخص کرد، افراد مورد آزمایش قرار گرفته نیز اذعان کردند که برخی موارد را دروغ گفتهاند. این تحقیق چندی بعد در ابعاد وسیعتری انجام شد. نتایج به دست آمده از این مطالعه نیز نشان داد که حدود 60 درصد از مردم دست کم یک بار در یک مکالمه یک دقیقهای دروغ گفتهاند.
مردم عموماً به صورت غیر ارادی دروغ میگویند و هیچگاه دروغ را جزیی از مکالمه عادی خود در نظر نمیگیرند. در حال حاضر نظریه دیگری که مطرح است بر این امر تأکید دارد که ما تلاش چندانی برای تحت تأثیر قرار دادن اطرافیانمان نمیکنیم اما دوست داریم آنگونه باشیم که آنها دوست دارند. ما میخواهیم سازگار باشیم برای اینکه زندگی اجتماعی آسانتر و راحت تری داشته باشیم.
جالب است بدانید که مردها بیشتر از زنها دروغ نمیگویند، اما آنها همیشه تلاش میکنند دروغهای خود را به گونهای دروغ بگویند که برای دیگران بهتر به چشم بیایند. فلدمن همچنین با تحقیقات خود ثابت کرد که برونگراها بیشتر از درون گراها دروغ میگویند.
در مجموع دروغها به چند دسته تقسیم میشوند:
1ـ دروغهای بزرگ:
برخی دروغها فاجعهبار هستند و حتی ممکن است به قربانی شدن انسانهای بیگناه منجر شود و یا خسارات بسیاری را به دنبال داشته باشد. کارشناسان از گسترش این نوع دروغ ابراز نگرانی میکنند. به عنوان مثال شخصی در یک دادگاه علیه یک بی گناه، شهادت دروغ میدهد.
2ـ با دقت سخن گفتن:
برخی افراد برای اینکه اطلاعات و جزئیاتی را در سخنانشان بیان نکنند سعی میکنند به دقت حرف بزنند و در انتخاب عبارات و جملاتشان نهایت ظرافت را به خرج دهند. این افراد بی آنکه بخواهند دروغ میگویند و جوابشان به سئوالات مطرح شده عموماً گمراهکننده است.
3ـ تعارفها:
تعارفها را میتوان در زیرمجموعه دروغهای مصلحتآمیز درنظرگرفت، اما در حقیقت تعارف هم به نوعی فاصله گرفتن از حقیقت است و به منظور جلب نظر طرف مقابل صورت میگیرد.
4ـ بلوف زدن:
بلوف زدن به معنای نشان دادن توانایی فرد بلوف زن برای انجام کاری است بی آنکه از عهده انجام آن کار برآید.
5 ـ دروغهای بی شرمانه:
برخی دروغها به گونهای بیان میشوند که شخص یا اشخاص شنونده میتوانند به خوبی نادرست بودن آن را تشخیص دهند. در این دروغها شخص دروغگو سعی میکند با زبان بدن خود نیز دروغ خود را توجیه کند، اما چون اصل موضوع دروغی آشکار است و نادرست بودن آن برای همه هویداست، درنتیجه مخاطب بلافاصله به این موضوع پی میبرد.
6ـ دروغ محتوایی:
هنگامی که شخص سعی میکند قسمتی از حقیقت را در رابطه با موضوعی پنهان کند و با حاشیه رفتن قسمت درست را به قسمت نادرست برتری دهد، شخص دروغ محتوایی گفته است.
7- دروغ اضطراری:
از این نوع دروغ با عنوان دروغ استراتژیک نیز یاد میشود. دروغ استراتژیک هنگامی بیان میشود که امکان به خطر افتادن منافع شخص و گروه ثالثی با گفتن حقیقت در میان باشد. این نوع دروغ عموماً زودگذر است و پس از مدتی حقیقت روشن میشود.
8 ـ بزرگنمایی کردن:
بزرگنمایی کردن هنگام انجام میشود که موضوع اصلی حقیقت داشته است ولی شخص بیان کننده در روش انجام آن تغییراتی میدهد.
9ـ دروغ بافی:
این موضوع هنگامی حادث میشود که شخصی موضوعی را با اطمینان بیان میکند، بدون اینکه از صحت و سقم آن مطمئن باشد ممکن است مطلب بیان شده حقیقت داشته یا نداشته باشد، اما شخص بیان کننده سعی میکند آن را به نوعی و با توجه به داشتههای ذهنی خود تعریف و تفسیر کند.
10ـ دروغ گفتن به کودکان:
دروغی که به کودکان نیز گفته میشود، یک دروغ است. این دروغها هنگامی گفته میشود که والدین سعی میکنند با دلیلهای دور از واقعیت خواستههای خود را به کودکان تحمیل کنند.
11ـ دروغ گفتن فیزیکی:
برخی اوقات افراد سعی میکنند با نهایت دقت و ظرافت دروغ بگویند اما حالات عضلات صورت و چشمها و آهنگ صدای این افراد، دروغ آنها را برملا میکند.
موارد اشاره شده فقط بخشی از انواع دروغ بود. دروغ اگر امری ذاتی نباشد، موضوعی اجتناب ناپذیر است. این نکته را فراموش نکنید که همه ما دروغگو هستیم!