نقش فرهنگیان بسیجی در تحول نظام تعلیم وتربیت

نسل جوان تشنه فرهنگ و معارف سازگار با روحیات خویش می باشد.شناسایی این روحیات در ید کسانی است که به نیروی عظیم جوانان اعتقاد دارند و معتقدند این مملکت به دست تلاشگران ایرانی آباد خواهد شد.


چکیده :

نسل جوان تشنه فرهنگ و معارف سازگار با روحیات خویش می باشد.شناسایی این روحیات در ید کسانی است که به نیروی عظیم جوانان اعتقاد دارند و معتقدند این مملکت به دست تلاشگران ایرانی آباد خواهد شد.

از جمله دلسوزان نظام فرهنگیان بسیجی می باشند که الحق و الانصاف در عرصه های فرهنگی نظام خوش درخشیدند و بعد از سنگر های خاکی مقابله با دشمنان تا بن دندان مسلح ، امروز نیز در جبهه جنگ نرم  با زورگویان مستکبر ،  هدایت فکری جوانان را عهده دارند.

فرهنگی بسیجی می تواند با برقراری یک تعامل دوستانه باجوانان مسیر فکری آنها را تغییر داده و منور سازد.نقش دوستان گاهی اوقات از نقش خانواده و جامعه نیز پررنگ تر و حساس تر می شود. توانایی ها و توانمندی های جوانان  در به کار گیری شیوه ها و روش های مختف آنها برای دلیلی بر این مدعاست .جوانان دارای خصوصیات مختلف می باشند وبرای حل معضلات ومشکلات موجود می توانند از روش های ابداعی  و از خلاقیت استفاده می کنند.

در این رهگذر توجه به ایجاد تغییرات سازنده و کارگشا و تحول نظام آموزسی یکی از کار آمد ترین و کلیدی ترین محور های رسیدن به خود کفایی علمی و همان تولید دانش می باشد.

این تحولات باید به گونه ای صورت پذیرد که اولاَ میل آنان را به سوی ارزشهای خدادادی و معنوی  حرکت دهد و از آنان نوجوانانی بسازد تا آنان نیز با دیگر همنوعان خویش زنجیره ای از خوبیها را با خود به ارمغان ببرند و از سویی جذابیت و نو آوری هم داشته باشند تا نسل جوان به آنها گرایش پیدا کنند.

به کار گیری این قابلیت ها در جامعه  توسط فرهنگیان بسیجی نیز باعث می شود نسل جوان  مسیر درست تفکر را بیابدو راه را بر ورود افکار و تفکرات بیگانه ببندد.امید است به روزی برسیم که بسیجیان اهل قلم و فرهنگ  در کنار دیگر دلسوزان نظام  نقش عظیمی در شکوفا کردن باور ها  و ارزشهای دینی ایفا کند.               

کلمات کلیدی : فرهنگیان بسیجی -   نظام آموزشی - تحول کار آمد

! معلم نمونه استانی در سال 88 - 87

مقدمه

ضرورت توجه به تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت، بنیاد و اساس فرهنگ، آگاهی، رشد و توسعه اجتماعی یک ملت به شمار می رود، تعلیم و تربیت یگانه راه انتقال فرهنگ دانش و تجربیات نسلی به نسل دیگر است و آنچه بشر تا کنون قله های علم و دانش را فتح کرده و به مرحله فرا مدرن امروز رسیده، نتیجه تلاش انسان در سایه دانش آموزی بوده است، در عصر جدید هر کشوری که از سیستم آموزشی فعال و سازمان یافته برخوردار بوده است، توانسته استعداد و خلاقیت فرزندان خود را کشف کند و آنان را در سایه آموزش پیشرفته در وادی بی انتهای علم و دانش یاری رسانده و از پیشتازان علم، دانش و تکنولوژی مدرن امروز به شمار آمده اند.

دین اسلام، کامل‌ترین دین در میان ادیان الهی است که به همه جوانب زندگی انسان نگاه ویژه دارد و برنامه کامل برای این منظور در نظر گرفته تا انسان‌ها با عمل به این برنامه به تکامل برسند. یکی از جوانبی که دین اسلام، اهمیت و ارزش فوق العاده‌ای برای آن قائل است، بحث علم و علم آموزی است تا جایی که نخستین آیاتی که بر پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) نازل شد، بهترین دلیل بر اهمیت و جایگاه ویژه تعلیم و تعلم در اسلام است: «بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید. (همان کسی که) انسان را از خون بسته‌ای خلق کرد. بخوان که پروردگارت بزرگوار است؛ همان کسی به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمی‌دانست، یاد داد.» قرآن کریم صراحتاً تعلیم را یکی از اهداف برانگیخته شدن پیامبر اکرم(ص) دانسته و فرموده است: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه؛ او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنان می‌خواند و آنان را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد.» پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز با نظر به اینکه یکی از اهداف بعثتش تعلیم و تعلم است، در گفتار و رفتار خود کراراً به اهمیت علم، آموختن و نقش آن در تکامل زندگی انسان تأکید نموده است. بر همین اساس پیامبر اکرم(ص) وقتی دو گروه را در مسجد مشاهده کردند که گروهی مشغول عبادت بودند و گروهی مشغول مذاکره و بحث علمی، رفتن به نزد گروه دوم را بر پیوستن به جمع عبادت کنندگان ترجیح داده و درباره این رفتار خود فرمودند: «بالتعلیم ارسلت؛ من برای تعلیم فرستاده شده‌ام.» تحصیل علم از نظر اسلام یک ضرورت مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد (نه قید زمانی، نه قید مکانی و فردی و نه هیچ قید و محدودیت دیگری). از حدیث معروف «اطلبوا العلم و لو بالصین؛علم را طلب کنید، اگر چه در چین باشد.» در می‌یابیم که از نظر اسلام طلب علم فریضه‌ای است که جا و مکان خاصی نمی‌شناسد و محدودیت مکانی ندارد. همچنین این حدیث معروف را بارها شنیده‌ایم که «اطلب العلم من المهد علی اللحد»«ز گهواره تا گور دانش بجوی» که نشان می‌دهد علم آموزی محدودیت زمانی ندارد و نیز حدیث بسیار معروف و مشهور پیامبر(ص) را که فرمودند: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم؛(6) علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.» و احادیث معروف دیگری که هر کدام دلیل و نشانه محکمی است بر اثبات وجوب و ضرورت آموزش و تعلیم و تعلم در اسلام.

البته اهمیت علم و علم آموزی از دیدگاه اسلام به قدری واضح ایت که نیازی به توضیح ندارد . نخستین آیاتی که بر پیامبر اکرم نازل شد بهترین دلیل برجایگاه ویژه تعلیم و تعلم در اسلام است :اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الّذی خَلَق ؛ خَلَقَ الانسانَ مِن عَلَقٍ ؛ اقرَأ وَ رَبُّکَ الأکرَمُ ؛ الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَم ؛ عَلَّمَ الانسانَ مالَم یَعلَم . (سوره علق آیه 69) نخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید . (همان کس که) انسان را از خون بسته ای خلق کرد .بخوان پروردگارت (ازهمه) بزرگوارتر است ، همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد .برهمین اساس است که پیامبر اکرم (ص) وقتی دوگروه را در مسجد مشاهده کردند : گروهی که مشغول عبادت بودند و گروهی مشغول مذاکره و مباحثه ی علمی ، رفتن به نزد گروه دوم را بر پیوستن به جمع عبادت کنندگان ترجیح داده و درباره این رفتار خود فرمودند :« با لتَّعلیمِ اُرسِلتُ ؛ من برای تعلیم فرستاده شده ام .» 1قرآن کریم نیز

صراحتاً تعلیم را یکی از اهداف اساسی برانگیختن پیامبر اکرم (ص) دانسته و می فرماید :هوَ الَّذی بَعَثَ فی

الاُمّیینَ رَسولا مِنهُم تَیلُوا عَلَیهِم آیاتهٍ و یُزَکیهم و یُعَلِّمهُم الکِتابَ و الحِلمَهَ 2 او کسی است که در میان جمعیت درس نخواند . رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را برآنان می خواند و آنان را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و کمت می آموزد و مسلماً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند .

حال در می یابیم ، اینکه کشوری بتواند در عرصه های مختلف علمی ، فرهنگی ، هنری ، ورزشی و ... پیشتاز باشد ولی به علم و توسعه علم آموزی بی توجه باشد ، محال است و تمام موفقیت های امروزی جامعه بشری مرهون توجه به علم و دانش است.  همچنین کشورهایی در جهان سوم به سوی توسعه و پیشرفت گام برداشته که در قدم اول تغییر و تحول در نظام آموزشی خود ایجاد کرده و در سایه آموزش جدید و پیشرفته، بحران عقب ماندگی را پشت سر گذاشته است.

پر واضح است که توجه تک بعدی به علم هم نمی تواند کار گشای تمامی مسائل جوامع باشد و در این که به سایر مسائل اخلاقی ، اعتقادی ، روانی و اجتماعی نیز باید توجه شود شکی نیست.

ضرورت تحول در نظام تعلیم تربیت کشور

بسیاری از کار شناسان معتقدند که نظام تعلیم و تربیت باید تغییرات اساسی کند .در این بخش باید بررسی کنیم آیا اساساَ نظام تعلیم و تربیت کشور  نیاز به تحول و ساختار شکنی منطقی دارد یا خیر؟

آنچه مسلم است این است که نسل جوان دارای روحیه متزلزل و شکنده ای دارد و هرگونه برخورد انتخاری و ضربتی با نسل جوان جواب نخواهد داد و باید برای برخورد با نسل جوان و بررسی علائق و سلائق آنها از ادبیات و ابزارهای خاصی استفاده کرد و صرفاَ اکتفا به این عبارت که « مگه ما جوون نبودیم . چرا ما از این کارا نمی کردیم » اشتباه محض است. نوع تفکر ، نگرش ، بینش ، کسب آگاهی ، تعلیم و ...  نسل جوان امروز با جوان 10 ، 20 یا 30 سال گذشته تغییر کرده است و عوامل فرهنگی ، اجتماعی و مدیریتی  بسیاری در این شکل گیری های نوین فکری و عقیدتی نقش داشته اند و هرگونه تصمیم گیری و برنامه برای نسل جوان بدون در نظر گرفتن این فاکتور ها و عوامل فرهنگی ، اجتماعی و مدیریتی بی فایده است و نه تنها گره ای ازمشکلات باز نمی کند بلکه باعث مشکلات عدیده دیگری هم می شوند.

و آنچه که در این فرآیند مهم است و کلید پیروزی ما بر تفکرات مسموم و آلوده ای است که متاسفانه نسل جوان ما را درگیر خود کرده این است بتوانیم ، برنامه ها اهداف ، آرمان ها و الگو های جذاب تر و برتری نسبت به آنچه در ذهنشان دارند ارائه کنیم و توجه آنها را به خود جلب کنیم . تنها در این صورت است که نسل آینده از بیراهه نجات پیدا خواهد کرد و به جای پرداختن به لذات آنی و زود گذر به لذت های و تبعات مثبت و سالم فکر خواهد کرد و فرد سالم و پویا جامعه سالم و پویا را می سازد و جامعه سالم یعنی زندگی راحت تر و ایمن .

بنابراین در می یابیم اگردر  ایجاد و خلق شیوه های نوین علم آموزی و تولید دانش به روش های قدیمی و سنتی بسنده کنیم ، دشمن گوی سبقت را از ما خواهد ربود و با ترفند های رنگ و لعاب دار جوانان ما را به سمت و سوی خود خواهند کشید.  کلید این فرآیند و این برنامه به دست دلسوزان نظام است و در این مقوله دلسوزان نظام همانا فرهنگیان بسیجی هستند که می توانند با ارائه الگوهای کارآمد آب رفته را در اصطلاح به جوی باز گردانند.طبق آمار های مستند بیشترین اعتماد در بین مشاغل متوجه دبیران است و دانش آموزان و خانواده های آنان بیشترین اعتماد را به دبیران خود دارند. اینجاست که نقش فرهنگیان بسیجی بیش از پیش حیاتی تر و حساس تر می شود.

1 - ( محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج1 ، ص 206 ، باب 4 ، حدیث 35 )

2 - (جمعه (62) : 2)

از لوای تعریف بسیج  این نتایج حاصل می گردد که بسیج صرفا برای جنگ و دفاع از مرزهای فیزیکی شکل نگرفته است بلکه به عنوان نهادی اثرگذار در روند همه جریانهای روبه رشد جامعه اسلامی که در آن سعادت جاوید آدمیان می باشد نقش آفرین است.

«مأموریت نظام آموزش و پرورش عبارت است از مجموعه اهداف (ویژگی های انسان مطلوب )و وظایف ( ناظر به تحقق شرایط و اقتضائات ، تأمین ابزارها ، وسائل و امکانات ) که باتحقق آن افراد آماده ایفای نقش های مفید فردی و اجتماعی در عرصه های توسعه  ملی و در تعامل با تحولات محیطی منطقه ای و جهانی  می گردند .»

با وجود این که وزارت آموزش و پرورش بزرگترین وزارت کشور است و نمی توان نقش کلیدی آن در پیشبرد اهداف بیست ساله را نادیده گرفت و دولت محترم نیز همواره سعی در ارتقای آن داشته است. ولی در مواردی طرح های ارائه و اجرا شده، باعث وارد آمدن ضربات جبران ناپذیری بر پیکره این وزارتخانه و از همه بیشتر بر دانش آموزان شده است.

یکی از این ضربات زمانی وارد شد و می شود که نقش مراکز تربیت معلم در تربیت نیروی کار آزموده و متعهد، کم رنگ شد و در مقابل ، نیروهای حق التدریس و پیمانی به صورت گسترده به کار گرفته شدند و به دلایلی همچون آشنا نبودن این افراد با روش تدریس و چگونگی برخورد با روحیه بچه ها و ناچیز بودن حقوق پرداختی به آنها، هیچ گونه تلاشی(و یا حداقل تلاش) در جهت آموزش فرزندان این مملکت انجام ندادند.( نباید از نظر دور داشت که افرادی استثنا نیز وجود دارند.)

و حالا که تجربه های زیادی در این مورد به دست آمده است، از دولت انتظار میرود که نقش مراکز تربیت معلم را پررنگ تر کند و به این ترتیب افرادی آموزش دیده، متخصص در امر تربیت دانش آموزان و دیندار وترد آموزش و پرورش کند؛ و این مسئله مهمی است که با اجرای آن می توان کیفیت، کارایی و بازدهی آموزش و پرورش را تضمین کنیم.

اگر ما بخواهیم به این گفته رهبر معظم انقلاب که « باید به مسئله ی پرورش و جریان پروش اهمیت داده شود؛ درکتاب درسی، در انتخاب معلم، در تربیت معلم، در خود سازماندهی و هر چه آموزش و پرورش بتواند از گسترش کمی پرهیز کند بهتر است؛ چون گسترش کمی آموزش و پرورش ، امروز در اولویت نیست؛ گسترش کیفی مهم است. نیاز ها بر آورده شود. آن مقداری که نیاز به معلم و مدرسه هست تأمین شود. درجه اول، گسترش کیفی باشد؛ بالا بردن ارتقاء رتبه معلمان از لحاظ آمادگی، تجربه، دانش، فرهنگ؛ این چیزهایی است که در آموزش و پرورش است.»عمل کنیم، ناگزیر باید روند به کارگیری نیروهای حق التدریس و پیمانی متوقف شود و تنها مرجع ورود معلمان به آموزش و پرورش، مراکز تربیت معلم باشد.

در نتایج مطالعات پرلز 2006 که در کشور ما انجام شده، آمده است که « در ایران 34 درصد دانش آموزان، معلمانی دارند که دوره متوسطه را به پایان رسانده اند.»با توجه به این آمار و واقعیات موجود، باید هر چه زودتر برنامه هایی تدوین و اجرا شود که تحصیلات و اطلاعات تخصصی معلمان را بالا ببرد. روشن است که کیفیت کار یک معلم با تحصیلات بالاتر و دانش بیشتر، فراتر از یک معلم با تحصیلات کمتر است.

موردی دیگری که باید به آن توجه شود، حقوق فرهنگیان و وضعیت معیشیتی فرهنگیان  است که از چند جهت باید بررسی شود: اول این که وقتی دولت افرادی را به عنوان حق التدریس استخدام می کند، در چند سال اول خدمت، حقوق ناچیزی به آنها پرداخت می شود و این باعث ازبین رفتن و حتی به وجود نیامدن انگیزه تدریس در این افراد می شود. چنین افرادی پس از اینکه به طور رسمی استخدام می شوند، نیز بدون هیچ گونه انگیزه ای خدمت میکنند و تدریسی با کیفیت پایین ارائه میدهند. دوم این که در مواردی اندک، حقوق معلمان دیر پرداخت میشود و این خود باعث دل مشغولی معلم به مسائل مالی و بحران های ناشی از آن می شود، که ناخودآگاه از کیفیت تدریسش کاسته می شود.

امروزه به دلیل فراگیر شدن فرهنگ فرزند کمتر زندگی بهتر و دلایل اجتماعی دیگر، کلاس های چند پایه در کشور زیاد شده اند و نیاز به توجه ویژه به این کلاس ها و معلمان آن ها است، ولی برعکس در این مورد هیچ گونه اعتنایی نشده است، تا آن جایی که دکتر محرم آقازاده می گوید: « تدریس چند پایه درست مثل سایر بخش های دنیای در حال توسعه و توسعه یافته، از زمان شروع سیستم تحصیل همگانی رسمی وجود داشته است. هر چند کلاس های چندپایه برای مدت های مدید با ما همراه بوده اند، سیستم های آموزشی رسمی توجه کافی به چالش های محیط چندپایه نکرده اند، برای نمونه:

1-  اکثریت معلمانی که هم اکنون در کلاس های چندپایه تدریس می کنند آموزش خاصی برای تدریس این کلاس ها ندیده اند.

2-   توجه کمی به این مسئله در سیاست های آموزشی دولت می شود.

3-   حمایت ضمن خدمت جزئی، از معلمان چندپایه میشود یه اصلا حمایتی در کار نیست.

4-  مراکز تربیت معلم از [قرار دادن روش] تدریس چندپایه در برنامه های تربیت معلم خود چشم پوشی کرده اند. و به این ترتیب بیشتر معلمان چندپایه به حال خود واگذاشته شده اند.»  به این ترتیب از مسئولان انتظار می رود در مورد کلاس های چندپایه- که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود- تصمیمات سازنده ای اتخاذ کنند تا ضمن بالا بردن کیفیت آموزش در این مدارس، حقی از دانش آموزان این مدارس ضایع نشود.

مسئله دیگر عدالت آموزشی است که رهبر معظم انقلاب نیز در موارد زیادی به آن اشاره و اهتمام داشته اند، ولی عملا شاهد هستیم که هیچ تلاشی در این زمینه، حداقل در مقام عمل نشده است. عدالت آموزشی یعنی این که همه مدارس ( همه دانش آموزان ) از امکانات یکسان برخوردار باشند( از لحاظ وسایل کمک آموزشی، از لحاظ امکانات پرورشی و تربیت بدنی و در نهایت از لحاظ بودجه های دریافتی ). برخی از مدارس سرشار از وسایل کمک آموزشی هستند وظرفیت استفاده از آن وسایل را ندارند، در صورتی که مدارسی در مناطق مستضعف، بهدنبال چنین وسایلی هستند و به دیت نمی آورند. و حالا این سؤال پیش می آید که چرا باید ما انتظار داشته باشیم که سطح درک و سطح آموزشی یک دانش آموز منطقه 1 با یک دانش آموز منطقه 3 یکسان باشد؟ آیا منصفانه است که کودکی در مناطق مستضعف (منطقه 3) متولد شود و علی رقم تحمل محرومیت های ناشی از تبعیض اجتماعی و اقتصادی ، شاهد این واقعیت باشد که آموزش و پرورش نیز کمترین امکانات آموزشی را در اختیارش می گذارد؟ چرا باید برخی از مدارس 30 میلیون تومان سرانه بگیرند در حالی که سایر مدارس حداکثر یک میلیون سرانه داشته باشند؟ به این سؤالات نمی توان پاسخ داد، و راهی جز ایجاد عدالت آموزشی در مدارس سطح کشور باقی نمی ماند؛ همان طور که مولایمان علی (ع) از عدالت سخن می گفتند و آن را به بهترین شکل عملی می کردند.

شبکه ملی مدارس طرحی جالب و تحول گرایانه است که متأسفانه به کندی اجرا می شود. امروزه که فن آوری اطلاعات حرف اول را می زند، نباید بگذاریم دانش آموزان ما از نعمت اینترنت و کاربردهای فن آوری اطلاعات بی بهره بمانند. وزارت می تواند با برنامه ریزی دقیق که قابلیت اجرا آن تضمین شده باشد و اطلاع رسانی به جامعه، این شبکه را فراگیر کند.

مشکل دیگری که به نظر می رسد در سطح وزارت نمود بیشتری دارد، این است که با ورود هر وزیر به این وزارتخانه ی عظیم و کلیدی، سیاست های جدیدی شروع به مطرح شدن می کنندو در راستای همین سیاست ها زیرساخت هایی به وجود می آیدو هنوز اجرایی نشده اند که وزیر بعدی از راه می رسد و سیاست های وزیر قبلی را نفی می کند؛ زیرساخت های به وجود آمده را نادیده می گیرد و شروع به ایجاد زیرساخت های جدید می کندو این نشان از انعطاف پذیری اندک نظم اداری آموزش و پرورش ما دارد و البته حل این مشکل به قدرتی عظیم نیاز دارد و ناگزیر از آنجا رد می شویم.

رهبر انقلاب اسلامی مجموعه کنونی حاضر در مسئولیت‌های مهم کشور به ویژه آموزش و پرورش را مجموعه‌ای با انگیزه و فعال خواندند و افزودند: این مجموعه توانایی ایجاد تحول در نظام تعلیم و تربیت کشور را دارد و باید با کارهای ریشه ای، این تحول انجام شود. ایشان وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش را برای ایجاد این تحول مهم ارزیابی و خاطرنشان کردند: باید همه نیروهای فکری، فرهنگی و خلاق دست به دست هم دهند، تا این کار بزرگ انجام شود. حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به ویژگی های آموزش و پرورش مطلوب و متحول افزودند: در چنین آموزش و پرورشی که بهترین دوران عمر انسان ها در آن سپری می شود باید افرادی شجاع، خوش خو، خیرخواه، امیدوار به آینده، بلند همت، دارای نگرش مثبت در قضاوت ها، خلاق، پرسشگر، اهل فکر و نوآوری، دارای جرأت برای ورود به میدان های علمی ناشناخته، منضبط و قانون شناس تربیت شوند. ایشان با اشاره به تأثیرگذاری عوامل دیگر از جمله خانواده و صدا و سیما در شکل گیری اخلاقی، روحی و رفتاری انسان ها خاطرنشان کردند: آموزش و پرورش تحول یافته براساس مبانی دینی و هویت ملی، خانواده ها و صدا و سیما را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم برنامه ریزی دقیق و زمان دار برای ایجاد تحول در نظام تعلیم و تربیت افزودند: مسئولان آموزش و پرورش باید با همت و تلاش خود، پایه و زمینه این تحول را فراهم کنند تا در مدت زمان مشخص چندین ساله، امکان ایجاد تحول براساس آن پایه به وجود آید.

از دیگر مشکلات آموزش و پرورش که نیاز به تحول را دو چندان می کند می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1) گروکشی‌های سیاسی در آموزش و پرورش

2) دیوانسالاری فرتوت حاکم بر ساختارهای آموزش ابتدایی و دانشگاهی

3) ساختار تقسیم کار در آموزش و پرورش

4) توجه بیش از حد به مدرسه داری از نوع غربی

5) عدم به روز شدن شیوه های آموزش و مدارس ما با توسعه شاخه هایی جدید ی از علم

6) تاکید برخی مباحث علوم اجتماعی و علوم انسانی ما  مبتنی بر مبانی اومانسیتی، سکولاریستی و مادی‌گرایی

7) شکل گیری بخش‌هایی از کتاب‌های درسی  مبتنی بر مبانی مادی‌گرایی، سکولاریستی و فمینیستی

از دیگر مشکلات و معضلات آموزش و پرورش نقش و اثر کارگزار اصلی تعلیم و تربیت معلم می باشد که آنطور باید و شاید به آن پرداخته نشده است. نظرات وزیر اسبق آموزش و پرورش در این باره خواندنی است.

«به عبارت دیگر، اگر از میان نهادها و ساختارهای اجتماعی، نهادهای تعلیم و تربیت، اولویت و اهمیت بیشتری در کمک به دستیابی به اهداف  توسعه پایدار دارد آیا در درون این خرده نظام نیز می توان ابعاد و عناصر متشکله را از حیث درجه اهمیت، اولویت و تاثیرگذاری بر دستیابی به اصلاحات و تغییرات، دسته بندی کرد؟شاید در صحت و اعتبار این پاسخ که از میان عناصر و مولفه های گوناگون تشکیل دهنده نظام تعلیم و تربیت، اولویت قطعی را باید برای معلم قائل شد نتوان تردید و تشکیک کرد.معلم از آن جهت که مورد تایید و توجه جدی و دارای نقش محوری است که کارگزار اصلی تعلیم و تربیت به شمار می رود و اهداف  ومنویات متعالی نظام های تعلیم و تربیت در ابعاد مختلف، در نهایت باید به واسطه او محقق شود.به دیگر سخن، معلم به این جهت که  ضرورتا تنها او باید به بازنمای تمام و کمال خصوصیات و کیفیت های مطلوب هر نظام  تعلیم و تربیت تبدیل شود، مهم ترین و موثرترین عامل تغییر و تحول قلمداد می شود.توضیح بیشتر  اینکه ، آنچه دانش آموزان از مقوله رشد و کمال (یا عکس آن) کسب می کنند، بیش از هر چیز تحت تاثیر خصوصیات، کیفیات، و شایستگی های علمی، فرهنگی، اجتماعی، اخلا قی و معنوی معلمان است. تعامل مستمر و چهره به چهره معلم یا دانشآموزان، وی را در موقعیت ممتاز و منحصر به فرد مجزا و واسطه فیض قرار می دهد. هیچ عنصر انسانی و دیگری از چنین موقعیت و موهبتی برخوردار نیست.علا وه بر تحلیل های منطقی و کارشناسانه، پژوهش های گوناگونی که از دیدگاه روان شناسی یا جامعه شناسی به موضوع نگریسته  اند نیز صحت این مدعا را به اثبات رسانیده اند.برای شرح و بسط این مدعا، کافی است که نگاهی هر چند گذرا به محورهایی که برای تغییر و تحول در نظام های تعلیم و تربیت در سطح ملی و بین المللی مطرح شده است، بیفکنیم تا دریابیم که بدون در نظر گرفتن جایگاهی ویژه برای عنصر معلم، تحقق هیچ کدام از این خواسته ها امکان پذیر نیست.به عنوان نمونه به برخی محورهای مورد توجه تغییر که از وارسی منابع تخصصی و روز آمد تعلیم و تربیت قابل وصول است توجه کنید:تمرکززدایی و اعطای مسوولیت بیشتر به سطوح محلی تحقق چنین خواسته ای، مستلزم توجه داشتن به صلا حیت های حرفه ای معلمان است و تنها به همان اندازه که در این زمینه سرمایه گذاری شود، می توان به موفقیت این سیاست اصلا حی دل بست.ایجاد انعطاف در طراحی برنامه های درسی کشوری و اعطای فرصت تصمیم گیری درباره پاره ای از مولفه های برنامه های درسی به سطوح پایین تر.روشن است که فاصله گرفتن از الگوهای سنتی و تجویزی در طراحی برنامه های درسی، پیش از هر چیز، مستلزم افزایش قابلیت ها و صلا حیت های معلمان در این زمینه هاست درغیر این صورت، مترقی ترین صورت های برنامه درسی نیز در عمل، منتهی به تغییر معناداری دراوضاع کنونی نخواهد شد. تقویت مولفه پرورش اخلا قی و آموزش ارزش های دینی(انسانی) در نظام های تعلیم و تربیت محققان و صاحب نظران حوزه تعلیم و تربیت، بر این باورند که رفتار، سلوک، منش و شخصیت معلم است که عمیق ترین تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم را بر شخصیت دانش آموزان به جای گذاشته و موجب نهادینه شدن ارزش ها در وجود آنها می شود. علا وه بر این، به کارگیری روش های نوین تدریس برای نیل به این اهداف نیز در گرو بازسازی اندوخته حرفه ای معلمان است.

تقویت یا پرورش ظرفیت خلا ق دانش آموزان، حس کنجکاوی و پرسشگری در آنان

توجه به این مقوله ها در نظام های  آموزش و پرورش، به عنوان پیش نیاز دستیابی به توسعه علمی و فرهنگی مطرح می شود و باز هم معلم باید آگاهانه در حین ایفای وظایف حرفه ای خود را به عنوان نماد خلا قیت و پرسشگری به دانش آموزان بشناسند تا بذر این کیفیت های ممتاز انسانی در وجود آنها کاشته شود.همچنین معلم است که باید آگاهانه و با هوشیاری و زیرکی، هرگونه جلوه و ظهور این ویژگی ها را  در دانش آموزان، مورد تشویق، حمایت وتمجید قرار دهد.

 ایجاد تغییرات لا زم متناسب با تحولا ت تکنولوژیک در عرضه اطلا عات و ارتباطات

این موضوع به عنوان یکی از محورهای جدی تغییر در قرن بیست و یکم، به ویژه در کشورهای پیشرفته تر مطرح است. جالب این جاست که برخلا ف تصور خام برخی شیفتگان تکنولوژی، بیشتر دست اندرکاران نظام های آموزش و پرورش که عملا  به کاربرد این ابزارها پرداخته اند، بر نقش اساسی معلم در این جریان تاکید داشته و پیش بینی کم رنگ شدن این نقش را با استفاده از تکنولوژی های جدید واهی و خلا ف واقع ارزیابی می کنند. اینان تاکید می کنند که در پرتو به کارگیری منابع و ابزارهای اطلا عاتی جدید در آموزش و پرورش باید نقش متفاوتی را برای معلمان تعریف نموده و در صدد ایجاد قابلیت ها و شایستگی های متناسب با این نوآوری ها در آنان بود. اکنون به مرور اجمالی فوق بر محورهای عمده تغییرات در نظام های آموزش و پرورش و تبیین مختصر نقش و جایگاه معلم در تحقق آنها، در می یابیم که چرا منابع تخصصی تعلیم وتربیت، در طرح  و بحث درباره خصوصیات نظام های مطلوب تعلیم و تربیت، مالا مال از نظریاتی است که به وضوح بر محوریت معلم تکیه دارد. به عبارت دیگر، شعارها و آرمان هایی که توسط صاحب نظران برای نظام های تعلیم و تربیت مطرح می شود به گونه ای آشکار و هماهنگ با تحلیل فوق - بر معلم به عنوان نقطه اتکای هر تغییر و تحولی دلا لت می کند و برخی از شعارها یا آرمانها، عبارتند از حرفه ای گری معلم، توانمندسازی معلمان و معلم پژوهنده.

در این جا وظیفه متعالی سیستم آموزشی و اهمیت جایگاه آن مشهود و مشخص می گردد و این گفته اغراق نیست که بقای انسانی به اجرای این وظیفه، بستگی دارد.

رسالت آموزش وپرورش، توان بخشیدن به فرد، فرد انسان ها در جهت توسعه کامل استعدادهای خود  و نیز شناخت توانمندی های خلا ق خود است و این هدف از سایر اهداف متعالی تر می باشد. حصول این هدف، هر چند دشوار و طولا نی است، اما سهمی ضروری در جهت جست و جوی جهانی عادلانه تر و بهتر برای  زیستن به شمار می رود.  این امر زمانی تحقق خواهد یافت که همه چیز سر جای خود قرار گیرد.

به عنوان نتیجه بحث، می توان سه اصل را  که باید نصب العین نظام های تعلیم و تربیت قرار گیرد به شرح زیر مطرح کرد:

اصل اول: نمی توان به تحقق عملی هیچ هدف یا نوآوری در آموزش و پرورش دل بست، مگر  آنکه تغییرات مناسب با آن، پیشاپیش در معلمان به عنوان کارگزاران اصلی تغییر و تحول به وقوع پیوسته باشد. به عبارت دیگر، رمز سلا مت، رشد و بالندگی نظام های  تعلم و تربیت را باید در سلا مت، رشدو بالندگی معلم جست و جو کرد.اصل دوم: زمان ساده اندیشی و برخورد ساده لوحانه با امر خطیر معلمی به سرآمده است. معلمان اعم از شاغل یا تحت تربیت، باید ظرفیت تحمل باری سنگین را که همان تحقق شایستگی های متناسب با روح و مضمون تغییرات است، داشته باشند. معلمی کردن به رغم تصور برخی معادل تحمل یک بار سنگین حرفه ای است که شاغلا ن و متقاضیان ورود به آن، باید از کشش  ذهنی و گرایش عاطفی متناسب با حمل این بار گران برخوردار باشند.اصل سوم: سرمایه گذاری مادی و معنوی در تربیت معلم و همچنین افزایش توان حرفه ای معلمان شاغل، باید متناسب با چنین نگرشی دست خوش تحول شده و عزمی جدی از سطوح ملی تا محلی به عنوان پشتوانه ای دائمی این حرکت در طی نسل ها استقرار یافته و نهادینه شود.

در این نوشتار سعی شد با طرح روشی مبتنی بر یک منطق روشن به ارائه طریق درباره چگونگی مواجهه با نظام تعلیم و تربیت معلم، به منظورپیشنهاد اصلاحات پرداخته شود. این روش در نظر گرفتن یک چارچوب ذهنی و نظری است که از چهار مولفه برخوردار است:

الف - ویژگی های عصری که دانش آموزان در آن زندگی خواهند کرد.

ب - درک از ماهیت معلمی

ج - ویژگی های دنیایی که معلمان به طور اعم و معلمان تازه کار به طور اخص در آن به سر می برند.
د - مطالعات مربوط به اجرای نوآوری ها در مدارس.

ذکر این نکته ضروری است که منابع الهام بخش محدود به موارد یاد شده در مقاله نیست و بر حسب تغییر و تحولاتی که در آینده رخ خواهد داد می توان به تعداد این منابع افزود یا از آنها کاست. رعایت محدودیت هایی که در حجم مقاله وجود دارد، عامل دیگری است که موجب صرف نظر کردن از طرح برخی تغییرات دیگر شده است. به هر تقدیر، اندیشیدن درباره چگونگی اصلاح تربیت معلم و همچنین نوع تغییرات ضروری به مثابه پرداختن به مهمترین رکن نظام تعلیم و تربیت است که باید در میان متفکران جامعه دامن زده شود». (بخشی از سخنان وزیر اسبق آموزش و پرورش )

با توجه به موارد بالا در می یابیم نظام آموزشی ما نیاز به تحول اساسی و دلسوزانه دارد و علی رغم اینکه مسئولان در حال ترمیم بدنه این دستگاه عظیم می  باشند ، زمان در این جا نقش اساسی پیدا می کند و پر کردن این فاصله ( از زمان شروع تحول رسیدن به نظام مطلوب) تنها یک راهکار می ماند ، انهم دلسوزی و تلاش جدی و فرهنگ ساز فرهنگیان. این جاست که نقش بسیج در این جهاد علمی پررنگ می شود.

نقش فرهنگیان بسیجی در تحول نظام تعلیم و تربیت

تعریف بسیج:  بسیج در لغت به معنای عزم واراده ،  آماده ساختن نیروی نظامی برای جنگ، آماده سفر شدن، اسباب و سازمان  معنی شده است .

البته معنای توصیفی و ارزشی  بسیج که در کشور نوعی ارزش محسوب می شود با معنای تحت اللفظی بسیج تفاوت دارد و همین معنای ارزشی بسیج است که منشا بسیاری از تحولات عظیم در زمان جنگ و بعد از جنگ شده است.

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بسیج را به اشکال مختلف توصیف وتبیین کرده اند:

بسیج عبارت است از مجموعه ای که در آن باکترین انسانها فداکارترین وآماده به کارترین جوانان کشور در راه اهداف متعالی این ملت وبرای به کمال وبه خوشبختی رساندن این مردم جمع شده اند.

بسیج یعنی حضور ناشی از ایمان واخلاص وانگیزه دینی وایمان صادقانه در هر میدانی که انسان احساس می کند کار آیی وتوانایی حضور در آن میدان را داراست.

با عنایت به تعابیر فوق از کلمه بسیج در میابیم بسیج تنها عزم و اراده صرف جهت انجام کاری نیست . بسیج اراده برای رسیدن به امری معنوی و الهی است و مسلم بسیجی با نیت صادقانه و خالصانه قدم در این راه گذاشته و رضای حق تعالی اولین و اساسی ترین مقصود اوست.

نقش بسیجیان فرهنگی و  اهل فرهنگ و  قلم و و اساساَ نقش قلم  در گسترش وترویج ارزش های دینی ، ملی ،فرهنگی و اعتقادی بر هیچ کس پوشیده نیست . بسیج در این دوران، فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر گذاشته و اکنون در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ انقلاب، مراحل رشد خود را می‌گذراند و بنا بر چرخه حیات سازمان‌ها، می‌باید در مرحله توسعه و شکوفایی خود باشد. باید اذعان کرد که این مسأله ولو در ظاهر تا اندازه‌ای عینیت یافته است، لیکن آنچه اکنون دغدغه اصلی دلسوزان و پیر فرزانه انقلاب است، «میزان تحقق اهداف عالیه بسیج در راستای طنین‌انداز کردن نوای دلنشین تفکر بسیجی در میان لایه‌های گوناگون جامعه و به ویژه قشر جوان و حتی فراتر از آن، مستضعفان جهان به عنوان مخاطب و خواستگاه اصلی آن می‌باشد.

باید تلاش کرد تا  اندازه نوآوری و شکوفایی در نهاد بسیج محقق شود و بسیج  بتواند پاسخگوی نیاز مخاطب نوطلب و نوجوی خود یعنی «جوان امروز» با ویژگیهای مربوط به نسل خود  باشد. مسلماَ  تکیه بر روش‌ها و ابزارهای کهنه و قدیمی که بعضاً حتی ناکارآمدی و عدم اثربخشی خود را نیز بارها به اثبات رسانده‌اند، نمی‌توانند تضمین‌کننده دوام و بقای فرهنگ ناب بسیجی باشد یا اینکه بالعکس، موجبات گسست فرهنگی و ایجاد شکاف ارتباطی بین اصحاب این فرهنگ و نسل‌های اخیر انقلاب می شوند.

در این خصوص لازم است با برخی از اهداف حضور معلمان بسیجی آشنا شویم.

1. آشنایی دانش آموزان با فرهنگ متعالی و ارزشهای اخلاقی اسلام

2. هدایت برنامه ها و فعالیتها در جهت وجدان کاری، متعهد، انضباط اجتماعی مالی و اقتصادی

3. مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمنان انقلاب اسلامی

4. گسترش فرهنگ مطالعه و تحقیق

5. کشف استعداد و توانمندیهای دانش آموزان

6. غنی سازی اوقات فراغت دانش آموزان

7. بهره گیری از امکانات و وسایل هنری

8. پیدایش میل به هویت جویی و استقلال طلبی و جستجو برای اثبات شخصیت و عزت نفس در بین دانش آموزان

9. ایجاد قدرت ابتکار و خلاقیت در دانش آموزان

بسیج و میزان اثرگذاری آنان بر فعالیتهای علمی و پژوهشی

بالاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت دارد فرهنگ آن جامعه است و بنا بر فرمایش امام راحل (ره) در فرهنگ هر جامعه مبدا تمام خوشبختی ها و بدبختی های یک ملت است. وظیفه بسیج در عرصه های علمی و پژوهشی خودباوری، تلاش و ارتباط مستقیم با پیشبرد علم و دانش و تربیت و تزکیه نسل جوان است و از جمله وظایف آن هدایت جامعه در ابعاد علمی و تربیتی است.

فرهنگ غیرت و دفاع از استقلال و آزادی، فرهنگ ایثار و فداکاری و ... و سعی و تلاش دو چندان او در نهایت، باعث شکوفایی نسل جوان و آیندگان در زمینه های علمی و پژوهشی و جلوگیری از انواع انحرافات خواهد شد.

برای معلم بسیجی معلمی عشق است. او در برخورد با ناملایمات از خدمت گذاری دلسرد نخواهد شد. آری اینگونه است که فرهنگ بسیج و بسیجی بودن در بین نسل جوان تقویت خواهد شد.

 نتیجه گیری

بسیجی دارای توانمندی هایی است که در دنیا زبانزد است.عملیات ها و فعالیت های محیر العقولی که در 8 سال دفاع مقدس از آنها دیدیم ،دلیلی بر این مدعاست. فاکتور های متعددی در وجود بسیجی نهفته است که او را در رسیدن به اهداف بیش از پیش موفق می دارد.تخصص در کنار تعهد،ایمان در کنار اخلاص، پشتکار در کنار صبر ،فروتنی و تواضع در کنار قدرت و از همه مهمتر اعتقاد به داشتن کشوری آزاد و آباد .

بنابر این بسیجی در هر صحنه ای از فعالیت ها شرکت کند بی شک موفقیت او تضمین شده است.

بسیج سعی دارد با حضور پررنگ خود در مدارس باری از دوش نظام تعلیم و تربیت بردارد که در این قسمت به بخش هایی از آن اشاره می کنیم.

آنچه را که جای دارد در این مبحث به آن بهتر پرداخته شود برخی از دست آوردهای بسیج در عرصه های آموزشی و تربیتی در سطح آموزش و پرورش در عرصه های کنونی است و بیش از پیش نقش بسیج را در این تحول آشکار می سازد:

الف) بسیج، نوجوانان و اسوه ها

آموزش و پرورش به عنوان نهادهای بنیادی دارای سرمایه بی بدیل و ارزشمند «نیروی انسانی» است و رشد همه جانبه این سرمایه های کلیدی برای ارتقای ایران اسلامی بر هر انسان صاحب خردی پوشیده نیست.

داشتن چنین سرمایه ای ارزشمند نیازمند الگوهای شایسته ای است تا بتواند این سرمایه را در مسیری والای الهی سوق دهد و آن را از کاستی ها برهاند و به مقصد رساند.

شاید دیده باشید که در محیط مدرسه وقتی معلم یا دانش آموزی موفق و محبوب است برخی دانش آموزان حتی نوع لباس، نوع حرکات و حتی تکیه کلامهای او را تقلید می کنند.

گاه یک فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی مدتها لباس پوشیدن و رفتار کودکان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد. پس ما تحت تاثیر الگوها هستیم و الگوهایی را در زندگی خود برمی گزینیم و ما نیز می توانیم الگو و اسوه باشیم الگوها و اسوه هایی که زندگی آنان چراغ راه و رفتار و منش آنان راهنمای ما به سمت خوشبختی، رشد و بالندگی باشد.

آثار حضور بسیج با شاخصه های زیبا و ماندگاری که در کلام امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بر آن تکیه شده است می تواند در وزارت آموزش و پرورش به ویژه در کتب درسی و برنامه ریزیهای تربیتی به عنوان «اسوه های تربیتی» با ویژگیهای زیر نمایان شود.

1. ما را به فضیلت، رشد و کمال رهنمون باشد.

2. با فرهنگ و ارزشهای دینی و ملی ما هماهنگ باشد.

3. رفتار و منش الگو قابل سرمشق شدن باشد.

مقام معظم رهبری در فرازی دیگر می فرمایند: «بسیج به معنای حضور شجاعانه، فداکارانه و مخلصانه انسانهای پیشگام در تمامی عرصه های مورد نیاز نظام اسلامی و کشور است.» (آشنایی با بسیج ص 52)

ب) بسیج و روح اخوت در مدارس

روحیه اخوت و برادری از آموزه های گرانقدری است که مکتب اسلام در راستای استقرار و استمرار اقتدار، عظمت و اعتلای امت اسلامی بر آن تاکید ورزیده است.

در مقابل اختلاف، خصومت، تفرقه و تشتت به عنوان عامل ضعف، ذلت، محو قدرت و عظمت جامعه اسلامی و انحطاط آن تلقی شد، و مسلمانان به اجتناب از آن امر شده اند.

حضور بسیج و نقش آوری آن در ایجاد روحیه برادری در بین مسئولین و دیگر نیروی انسانی اعم از صف و ستاد و دانش آموزان همراه با روح لطیف دینی، برگرفته از آموزه های اخلاقی و تربیتی، در ترسیم حقیقی و عینی آموزه های اسلامی بخوبی روشن است.

ج) نقش بسیج در فعالیتهای فرهنگی و پرورشی

معلم به عنوان یکی از مهمترین عوامل تربیتی در نظام آموزش و پرورش می باشد و دانش‌آموزان به عنوان لوح های سفید این نظام در خدمت معلمان قرار دارند و اثرات تربیتی معلمان بر آنان چشمگیر است.

بدون شک تمامی معلمان فرهیخته و بسیجی در این خصوص نقشی مضاعف و ژرف بر عهده دارند.

در این برهه از زمان با پیچیده شدن سطوح زندگی و پیشرفت علم و تکنولوژی و بالا رفتن سطح توقعات مربیان، همچنین مسئله «بحران هویت» به عنوان دغدغه جوامع امروزی، می طلبد که مدارس، بخصوص معلمان مجهز به علوم و آشنا به این مقطع حساس باشند و با پشت سر گذرادن آموزشهای علمی لازم در این زمینه بتوانند اذهان جوانان را نسبت به مسائل و مشکلاتی که آنها را احاطه کرده است بیدار سازند نقش فرهنگیان بسیجی و میزان اثربخشی آنها در تحول دیدگاه دانش آموزان محرز و آشکار است.

مسئله تهاجم فرهنگی و اثرات آن بر نوجوانان به ویژه دانش آموزان همواره از دغدغه های برنامه ریزان آموزش و پرورش می باشد در این راستا معلمان بسیجی می بایست همواره با دست یازیدن به شیوه های مقابله با شبیخون آشنا و راه مقابله با آن را برای دانش آموزان با روشهای مستقیم و غیرمستقیم بیان کنند.

اگر دولتمردان بخش هایی از کارهای اجرایی را علی الخصوص کار های فرهنگی را به دست بسیجیان بسپارند ،مطمئن باشند ،برد خواهند کرد.نمونه ای از توانمندی بسیجی ، هنر بسیجی شهید ، معلم اخلاق ،  سید اهل قلم «حاج سید مرتضی آوینی» می باشد که توانایی های او بر هیچ کس پوشیده نیست.بسیجی که راه خود را هیچگاه از ولایت جدا نکرد و از او می توان به عنوان دلسوز ترین معلم بسیجی نام برد که همواره دغدغه پالایش فرهنگ از زوائد و ناپاکی ها داشت. این روحیه و این طرز تفکر  بی شک می تواند تأثیری شگرف در روحیه و اعتقادات نسل جوان  بگذارد . خود باوری بزرگترین و بارز ترین خصیصه بسیجی است و به این جمله اعتقاد دارد که می تواند.

باشد که درظل سایه ولی عصر (عج) و  سایه سار منویات مقام معظم رهبری حضرت آقای خامنه ای روز به روز بر عظمت ایران و ایرانی افزوده شود و خواسته مقام معظم رهبری در خودکفایی علمی محقق گردد.

به امید آن روز

منابع و مآخذ :

1 - وزارت آموزش و پرورش، نشریه خبری- تحلیلی و آموزشی نگاه، شماره 407، مهرماه 1388، هفته سوم

2 - محرم آقازاده، (مترجم) خودآموز تدریس چندپایه، اثر:کنعان مکوسانا و ماری جویس کاپیسا، (تهران : انتشارات آییژ ، 1386) ،

3 مومنیان ، لیلا،  پارادایم تحول در آموزش و پرورش 

4- فیاض ، محمد اسحاق ،  دستور کار شورای عالی آموزش و پرورش و کمیسیون های آن