میل هزینه و هزینه میل ) علیرضا خانی )

میل به دوست داشته شدن، غریزه نکویی است و انسانی که این میل در درون او قویتر است، مدام دلش می‌خواهد و می‌کوشد تا کارها و رفتارهایی انجام و نشان دهد که نزد دیگران محبوبیت یابد و این امر، فی‌حد ذاته، غریزه و فطرتی مثبت است. چه بسا، بزرگانی در تاریخ، که حتی ماهیتی ایدئولوژیک و مکتبی نداشته‌اند، برای کسب این «محبوبیت» منشاء خدمات گرانقدر و خیرات گهرباری برای جامعه و نسل خود شده‌اند و ثمرات غریزه میل به محبوبیت یک فرد، نسل‌هایی را بهره‌مند و شکوفا کرده است.

این میل، از منظر روانشناسی اجتماعی در زمره غرایزی است که به «غرایز حیات» موسومند، همانطور که میل به لذت، میل به عزت و میل به قدرت در زمره این دسته غرایزند و این امیال نه فقط در «افراد» که در «گروه‌های انسانی» نیز عینیت دارد. مثلاً یک حزب، که طبق تعریف، باید تلاش کند تا در چارچوب قوانین، به رأس هرم قدرت برسد، نه فقط میل، بلکه نیاز به محبوبیت دارد و این میل و نیاز، به هیچ روی مذموم نیست. به همان سان، دولت نیز به محبوبیت علاقه‌مند و نیازمند است و هیچ‌کس، دولت را ـ به عنوان یک گروه و تشکل سیاسی ـ به خاطر میل به محبوبیت نباید و نمی‌تواند سرزنش کند. واقعاً چه اشکالی دارد که یک دولت، در کنار همه کارها و تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌های دقیق و تعریف شده، گهگاه رفتار و حرکاتی داشته باشد که از آن، میل به محبوبیت آشکارا به چشم بیاید؟ کسانی که این رفتار را برای دولت یا هر گروه و حزبی، مذموم بدانند، واقعاً از دایره انصاف خارج‌اند.

در آن سو نیز، بدیهی است کسب محبوبیت تا آن‌گاه موجه است که به منافع و زندگی دیگران آسیبی وارد نکند و از دیدگاه سیاسی و اجتماعی می‌توان به آسانی و اطمینان گفت حدّ مجاز کسب محبوبیت «آسیب نرساندن به منافع ملی» است.

خبر گشایش صندوق آتیه فرزندان، که روز چهارشنبه در سفر رئیس جمهوری به ارومیه و توسط خود وی اعلام شد، به راستی یکی از جالب‌ترین و شگفت‌انگیزترین اخبار سال‌های اخیر بود. اگرچه، نیمه آبان پارسال، معاون اول رئیس جمهوری چنین خبری را به‌صورت کلی گفته بود، اما شاید آن زمان کمتر کسی باور می‌کرد این خبر جنبه عینی و اجرایی یابد، هرچند هنوز نیز باورپذیر نمی‌نماید.

براساس این طرح و بنا به گفته رئیس دولت، دولت از این پس در ازای تولد هر فرزند یک میلیون تومان هدیه (جایزه) می‌دهد و این مبلغ را در حسابی واریز می‌کند و هر سال نیز 100 هزار تومان به آن می‌افزاید و خانواده فرزند نیز هر ماه 20 هزار تومان به حساب مزبور واریز می‌کند. سود بانکی هم به حساب تعلق می‌گیرد و این روند ادامه می‌یابد تا زمانی که آن مولود به سن جوانی (هجده?سالگی) برسد. در آن موقع 120 میلیون تومان در آن حساب جمع شده است که هزینه ازدواج، اشتغال و مسکن آن جوان است. البته هنگام اعلام این موضوع جمعیت شنونده شور و اشتیاق و هیجان نشان دادند چرا که نفس خبر دریافت یا تعلق گرفتن جایزه موجب وجد و خوشحالی می‌شود و این امری نسبتاً طبیعی است. اما وقتی با دقت و وسواس و به دور از شور و التهاب و هیجان، موضوع را یکبار دیگر مرور می‌کنیم چند پرسش بسیار اساسی به ذهن می‌آید که چنانچه پاسخی برای آن نباشد، آدم حس می‌کند پای در «وادی حیرت» نهاده و از آن خارج نخواهد شد.

یکم ـ چگونه باور کنیم در کشوری که جمعیتش فقط طی سه دهه بیش از دو برابر شده و از 35 میلیون نفر به قریب 75 میلیون نفر رسیده است، می‌شود سیاست مشوق رشد جمعیت اجرا کرد؟ در شرایطی که در همه کشورهای درحال توسعه ـ بلااستثناء سیاست کنترل موالید و تحدید جمعیت در حال اجراست و این موضوع، نه به سلیقه دولت‌ها، بلکه به عنوان تجربه بشری و الزام عملی پذیرفته شده است، براساس کدام «برداشت»، «تحلیل» یا «هدفی» این سیاست معکوس به اجرا گذاشته می‌شود؟

دوم ـ سال گذشته حدود یک میلیون و 350 هزار نوزاد در ایران متولد شد. حتی با فرض این که امسال نیز آمار همین باشد (که عملاً این طور نخواهد بود و افزایش خواهد یافت) دولت برای واریز یک میلیون تومان به ازای هر نوزاد، به 1350 میلیارد تومان پول نیاز دارد. این مبلغ که حدود 7درصد بودجه هدفمندی یارانه‌هاست، آیا از محل همین بودجه تأمین می‌شود؟ اگر آری با کدام توجیه؟ بدیهی است، دولت پرداخت این پول را نمی‌تواند به 18 یا 20 سال دیگر موکول کند چون نرخ سود بانکی نیز در آن لحاظ شده و این بدان معناست که دولت باید این پول را واقعاً به بانک واریز کند.

سوم ـ دولت طرحی را اجرا می‌کند که مصوبه مجلس ندارد و دست کم 18 سال دیگر نتیجه خواهد داد. چه دلیل و تضمینی وجود دارد که دولت‌های بعدی چنین طرحی را اجرا کنند و اساساً به آن باور داشته باشند؟

چهارم ـ به نظر می‌رسد محاسبه این طرح اشکال اساسی ریاضی دارد. «یک میلیون تومان جایزه اولیه به?علاوه سالانه 100 هزار تومان جایزه دولت به‌علاوه ماهانه 20 هزار تومان پس‌انداز والدین به‌علاوه سود بانکی» پس از 18 یا 20 سال، بیش از 30 میلیون تومان نمی‌شود. معلوم نیست عدد 120 میلیون تومان از کجا آمده است؟

پنجم ـ به فرض آنکه عدد 120 میلیون تومان تحقق یابد (که نمی‌یابد) 20 سال دیگر این مبلغ چه میزان قدرت خرید دارد؟ قطعاً بسیار ناچیز.

چنانچه تورم، کم و بیش در حد و حدود فعلی بماند ـ‌که لااقل در سالهای آغازین هدفمند کردن یارانه‌ها بیشتر هم خواهد شد ـ در این صورت قدرت خرید آن پول، در 20 سال آینده، به‌قدری ناچیز خواهد بود که نه فقط هزینه «سرمایه اشتغال»، «ازدواج» و «مسکن» را فراهم نمی‌کند، بلکه هرگز هزینه یکی از آن سه بخش را هم فراهم نخواهد کرد. اما به فرض آنکه تورم کاسته شود یا حتی به صفر برسد و قدرت خرید پول کم و بیش حفظ شود، در آن صورت اساساً آن مبلغ «وجود» نخواهد داشت. چرا؟ چون نرخ سود بانکی تابعی از تورم است و اگر تورم نباشد، سود بانکی هم نخواهد بود. پس موجودی حساب آتیه فرزندان، پس از 18 سال می‌شود 7 میلیون و 120 هزار تومان.

ششم ـ در شرایطی که جوانان امروز بر زمین مانده‌اند و در هر سه حوزه ازدواج و اشتغال و مسکن، مشکلات اساسی دارند، اساساً چه «نیاز» و «ضرورتی» است که برای جوانان 20 سال دیگر چنین طرحی را اجرا کنیم؟! اگر پولی هست چرا به اطفالی بدهیم که نه نیاز فوری دارند و نه اختیار بهره‌مندی. چرا به جای دادن این پول به «بیست?ساله‌های 20 سال دیگر»، به بیست ساله‌های امروز نمی‌دهیم؟ اما اگر پولی نیست، چرا میل به چنین هزینه‌هایی داریم که می‌تواند پیامدهای هولناک انفجار جمعیت و تشدید زاد و ولد و «چرخه فقر» بخصوص در فقیرترین اقشار جامعه را به دنبال داشته باشد.

هزینه این میل را چه کسانی خواهند پرداخت؟