گرد آوری مقالات علمی و اجتماعی

اکثر مقالات این سایت گرد آوری از روزنامه های می باشند که با ذکر نام نویسنده همراه است. مقالات اینجانب در ستون روزانه موجود است.

گرد آوری مقالات علمی و اجتماعی

اکثر مقالات این سایت گرد آوری از روزنامه های می باشند که با ذکر نام نویسنده همراه است. مقالات اینجانب در ستون روزانه موجود است.

چگونه از مردم انتقاد کنیم که باعث عصبانیت و پرخاشگری آن ها نشود


 


نویسنده این مطلب Tejvan pettinger در دانشگاه آکسفورد به عنوان استاد اقتصاد مشغول به فعالیت است. او در اوقات فراغتش از نوشتن مقالات خود در زمینه های بهسازی، اندیشه و بهره‌وری لذت می‌برد. او همچنین کلاسهایی درباره اندیشه و تفکر برگزار می‌کند. 
 
   ● نویسنده: تجوان - پتینگر 

● مترجم: حسین - پورکاوه
 ● منبع: سایت - باشگاه اندیشه - تاریخ شمسی نشر 18/7/1389 

 
 
 
 
همه ما گاه گاه ضروری می‌دانیم که از برخی اعمالی که از دیگران بروز می‌کند انتقاد کنیم، که البته این صراحت کلام جرأت هم می‌خواهد! هیچ کس دوست ندارد به او گفته شود که اشتباه می‌کند یا نیاز به اصلاح دارد، که البته این بیزاری از انتقاد دلیل آن نمی‌شود که ما از ایشان انتقاد نکنیم. اگر به دیگران اجازه دهیم که به کار اشتباه خود ادامه دهند از اعمال آن ها خواهیم رنجید و باطناً در برابر اعمال آن ها و در نتیجه خود افراد موضع می‌گیریم که این وضعیت خوبی نخواهد بود. کاملاً ممکن است که از دیگران انتقاد کنیم ولی آن ها را به دشمنان ابدی خود تبدیل نکنیم. در ادامه چند راه مؤدبانه برای انتقاد بیان می‌کنم:

1- خود من هم در گذشته این اشتباه را مرتکب شده‌ام!
این جمله حتی اگر حقیقت هم نداشته باشد همیشه جو سنگین میان طرفین را ملایم‌تر می‌کند. شما با گفتن جمله‌ی «خود من هم در گذشته مرتکب این اشتباه شده‌ام» یا «اگر من هم در چنین شرایطی بودم شاید مثل تو عمل می‌کردم ولی ...» می‌توانید لحن انتقاد خود را تلطیف کنید. دلیل اثربخشی این جملات ساده آن است که با گفتن آن ها از به وجود آمدن حس برتری و یا ریاست شما در ذهن طرف مقابل جلوگیری شود. چیزی که ما می‌گوییم آن است که بله، تو مرتکب اشتباهی شده‌ای ولی نباید احساس بدی داشته باشی؛ چون خیلی‌ها هم مثل تو همین اشتباه را مرتکب شده‌اند. نحوه برخورد با یک کارگر جدیدالورود، مثال خوبی برای بیان این شرایط است. یک کارگر جدید معمولاً در ابتدای فعالیتش کمی عصبی و ممکن‌الخطا است. اگر همیشه خطاهای او را بزرگ‌نمایی کنیم از درون دچار احساس بدی می‌شود و انگیزه کار را از دست می‌دهد ولی اگر به او بگوییم این کار خطاست ولی جبران این خطا کار آسانی است، او را اصلاح کرده‌ایم، بدون آن که در او احساس سرخوردگی به وجود بیاوریم.

2- بلندی صدا و لحن سخن
هفتاد درصد اثربخشی هر مکالمه و گفت و شنود از طریق تُن صدا و حالات چهره منتقل می‌شود. اگر می‌خواهید از رفتار کسی انتقاد کنید باید بدانید کلمات نقش چندانی را ایفا نخواهند کرد، بلکه باید دقت کنید که چگونه آن ها را اَدا می‌کنید. از لحن سخنی که تمسخر، عصبانیت، خصومت و یا مدارا را تداعی می‌کند بپرهیزد. تا آن جا که ممکن است دوستانه، مؤدبانه و طبیعی صحبت کنید. این نحوه صحبت تفاوت چشمگیری ایجاد می‌کند. حتی اگر احساس می‌کنید طرف مقابلتان سزاوار عصبانیت و یا تمسخر شماست انتقاد از او با این روش به شما کمکی نخواهد کرد و اگر این‌گونه عمل کنید او نیز واکنشی منفی از خود نشان خواهد داد. اگر هوشمندانه از او انتقاد کنید در او واکنشی سمپاتیک به وجود می‌آید.

3- لبخند
اگر یک همکار، کاری برای ناراحت کردن ما انجام داده باشد ما انتقاد بدون ابراز احساسات منفی را بسیار سخت خواهیم پنداشت. اگر چنین حادثه‌ای روی داد سعی کنید قبل و در میان مکالمه لبخند بزنید. وقتی لبخند می‌زنیم ناخودآگاه تنش درون خود را کاهش می‌دهیم. وقتی لبخند می‌زنیم آسان‌تر به آرامش می‌رسیم و جو مثبتی خلق می‌کنیم.

4- از مطالب مهم انتقاد کنید
هیچ کس انسان فضول را که همه اشتباهات کوچک را بزرگ‌نمایی می‌کند دوست ندارد. اگر شما برای هر مشکل کوچک از مردم انتقاد کنید در برابر مشکلات بزرگ‌تر در برابر انتقاد (حتی به حق) شما مخالفت خواهند کرد. هر جا که امکان‌پذیر است صبور باشید. اگر بر سر مسأله بسیار کوچکی با کسی اختلاف نظر دارید باید بدانید که این یک اختلاف نظر اساسی نیست و شاید کنار آمدن با آن بسیار آسان‌تر و پر سودتر باشد.

5- انتقادتان را پنهان کنید (در لفافه سخن گفتن)
اگر هوشمندانه عمل کنیم شاید بتوانیم رفتار مثلاً یک همکار را بهبود ببخشیم بدون آن‌که مستقیماً از او انتقاد کرده باشیم. اگر آن همکار به رفتار غلطش ادامه دهد تلاش کنید راه درست را به او پیشنهاد کنید و به طبیعت مثبت‌گرایی او متوسل شوید. پیشنهاد نحوه صحیح انجام یک کار نوعی انتقاد تلویحی است اما مهم اثر آن است که باعث انجام صحیح کارها توسط افراد شود.

6- اول تحسین بعد انتقاد!
هیچ همکاری بی‌بهره از نکات مثبت نیست. (امید داریم همین گونه باشد) اگر مجبور هستید از کسی انتقاد کنید چرا با تحسین فعالیت های مثبتی که قبلاً انجام داده‌اند شروع نکنید! این موضوع باعث آن می‌شود که آن ها در شرایط روحی خوبی قرار بگیرند و در نتیجه انتقاد شما را با دیدی مثبت بنگرند. بدیهی است که باید در تحسین افراد با صداقت عمل کنیم و گرنه آن ها ما را چاپلوس خواهند دانست.

7- آنها را برای انجام کار درست تحسین کنیم (حتی اگر روش انجام آن غلط است)
این روشی زیرکانه است ولی ارزش امتحان کردنش را دارد. فرض کنید کسی فرم‌های به خصوصی را بسیار بد پر می‌کند. منظور خود را با تحسین او پیش رئیس‌تان به او برسانید. این عمل شما ممکن است باعث خجالت آن ها شود. من این ایده را از یک سریال طنز انگلیسی به نام «بله آقای وزیر» الهام گرفتم. در آن سریال، خدمات اجتماعی با اجرای دستورات ترمیمی وزیر مخالفت می‌کردند، سپس وزیر در تلویزیون ظاهر شد و شروع به تحسین فراوان خدمات اجتماعی در مورد سرعت اجرای فرمان های ترمیمی خود نمود. چیزی که وزیر در تلویزیون اعلام کرده بود کاملاً غلط بود ولی چون خدمات اجتماعی را تحسین کرده بود، آن ها مجبور به اجرای فرامین او شدند.

 

چگونه ظاهرمان را ایده ال کنیم ( یا چگونه باشیم ؟ )

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

چگونه در مهمانی ادم باشید! طنز

 

 

1.پیش از رفتن به مهمانی خودتان را تر و تمیز کنید.اگر به فکر ابروی خودتان نیستید به فکر انها باشید که قرار است با شما روبوسی کنند.

 

2.اگر می خواهید پیش از رفتن به مهمانی دوش بگیرید،برای این کار از عطر و ادوکلن استفاده نکنید.باور کنید اب مناسب تر است.

 

3.برای میزبانتان گل ببرید؛اما اگر وسعتان نمی رسد که از گل فروشی گل بخرید،از گلهای داخل پارک استفاده نکنید؛چون ممکن است بلبل عاشق از بی کسی دق کند.

 

4.قبل از ورود به خانه ی میزبان یا ا... بگویید.شاید انها در خانه شان سر بریده داشته باشند.

 

5.هنگام ورود به همه سلام کنید وبا همه دست بدهید،مگر اینکه خانه ی میزبان در استادیوم ازادی باشد.

 

6.به اتاق های خانه ی میزبان سرک نکشید.اینجا هم همان بحث سر بریده مطرح می شود.

 

7.اگر سینی چای را جلویتان گرفتند،به صورت کسی که سینی را در دست دارد خیره نشوید.این عمل مربوط به مجالس خواستگاری است. آن هم

 

تنها در سریالهای تلویزیونی.

 

8.اگر پایتان بوی بد میدهد،فقط در مهمانی های دست جمعی شرکت کنید.این طوری کسی نمی فهمد که تولید کننده ی بو شما هستید.

 

9.وقتی تلفن خانه ی میزبان زنگ می زند،شما گوشی را بر ندارید.

 

10.تلفن های خارج از کشورتان را در مهمانی نزنید.امروز روز تکنولو‍‍‍ژی پیشرفت کرده است ویک پرینت از مخابرات مایه ابروریزی ادمهای

 

اویزان می شود.

 

11.اگر احیاناً در خانه ی میزبان سر بریده دیدید،به روی خودتان نیاورید.

 

12.هنگام غذا خوردن صدا خفه کن دهانتان را روشن کنید.

 

13.اگر شک دارید که درامد میزبانتان از راه حلال به دست امده یا نه،بنا را بر حلال بگذارید.

 

14.اگر یقین دارید که درامد میزبانتان از راه حرام به دست امده است،تا وقتی که در خانه ی او هستید چیزی نخورید؛حتی اگر چیز اساسی و

 

توپی باشد.مثال چیز اساسی و توپ:خوراک میگو،شکلات خارجی،پسته ی اعلا و....

 

15.اگر در غذایتان مو پیدا کردید،آن را نبینید.

 

16.اگر میزبان فراموش کرده بود سر سفره اب بگذارد،وانمود نکنید که لقمه در گلویتان گیر کرده است و دارید خفه می شوید.مثل ادم از او

 

بخواهید که کمی اب سر سفره بگذارد.قرار است ادم باشید دیگر.

 

17.اگر در مجلس ختم شرکت کرده اید،قیافه ای محزون به خود بگیرید و به چیزهای غم انگیز مثل شب امتحان،وبا،کاندولیزا رایس فکر کنید.

 

18.اگر در مجلس عروسی شرکت کرده اید،چیزهای خوب را در ذهنتان مجسم کنید و به سریال طنز شبانه ی دیشب فکر نکنید.

 

19.اگر قرار است مهمان به خانه تان بیاید... خدا صبرتان  بدهد.

 

20.اگر مهمانهایتان بیشتر از تعداد پیش بینی شده بودند،انها را گزینش نکنید.خدا بزرگ است،بالاخره یه طوری می شود.

 

21.هنگام مهمانی رفتن،کسانی را که دعوت نیستند با خودتان همراه نکنید.درست است خدا بزرگ است؛اما حیای شما کجا رفته؟

 

22.لقمه هایی را که مهمانانتان بر می دارند در ذهنتان شمارش نکنید.مگر مغز شما کامپیوتر است؟یک نفر  را مسئول کنید که با ماشین حساب،

 

کل لقمه ها را جمع بزند و بعد تقسیم بر تعداد کند.این طوری معقول تر است،نه؟!

 

23.اگر مهمانتان از شهر دیگری امده است،پس از صرف شام در باره ی راحتی و امکانات مناسب هتل های شهرتان حرف نزنید.مردم خر که

 

نیستند،متوجه منظورتان می شوند.

 

24.زبانمان مو در اورد،شما را به جان عزیزانتان ادم باشید.  

1-همیشه یادت باشه فقط یکی هست که به خاطر تو نفس میکشه
اونم دماغته!
2-زبونی که به کسی نگه دوست دارم به درد لیسیدن بستنی قیفی میخوره.
پس د و س ت ولش کن، بستنیش خوشمزه تره
3-بالاخره پنج راه برای آدم شدن کشف شد
......
......
......
......
......
......
......
زیاد کنجکاو نشو تو یکی آدم بشو نیستی
4-اگه عاشقی به توصیه های زیر گوش بده:
.
.
.
.
ای ناقلا حالا طرف کی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
5- گونی گونی دوستت دارم ولی قربونت گونی هاشو پس بده مال مردمه
6-دعای شبهای یک کودک: خدایا میدونی با این که آب کم خوردم باز جیش کردم پس کمکم کن صبح کتک نخورم آمین.. خوب حالا که دعاتو کردی برو لالا کن
7-آرامش در زندگی بهترین چیزه.. بیا به زندگی فکر کنیم، به عشق،-به زیبایی، به بهشت، به جهنم،- به درک، به تو چه،- به من چه، من اعصاب ندارما!
8-قهوه سه خاصیت داره:

خوش رنگه مثل چشمات.
رقیقه مثل قلبت.
تلخه مثل ریختت

9-اگه یه روز چشمات پر از اشک شد و نیاز به شونه ی کسی داشتی ، اصلا رو من حساب نکن! چون شونه مثل مسواک یه وسیله شخصیه
10-میگن وقتی یه خوشگل به آسمون نگاه میکنه ستاره ها چشمک میزنن و حال میکنن
یه وقت به آسمون نگاه نکنی گند بزنی به حالشون

11-اون چیه که از گل بهتره؟ از حوری قشنگ تره؟ از دنیا با ارزش تره؟ از فرشته پاک تره؟ . . . واقعا که!!! تو هنوز منو نشناختی؟؟؟؟
12-اگه یه روز بری و بری و بری و بری و بری و بری و بری و بری و بری و بری و به خونتون نرسی ...
اونوقت میفهمی کلاغ قصه ها چی میکشه

13- برو بالا
.
بالا تر
.
تو هنوز فرق بالا و پایین رو نمی دونی ؟؟ تمرین کن فردا چپ و راست رو می پرسم

14-اگر می خواهید زندگی جدیدی داشته باشید با ما تماس بگیرید.. (سازمان بازیافت زباله)

15-یه قورباغه با یه اردک ازدواج میکنه ... اگه گفتی بچشون چی میشه ؟ ... بچه دار نمیشن ... تو رو خدا براشون دعا کن و این اس ام اس رو واسه 10 نفر بفرست تا امشب یه خبر خوب بهت برسه .. لطفاً کوتاهی نکن. یه نفر نفرستاد بچش قورباغه شد!!

16-یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه بعد زرافه بهش می گه این همه مدت کجا بودی مورچه می گه :تو راه بودم که بیام بوست کنم

17-امیدوارم خوشبختی مثل سگ پاچتو بگیره, مثل سوسک ازت بالا بره, مثل انگل تو وجودت باشه, مثل عقرب نیشت بزنه و مثل آف همیشه واست بیاد

18-وقتی کسی ناراحتت می-کنه 42 تا ماهیچه استفاده میشه تا اخم کنی، اما فقط 4 تا ماهیچه لازمه تا دستت رو دراز کنی و بزنی پس کله-اش

19-صبح کیفم را زدند، بدبخت شدم، توش همه زندگیم بود، شناسنامه، پاسپورت، کارت ملی، 2.5 میلیون پول، 14 تا سکه تمام بهار آزادی، یه شاخه نبات، یک دست آینه و شمعدان . . . . . بنده وکیلم؟

آزمایش قبل از ازدواج

والا دفعه های قبلی اینطوری نبود. از آزمایش و این حرفها خبری نبود به خدا! ولی اینبار گفتن تا اسم آقا داماد رو صدا کردیم باید بره آزمایش ادرار و خون و غیره بده! روی صندلی نشستم و منتظر موندم برای آزمایش اعتیاد. یه آقای قدبلند و لاغر مردنی که انگار تازه از سر منقل پاشده و اومده که آزمایش اعتیاد بده، یه گالن آب گرفته بود دستش و قٌـلـٌپ قـٌلـٌپ میرفت بالا، از اینور به اونور سالن قدم میزد و زیر لب غر میزد که ای بابا! هرچی آب میخوریم “نمیاد که نمیاد”!

بعد از ده دقیقه صدام کردن و من هم رفتم به سوی “دستشویی برادران”. آقای “مسئول نظارت بر امور جیش(!)” اونجا روی چهارپایه نشسته بود. تا من رو دید لبخندی زد و گفت: ” آقای داماد! مبارک باشه ایشالله!”. بوی تند دستشوئی داشت خفهام میکرد. به زور لبخندی زدم و تشکر کردم. یه لیوان یکبار مصرف (خالی) بهم تعارف کرد تا پر تحویلش بدم! زیر چشمی نگاهی کرد و گفت: “شیرینی ما هم فراموش نشه!”. یه دستم لیوان و سایر مخلفات(!) بود، با اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به طرف دادم.

بعد گفتن صداتون میکنیم برای آزمایش خون. صدام که کردن، رفتم توی یه اتاق دیگه. خانوم دکتر لبخندی زد و گفت: “بهبه! چه آقا دوماد خوشتیپی! مبارک باشه!”. سوزن آمپول رو تا اونجا که میرفت فرو کرد توی رگ من بدبخت و گفت:” البته شیرینی ما فراموش نشهها!”. یه دستم به پنبه الکل روی بازوم بود، با اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به خانوم دکتره دادم.

از اتاق آزمایش خون که اومدم بیرون همون آقا لاغره رو دیدم که داشت با مسئولین اونجا جر و بحث میکرد که: “آقا باور بفرمائید هرچی آب میخورم نمیاد! میشه من برم فردا بیام برای آزمایش”؟؟
گفتن کلاس معارفه و آموزش قبل از ازدواج تشکیل میشه، باید بریم دو تا کتاب تهیه کنیم و بریم سر کلاس تا آموزش ببینیم! یه خانومه بود که کتابهای درسی(!) رو توزیع میکرد، لبخندی زد و گفت: “مبارک باشه آقای دوماد!”. دو تا کتاب آموزشی رو بهم داد و گفت: “البته شیرینی ما هم فراموش نشه!”. یه دستم به کتابها بود، با دست اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به دختره دادم.

همراه با بقیه آقا دومادها سر کلاس توجیهی که رفتیم، آقای دکتر با یه فیلم ویدئویی وارد اتاق شد. گفت آقایون دومادها خسته نباشید! یه سری آموزشهای قبل از ازدواج هست، البه شماها ماشالله همتون خودتون واردین!، یه جعبه هم اونجا رو اون میزه، شیرینی هاتون فراموش نشه!!” ، فیلم رو گذاشتو و خودش بدو بدو از اتاق خارج شد!

و اما این فیلم خودش ماجرائی داشت! اولش که از همون اولین روز خلقت شروع کرد!:

“..و خداوند زمین را از دو جنس نر و ماده آفرید…”!

دو تا مرغابی نشون داد که احتمالا نر و ماده بودن و توی برکه داشتن با هم شنا میکردن. دو تا میمون نشون داد که توی جنگل از این شاخه به اون شاخه میپریدن و جیغ جیغ میکردن! یه روباه نشون داد با دوتا بچه روباه که باباشون احتمالا رفته بود اداره(!) یا دنبال شکار یه لقمه نون حلال برای زن و بچهاش. دو تا مرغ عشق نشون داد که داشتن نوکهاشون رو به هم میزدن و درگوش هم شماره تلفن رد و بدل میکردن و انداخته بودشون تو قفس! خلاصه یه 5 دقیقهای رازبقا نشون داد، بعد یهو دوربین یه شات گرفت از میدون امام حسین و صف اتوبوس خط تهران و برادران و خواهرانی که غیورانه مثل مور و ملخ (همون راز بقاهه!) کنار هم بودن! خلاصه دیگه کاملا بهمون ثابت شد که زمین از دو جنس نر و ماده آفریده شده!

بعد یه آقا دکتر مهربونی رو نشون داد که اومده بود و توصیههای ایمنی میداد! میگفت میخواین زنتون رو بوس کنین سعی کنین قبلش حموم برین که تنتون بوی عرق نده، دندوناتون رو مسواک بزنین، موهاتون رو قشنگ شونه کنید. گفت خانومها هم باید یاد بگیرن که تا شوهرشون میاد خونه آب دستشونه بزارن زمین و برن یه لیوان آب خنک برای شوهرشون بیارن! لباس آراسته بپوشن و با آغوشی باز از همسرشون پذیرایی کنن. یه آقای هم نشون داد که اومد و اون هم همین رو گفت. گفت که اگر خانوم خانه “با آغوش باز” باشد این از هر عبادتی بهتره. بعد باز دوباره آقای دکتر اومد که بگه مسواک نشه فراموش! بعد گفت: اگه شوهر اومد خونه و دید زنش حال نداره که برن خونه آقا ناصر اینها، بنده خدا رو زور نکنه که پاشو بریم پاشو بریم. بعد گفت که باید به همسر خود احترام بگذاریم و براشون گل بخریم و از زحمات و زرشک پلوهائی که برای ما میپزن تشکر کنیم. بعد دوباره آقای روحانی اومدن و گفتند که: آن روزِی که رفتار شوهر با همسر از روی مهر و محبت نباشد، همانا آنروز بر زن و شوهر حرام است. به همسران خود احترام بگذازید

بعد بهمون یاد دادن که چگونه سر صحبت را آغاز کنیم! یک نمایش نشون دادن با یک آهنگ زمینه رومانتیک. یه میز گرد بود یه دختره اونطرف نشسته بود، یه پسره از این طرف اومد با یه شاخه گل رز! شاخه گل رو گذاشت روی میز و اینطرف میز نشست. بعد هر دوتاشون خندیدن و عشوه اومدن! لبهاشون تکون میخورد (یعنی داشتن با هم حرف میزدن!) آهنگ رومانتیک هنوز بود! بعد تصویر آروم آروم رفت و دوباره اومد. اینبار میز هنوز بود، گل هنوز بود، آهنگ رومانتیک هنوز بود، ولی اینور و اونور میز کسی نبود!!! بعد دوباره آقاهه اومد و گفت: دیدین بهتون گفتم با همسر خود مهربون باشین بد نمیبینین؟؟!” خلاصه کلی آموزش دیدیم، با چیزهای دیگه!

و ما از اون به بعد در کنار همسرمون به خوبی و خوشی زندگی کردیم!

انشالله خدا نصیب همه کنه که ازدواج کنن! هیچی نداشته باشه، حداقل این حسن رو داره که میرین سر این کلاسها و یه خورده میخندین!

منبع