باران که میبارد، درختان شادابند و غنچهها شادان و کبوترها میخوانند و رودساران غلغل میکنند و علفهای دشت به ناز میخندند و هوا لطیف میشود و آدمها ملایم و مهربان.
اما باران که نمیبارد، دشتها سله میبندد و برگهای درختان بیچاره، تشنه و مخمور و آویزان میشوند و رودها، خشک و خشن و رفتار آدمیان هم انگار آسیب میبیند. رانندگی زمخت در هُرم خیابانهای بیدلیل شلوغ این شبهای تهران، دستکم خشکی هوا را به یاد میآورد. تو گویی آدمهایی بُهت زده و بیلبخند، از برهوتی غریب میگریزند...
آب، اما معجزات دیگری هم دارد. آنجا که آب بیشتر است انگار مردمانش مهربانتر و سخیترند. نوازش شُرّه آب از شکاف صخره یا دل جنگل، انگار نمیگذارد آدمها در شهر حرکات تند و هندسی کنند، نمیدانم چرا، اما به غریزه دیدهام که جایی که آب هست، علاوه بر آبادانی، مهربانی هم بیشتر است. شاید اگر صحرای یمن هم آب داشت اینقدر خشونت نمیدید و اگر در جنوب افغانستان و شمال پاکستان بیش از این آب بود به جای القاعده نهضت سبز بنا میشد و به جای صفیر گلوله، آواز پرندگان به گوش مینشست...
آب که نباشد آبادانی که نیست، هیچ، حتی زردآلو هم نیست! انگور هم نیست. اما زردآلو در شیلی هست و از آنجا میآید و انگور از مصر تا کمبودی نباشد و ذائقهها مزه آنها را فراموش نکند، به نظر درستش هم همین است! خریدن محصول آماده از کشف آب و مهار آب و نگهداری آب و هدر ندادن آب، خیلی آسانتر است، بهویژه اگر پول هم داشته باشید که واقعاً آسانتر است!
اما آب معجزات دیگری هم دارد. هنوز در عالم هیچ وسیله دیگری اختراع نشده که بتواند 200 هزار تن محصول را یکجا برای شما از آنسوی عالم بیاورد جز کشتی و این معجزه آب است که اقیانوسهایی از آن به گونهای خلق شدهاند که همهشان بپیوندند به دریایی که درست زیر پای ماست و ماست را هم عنقریب برایمان میآورند با کشتیهایی که روی همین آبها راه میروند... و میرسند زیرپای ما و در نوبت تخلیه بار قرار میگیرند. سالها پیش، یک وزیر کنار رفته گفته بود که چون انبار و کامیون به میزان لازم نبود بار را در کشتیها نگه میداشتیم و هزینه دموراژ (پول معطلی کشتی) میدادیم و اینسان به نوعی انبارداری بسیار پرهزینه روی آب رو آورده بودیم! انبارداری روی آب هم از دیگر شگفتیهای این ماده طبیعی است.
دنیای آینده، دنیای کمآبی است و میگویند جنگها بر سر آب می شود. اما، آن آب شرب است وگرنه دنیای آینده دنیای آب است چون آب منشاء انرژی است. آب را میگیرند و تجزیه میکنند به 2 مولکول هیدروژن و یک مولکول اکسیژن. این هیدروژن است که قرار است سوخت باشد و در خودرو و قطار و هواپیما و غیره بسوزد و حاصلش هم پس از سوخته شدن (ترکیب با اکسیژن) دوباره آب میشود. از آب به آب! نه که این برنامه مربوط به آینده دور باشد، هزاران دستگاه خودرو بزرگ و کوچک هیدروژنی الان در دنیا راه میرود و هواپیما و قطار و حتی نیروگاه برق هیدروژنی هم به صورت نمونه ساخته شده است... و چه بسا آنها نمیدانند که روی آب هم میشود انبارداری کرد.
آب همانطور که منشاء طراوت و پاکی و زندگی است، مظهر سادگی هم هست و این یکی دیگر از معجزات آب است. برای همین هم هست که در افواه و ضربالمثل های عامیانه روزی هزار دفعه میگوییم و میشنویم جمله «مثل آب خوردن» را. مثلاً مثل آب خوردن میتوان آب کشاورزی را که 90 درصد مصارف را تشکیل میدهد به امان خدا رها کرد تا چند برابر استاندارد پرت و دورریز داشته باشد و مرتب به جامعه شهری که 3 درصد آب کشور را مصرف میکند فشار آورد که آب کممصرف کنید که تعرفهها را گران میکنیم! مثل آب خوردن میتوان آلودگی آب تهران را انکار کرد و آن را شوی رسانهای نامید. مثل آب خوردن میتوان حرفهای بزرگ زد و وعدههای بلند بالا داد. مثل آب خوردن میتوان گذشتگان را انکار و حتی محکوم کرد و مبداء تاریخ را جلو آورد. مثل آب خوردن میتوان تجربههای بشری را پوچ خواند. مثل آب خوردن میتوان تصمیمات مبتنی بر مطالعات و محاسبات کارشناسی را مسخره کرد و خلاف آن عمل کرد. مثل آب میتوان 40 درصد جمعیت تهران را از شهر بیرون کرد. مثل آب میتوان مملکت را 2 روز دیگر هم تعطیل کرد. مثل آب میتوان مسکن ساخت و تورم را پایین آورد و اشتغال ایجاد کرد و رفاه آورد و فرهنگ ساخت و اعتیاد را نابودکرد و تمدن آفرید و گذشتگان را محکوم کرد و آینده را نهیب زد و خلاف طریق معروف و عادت مألوف عمل کرد و خیانت همگان را کشف و توطئه همگان را برملا کرد...
مثل آب میتوان در تولید گندم خودکفا شد و دوباره 5 میلیون تن گندم وارد کرد. مثل آب میتوان استادان برجسته دانشگاه را بازنشسته کرد. مثل آب میتوان سیاست کنترل جمعیت را معکوس کرد. مثل آب میتوان نخبگان را پَر داد. مثل آب میتوان 20 میلیارد دلار کالا از چین آورد. مثل آب میتوان کامیون بیترمز وارد کرد ... و مثل آب میتوان تکذیب کرد. شگفتا که ترکیب این دو عنصر ساده ـ اکسیژن و هیدروژن ـ چه معجزاتی دارد.