نتیجه جستجو برای "\+برای\+تخت\+جمشید"
تخت جمشید
خفته تنها ز جوراین زمان
سوخته درمیان آتش بیگانگان
سوخته ازنادانی سکندردرجهان
بازگو آنچه راداری چو دوراندرنهان
بازگوقصه های داریوش فرزانه ات
های و هوی مردمان خانه ات
باتوام ای تخت جمشید بزرگ
ای درفش سازه های بس ...
استقبال شعری از خانم رویا ابراهیمی.....
آغوش من دروازه های تخت جمشید است
می خواستم تو پادشاه کشورم باشی
...............................
در قصه ها من پادشاه تخت جمشیدم
تاریخ می خواهد شما تاج سرم باشی
تو آرزوی سالهای دور من بودی
! ...
گیسوانت
طلایی گندمزارهای رسیده تا افق
چشمانت
آبی ژرفترین و پهناورترین اقیانوس
واحساست
شکوه مقدس پاکترین معابد
مرا هم
جایی
کنارمناره های فیروزه ای قلبت
یا
در عطر پیچهای امین الدوله دلت
مهمان کن
دخترک سرخوش نیازم
ببال
...
کوروش باش
بر تخت جمشید قلبم
تا هزاران اسکندر
بسوزند از شکوه عشق!
فروردین 96
...
دیارم مرودشت از بختِ خوش، فرزندِ ایرانم
شبیهِ شبنم ام جامانده ای از نسلِ بارانم
لُرم تُرکم بلوچم گیلکم کُردم لَکم بشنو!
تو را با مذهبت، رنگت ، زبانت، دوست می دانم!
تنِ نستوهم از چنگیزیانِ وحشیِ تاریخ،
نمی ترسد، که چون آرش به زِه تیر ...
در خانِقَهِ شبخ ابوالخیر ، سعید
در کوه بَنان ، شاهِ وَلی داشت مُرید
بر مُشرَفِ خانقاه هم تختی هست
بسیار لطیف تر زِ تختِ جمشید
کوه بَنان : شهری در شمالی ترین نقطه استان کرمان در مرز یزد می باشد .
شاهِ وَلی : سید نورالدین نعمتال ...
نوروز جشن بازگشت به زندگی ، جشن آفرینش وجشن تجلی عناصر فرهنگی ومدنی .
نوروز جشن بازگشت به زندگی ، دو اسطوره به پشتوانه دار : اسطوره جمشید واسطوره سیاوش - اسطوره جمشید پیوند تنگاتنگ جمشید و خورشید وجمشید ونوروز دربنیاننگذاری نوروز - به روا ...
بیا ساقی آن خون رنگین رز درافکن به مغزم چو آتش بخزمیی کز خودم پای لغزی دهد چو صبحم دماغ دو مغزی دهد □کجا بودی ای دولت نیک عهد به درگاه مهدی فرود آر مهدچو آیی به درگاه مهدی فرود به مهد من آور ز مهدی درودترا دول ...
تخت جمشید مال من
کابوس فردا مال تو
خاک ایران مال من
تموم دنیا مال تو
نمیخوام مثل تو جلاد خیابونی بشم
توی این زندون غم برده ی قربونی بشم
از تبار جنگل و قطره ی بارونه تنم
نمیخوام رهگذر خاک بیابونی بشم
تخت جمشید مال من
کابو ...
تخت جمشید مال من
کابوس فردا مال تو
خاک ایران مال من
تموم دنیا مال تو
نمیخوام مثل تو جلاد خیابونی بشم
توی این زندون غم برده ی قربونی بشم
از تبار جنگل و قطره ی بارونه تنم
نمیخوام رهگذر خاک بیابونی بشم
تخت جمشید مال من
کابو ...
از آن پس برآمد ز ایران خروش پدید آمد از هر سویی جنگ و جوشسیه گشت رخشنده روز سپید گسستند پیوند از جمشیدبرو تیره شد فرهی ایزدی به کژی گرایید و نابخردیپدید آمد از هر سویی خسروی یکی نامجویی ز هر پهلویسپه کرده و جنگ را ساخته ...
چونکه خواننده خواند نامه تمام جوش آتش برآمد از بهرامباز خود را به صد توانائی داد چون زیرکان شکیبائیبا چنان گرمیی نکرد شتاب بعد از اندیشه باز داد جوابکانچه در نامه کاتبان راندند گوش کردم چو نامه بر خواندندگرچه کاتب نبوده ...
از رفتنت بال و پرم می ریخت
«سیمرغ» من «قاف» تورا می باخت
بین (حضور تو) و (آغوشم)
دست کسی «دیوار چین» می ساخت
«تائیس»* تاریخ تنم هستی
من «تخت جمشید» تو در آتش
تو مرز بین (بود) و (نابودی)
من در کمان خسته ی «آرش»
جغرافیای ساده ای ...
دلیری چو آمد به روز نبرد
نشاید که باشد به نامت گرد
وگر نام تو برده از یاد دوست
شود دشمن از یاد تو زرد پوست
که چون رفت دارا ز قلب سپاه
بشد بخت ایران ز رفتش سیاه
گریزان بشد لشکر از کارزار
شکست اندر آمد بدان روز کار
سکندر چو گی ...
بهاران بود و دل درحال پرواز
سفر کردم به خاک پاک شیراز
بزیر خیمه ی زرین خورشید
شدم مهمان کاخ تخت جمشید
ستون ها سنگی و دیوار سنگی
بر آنها نقشی از مردان جنگی
هنرمندان عهد باستانی
زده بر سنگ نقش داستانی
به سنگی صورت زرین کمر ها
نشان نیزه ها ن ...
ای پهنه ی شگفت زمین، ای نگین فارس
ای خاستگاه کشور جنگاوران پارس
ای دشت سبز مرودشت،ای زادگاه شیر
چون سنگواره ی کهنی بر صخره های پیر
برخاک تو نهاده قدم شاهان پارس و ماد
گم گشته رد پایشان در آفتاب و باد
پژواک گامهای خشایار و ...
بنام اهورا همه یک صدا
سرآغاز نامه بنام خدا
بیا تا حکایت زایران کنیم
حکایت ز رسم دلیران کنیم
بگوئیم از میهن اردشیر
ز اسطوره های بزرگ و دلیر
ز کورش ، خشایار و از داریوش
بگوئیم از تخت جمشید وشوش
وطن مهد فرهنگ از دیر باز
ز میهن پرستا ...
به یاد دوست خوبم که در یکی از رویداد های تلخ چهارشنبه ی آخر سال 1386؛ به دیدار خدا رفت.
متاسفانه ؛ گاهی سنت های زیبا به مرور زمان بر اثر افراط و تفریط ها به پدیده ای زشت بدل می گردند.
چارشنبه سوزی شوم و ...