فرهنگ ایثار و شهادت از مهمترین ارزش ها و آرمان های جامعه اسلامی می باشد. دردین مبین اسلام شهادت از ویژگی های خاصی برخوردار است
چکیده مقاله:
فرهنگ ایثار و شهادت از مهمترین ارزش ها و آرمان های جامعه اسلامی می باشد. دردین مبین اسلام شهادت از ویژگی های خاصی برخوردار است.شروع تبلیغات این دین با شهادت بزرگان دین همراه بوده و همواره صاحبان این دین در معرض خطر بوده اند.از سویی اعتقاد به زندگی ابدی نوعی روحیه نشاط و آسودگی خیال در بین مسلمانان به وجود می آورد که در سایر فرهنگ ها کمتر به چشم می خورد. اوج عظمت فرهنگ شهادت و شهادت طلبی در صحرای کربلا دیده می شود که آثار آن هنوز در جامعه به چشم می خورد.
هدف از نوشتن این مقاله بررسی نقش و تاثیر قیام عاشورا ( شهادت طلبی) در جامعه ، زمینه های فرهنگ دینی و باور های ایمانی ، نقش عاشورا در توسعه این فرهنگ شهادت و نتایج عاشورایی شدن در کنترل و هدایت جامعه می باشد.
در بخش پایانی آثار و تبعات قیام عاشورا بررسی می شود . آثاری چون بقاى شریعت اسلام ، تفسیر و احیاى اسلام و امر به معروف و نهى ازمنکر ، دمیدن روح استقامت و آزادیخواهى ، قیام حسینى الگوى قیامهاى مقدس دیگر ، بیدارى خفتگان ، شکست یزیدو یزیدیان ، رهایى از جهالت و ضلالت بخشی از آثار جاودانه قیام جوانمردانه امام حسین(ع) می باشند.
اگر نظام سیاسی جامعه، پیام خود را از عاشورا میگیرد و اگر مدیریت سیاسی، برگرفته از اهداف حسینی است، نمیتواند، نسبت به اهداف والای حسینی ، بیتوجه باشد. امامحسین(ع) اگر موفق به تشکیل دولت میشد، قطعاً احیای ارزشهای انسانی و اسلامی و معنوی را به عنوان سه برنامه راهبردی و هدفمند تدریجی خود بر میگزید و هر حکومت که با شعارهای عاشورایی به قدرت میرسد، وظیفهاش دنبال کردن همان اهدافاست .
امید است با سرمشق قرار دادن فرهنگ عاشورا ، جامعه ای اسلامی به معنای اخص کلمه و انسانی در همه ابعاد و معنوی در راستای رسیدن به کمال حضرتش بسازیم . به امید آن روز
واژگان کلیدی: فرهنگ شهادت – عاشورا – احیای ارزشهای انسانی و اسلامی و معنوی – آثار قیام امام حسین(ع)
مقدمه
فرهنگ شهادت همواره در جامعه اسلامی جزء بهترین ، والاترین و آرمانی ترین درجات بوده و هست. عظمت مقام معنوی و روحانی شهدا بر هیچ کس پوشیده نیست.شهادت یعنی خط بطلان کشیدن بر تمام خواسته های مادی و نفسانی و لبیک گفتن به ندای حضرت اجل می باشد. همواره محاسبات عقلی جوابگوی معادلات انسانی نمی باشد و گاهی اوقات احساسات و عواطف ، غیرت و تعصب دینی ، جاودان طلبی و آرمان خواهی و . . . بر عقل غلبه می کند و زیباترین سرود حیات یعنی شهادت سروده می شود.شهادت یعنی آبیاری نهالی که بعد از تبدیل شدن به درخت ، سایه سار آن تا سالها موجب رشد و افتخار نسل های بعد خواهد بود . درخت عاشورا و انقلاب اسلامی ایران مصداق بارز این آبیاری می باشد که ثمره خون هزاران شهید می باشند. ائمه معصوم نیز به فرهنگ شهادت توجه زیادی داشته اند .حضرت علی(ع) فرموده است : « به خدا سوگند ،اگر عشق به مقام شهادت و لقای حق نبود ، اصلاً به جنگ با دشمن نمی پرداختم و از شما جدا می شدم .» در قاموش شهادت ، فرد زندگی خود را فدای هدفی مقدس می کند و خاطره و افسانه شدن و زندگی در ذهن و یاد مردم را به زندگی با خود مردم ترجیح می دهد. فرهنگ شهادت عبارت است از آگاهی ها ، باور ها ، آداب و اعتقادات و اعمالی که موجب وصول انسان به عالی ترین درجه کمال یعنی انتخاب آگاهانه مرگ در راه خدا می گردد.تجلی شهادت در ابعاد زیر چشمگیر است:
1 ـ خدا محوری در مقابل خود محوری
2ـ دگر خواهی به جای خود خواهی
3 ـ ایثار و گذشت و ترجیح منافع جامعه بر منافع خود
4 ـ ترجیح آخرت به دنیا
5 ـ ترجیح رضای خدا بر رضای خلق و هوس ها
6 ـ حرکت در مسیر خدا تا نظر کردن به وجه الله
7 ـ عزت نفس و زیر بار زور نرفتن (هیهات من الذله) و بسیار آرمان های دیگر
این تفکر نه تنها دردین مبین اسلام وجود دارد ،بلکه در سایر ادیان و فرهنگ ها نیز وجود دارد. اما فلسفه وجودی شهادت در دین اسلام با سایر فرهنگها تفاوت اساسی دارد که ، که به آن خواهیم پرداخت. در این مقاله به بررسی فرهنگ شهادت در دین اسلام و سایر فرهنگ ها ، زمینه های فرهنگ دینی درگسترش فرهنگ شهادت ، آثارفر هنگ شهادت ، علی الخصوص تاثیر قیام عاشورا در جامعه می پردازیم.
بحث اصلی
فرهنگ شهادت
ورود به ارزش های پس از مرگ ، از مرگ پدیده ای مثبت و زیبا می سازد که باعث تشویق افراد به سوی آرمان خواهی ، عقیده خواهی و دیگر خواهی می شود که این واژه شهادت نام دارد.1 در حقیقت شهادت جلوه ای خاص و معنوی به مرگ می دهد. هر چند فرهنگ شهادت در سایر ادیان و فرهنگ ها وجود دارد ولی فلسفه وجودی آن در اسلام با سایر فرهنگ ها متفاوت است. در غرب به شهید مارتیر اطلاق می شود که ریشه آن «مورت» به مفهوم مرگ و میر می باشد. در حالی که کلمه شهادت در دین اسلام به معنای ، حضور ، گواه ، نمونه و حی می باشد.در اعصار قدیم ، غربی ها به شعار ها و مفاهیمی نظیر عزت ، افتخار ، شرافت ، شجاعت و دلاوری به استقبال مرگ می رفتند.(شاعری 1381) در این فرهنگ اثری از اعتقاد به حیات پس از مرگ دیده نمی شود .در جنگ های اول و دوم جهانی لایه و ابعاد دیگری پیدا کرد که باز هم هویت دینی و مذهبی نداشت و انسان دوستی و حمایت از همنوع عاملی برای اهدای جان برای میهن محسوب می شد.
شهادت در اسلام
شهادت در دین اسلام بعد از ظهور این دین و به موازات تبلیغ آن آغاز شد. یعنی آغازی سراسر با غرور و افتخار و جانفشانی .در این فرایند آورنده دین حضرت محمد (ص) و تمامی نزدیکان ایشان در معرض بزرگترین خطر ها و تهدیدات بودند و بسیار ی از نزدیکان ایشان در همان سالهای اول تبلیغات شهید شدند.عمار ، یاسر ، سمیه ، جعفر طیار ، حارثه ، مقداد، و اویس قرنی از جمله این شهدا می باشند.این فرایند نشان می دهد که صاحبان این دین هیچگاه در پشت صحنه نبوده و حاضرند برای گسترش و اعتلای دین خود از جان مایه بگذارند.لذا آرمان و هدف توسعه یافته این دین و محکم تر،غنی تر از سایر مولفه های فرهنگی دیگر گروه ها می باشد و فرهنگ شهادت طلبی در آن از غنای وجودی سرشار و محکمی برخوردار است که مرگ در راه حق را دلپذیر تر و منطقی تر جلوه می کند.
در دین مبین اسلام شهادت با عاشورا عجین شده است و اولین حادثه ، رویداد و قیامی که پس از شنیدن کلمه شهادت در ذهن هر مسلمانی تداعی می شود ، واژه یا قیام عاشوراست. در واقع
قیام عاشورا مهمترین حادثه در تاریخ تشیع است، به طوری که صورت و سیرت شیعه را دگرگون کرد و به آن پشتوانه حماسی و عاطفی داد و تشیع را به مذهب حماسه و خون مبدل کرد.
به گفته یکی از مورخان تشیع پس از رویداد عاشورا با خون شیعه آمیخت و در ژرفای جانهایشان جوشش زد و اعتقادی راسخ در درونشان پدید آورد.
بنابراین کربلا و شهادت برای شیعه از قالب لفظ و مکان خاص به یک مفهوم مقدس و ایجادکننده حماسهها در طول تاریخ سرمشقی برای تشکیل حکومت مبارزه با ظلم بوده است. در تاریخ معاصر ما نیز امام حسین(ع)، کربلا و شهادت نقش الهامبخش خود را به خوبی ایفا کرده است.
در انقلاب اسلامی ایران بیشک بزرگترین حادثه قرن و شاید بعد از زمان ائمه(ع) بزرگترین حادثه تاریخ تشیع است، نقش حماسه کربلا کاملاً واضح است.
این که یک ملت تنها و مظلوم در مقابل شرق و غرب با آن همه سلاحهای مادی و تبلیغات گسترده بایستد و به همه نه بگوید و با آن همه سختیهامقاومت کند و هیچ نوجیهی جز الهام گرفتن از حماسه عاشورا ندارد.
در دوران انقلاب شعارهای راهپیمایی و تظاهرات، پیامهای امام(ره)، مقاومت مردم و... سخنرانی امام (ره) در عاشورای 42 و قیام قم نتیجه عاشورا بود.
امام راحل(ره) بارها فرمودند: ما هرچه داریم از امامحسین (ع) است. امام خمینی(ره) در پیامی به مناسبت قیام قم مینویسد: ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد...، ماهی که به نسلها در طول تاریخ راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت، ماهی که شکست ابرقدرتهارا در مقابل کلمه حق به اثبات رساند.
پس ازپیروزی انقلاب اسلامیامام (ره) در سخنرانی محرم سال 58 لزوم پایبندی به همان شعائر را یادآور شده و فرمودند: همان سینهزنیها، همان نوحهخوانیها، همان رمز پیروزی است در سرتاسر کشور مجلس روضه باشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تحمیل جنگ به ایران تمامی دنیای کفر و الحاد در مقابل ملت مظلوم ایران قرار گرفت ولی در زمان دفاع مقدس حضور حماسی عاشورا در روحیه مردم و رزمندگان و صبر و تحمل گرفتاریها در زمان جنگ و بعد از آن از دیدنیها و شنیدنیها است.مقاومت عده محدودی در خرمشهر با یاد و نام امامحسین(ع) و عملیاتهای رزمندگان با نام و رمز یاحسین(ع) و عاشورا و کربلا زیارتهای عاشورای رزمندگان، بازوبندها و پیشانیبندها و نوشتههای روی آن و حتی رنگ انتخابی آن، مقاومت خانواده شهدا و صبر و تحمل آنها، بردباری جانبازان با یاد امام حسین(ع) و حضرت عباس و مقاومت آزادگان در سختترین شرایط و همه و همه نشانگر تاثیر عظیم این حماسه بزرگ در وجود شیعه است.
فرهنگ عاشورا
عاشورا، قبل از قیام مقدس حسینى(ع)، نام یک روز بود; اما امروز دیگر عاشورا نام یک مقطع زمانى نیست، نام یک فرهنگ است. عاشورا امروز دیگر یک حادثه نیست، یک مکتب فکرى و یک نظام سیاسى و یک مجموعه فکرى، فرهنگى، اخلاقى، سیاسى و جهادى است.
برگزارى مراسم عاشورا، در میان اندیشمندان، هرگز یک عادت نبوده و نیست. احیاى عاشورا در فرهنگ تشیع یک عبادت بزرگ اجتماعى، یک مانور عظیم الهى - سیاسى و حرکتى حساب شده در جهت نمایش ولایت و برائت امت اسلامى است و اینجاست که گریستن و گریاندن ارج مىیابد و مفهوم پیدا مىکند.
عاشوراى حسینى «سیستم دفاعى اسلام ناب محمدى»(ص) در طول قرون و اعصار است. عاشوراى حسینى درخشانترین نمونه معروفگرایى و منکرستیزى در پهنه زمان و زمین است. عاشوراى حسینى بلندترین فریاد بشریت مظلوم در برابر سپاه ابلیس و استکبار جهانى است. و قله عشق و عرفان انسان نسبتبه مقام اقدس ربوبى است. عاشورا نمایشگاه جاوید ارزشها و ضدارزشها در ساحل فرات است; نمایشگاهى که بینندگان آن سرانجام به یکى از دو صف مىپیوندند و هر سال و هر روز بر سطح و سقف نمایشگاه مىافزایند.
عاشورا فریاد دفاع همیشگى از مظلومان و مستضعفان زمان و زمین و اعلام جهاد جاوید علیه کفر و نفاق و جهل و استثمار و قلدرى است. عاشورا دانشگاه عشق و عرفان و حماسه است. در این دانشگاه انسان مىآموزد که چگونه به خدا عشق ورزد، چگونه بدون سلاح بجنگد و چگونه در اوج غربتحماسه آزادى بسراید. عاشورا سمبل قیام در برابر ارتداد و ارتجاع مکتبى است; ارتجاع از اسلام ناب محمدى(ص) و بازگشت از عدالت علوى و تردید و توقف در اجراى قوانین قرآنى. عاشورا سد استوار حسینى(ع) براى جلوگیرى از یورش یاجوج و ماجوج غربى و شرقى به میهن بزرگ اسلامى است. عاشوراى حسینى کشتى نجات امت محمد(ص) در برار توفان جهل و ترس و استعمار خارجى و استبداد داخلى است. عاشورا حسینى چتر معنویت دین و امت در برابر بازگشت دوباره نظامهاى سیاسى و اقتصادى و اهداف و آرمانهاى جاهلیت قدیم و نوین است. عاشوراى حسینى ادعانامه پاسداران ایمان و عدالت و آزادى علیه مرفهاى بىدرد و متجاوزان به حقوق اجتماعى و فروغلتیدگان در لجنزار تشریفات و اسراف و ابتذال فرهنگى است. عاشورا جلوهگاه قدرتطلبى و رقابتسیاسى و پیامد افزونخواهى اردوى حسینى نیست; عاشورا قیامى براى احیاى مجدد آیین محمدى و حاکمیت فرمان خدا در گستره گیتى، اصلاح اوضاع نابسامان بلاد اسلامى، ایجاد امنیتبراى جامعه مظلوم بشرى و اجراى احکام الهى است.
عاشورا جریانى مربوط به گذشته نیست; پایگاه ثبتنام سیدالشهدا از همه زنان و مردان مؤمن و فداکار براى پیوستن به سپاه پاسداران ارزشها و ارتش آزادىبخش ملتهاى مظلوم است.
عاشورا غریو غیرت همه جوانان بهشتى بر سر استعمارگران سیاسى و یغماگران اقتصادى است; سرور جوانان بهشت وقتى به نقد عملکرد عالمان سازشکار مىپردازد، فریاد برمىآورد:
فاسلمتم الضعفاء فى ایدیهم، فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف على معیشته مقلوب.
ضعیفان را در دست ظالمان رها کردید، برخى به بردگى کشیده شدند و آزادىشان سلب شد و برخى در تنگناى معیشت و فشار اقتصادى قرار گرفتند. عاشورا فریاد عزتگرایى و ذلتگرایى همه عاشوراییان تاریخ است که هیهات منا الذله. عاشورا احیاى فرهنگ شهادتطلبى و شهیدپرورى است که: مرحبا بالقتل فى سبیل الله.
عاشورا مکتب «عمل به تکلیف» و امید به خداست، که: ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا.
عاشورا عمیقترین و گویاترین رهنمود حسینى(ع) به نهضتهاى اسلامى است; رهنمودى که نشان مىدهد براى ایجاد تزلزل و تحول در حکومتهایى که نقاب اسلام بر چهره مىزنند و از مشاوران مسیحى و صهیونیستى دستور مىگیرند; چه باید کرد.
عاشورا درس احیاى سنت نبوى، عدالت علوى و صبر سبز مجتبوى و فریاد سرخ حسینى است. عاشورا مرکز افشاى یاران شیطان، نقطه مرکزى سربازى براى جبهه حق، پایگاه تمرین شهامت و شجاعت، آموزشگاه مقابله با محاصره اقتصادى و نظامى، مدرس تحلیل عرفانى آفرینش، آموزگار درس ولایت و حمایت از رهبرى الهى، محراب شهادت و مقتل رضا به قضاى ربوبى است.
عظمت قیام امام حسینعلیهالسلام
نهضت امام حسینعلیهالسلام نهضتى مقدس، متعالى و روحانى بود. پاکى، خلوص، بىاعتنایى به دنیا، برى بودن از اغراض شخصى و آز و جاهطلبى و خودخواهى از ویژگیهاى این قیام است. (1) انقلاب آن حضرت درس قسط، عدالت، توحید، شرافت، ایثار و فداکارى به مردم داد. (2)
فرزند پیامبرصلى الله علیه وآله با خون خویش درخت اسلام را که رو به خشکیدگى گذاشته بود، آبیارى کرد و در تاریکى ظلم و فساد بنىامیه درخششى بوجود آورد که آن محیط ظلمانى را نور و روشنایى بخشید و بزرگراه سعادت را نمایان کرد و ابرهاى تیره و تارى از آسمان بر جوامع اسلامى بلکه جوامع انسانى پراکنده شد و چهره اسلام را چنان که هستبر جهانیان آشکار ساخت (3) به همین جهت است که سوره «الفجر» سوره «الحسین» نامگذارى شده است.
از امام صادقعلیهالسلام نقل شده که این سوره درباره حسینعلیهالسلام نازل شده و سوره حسین است (4) و چون آن جناب با اخلاص کامل در راه خدا خاندان و اموالش را فدا نمود، با اطمینان و اشتیاق فراوان به دیدار معبود خود شتافت و مصداق واقعى «نفس مطمئنه» واقع شد، و در نزد پروردگار در جوار رحمتش قرار گرفت، لذا امام صادقعلیهالسلام فرمود: مقصود از «نفس مطمئنه» حسین و یاران اوست که صاحب نفس مطمئنهاند که در روز قیامت رضوان خدا براى ایشان است و خداوند از ایشان راضى است. (5)
او کسى است که با نیل به درجه رفیع شهادت جاودانگى یافت، به میزانى که در راه موضوعى فدا و فانى مىشود ارزش آن را به خود مىگیرد و کسب مىنماید.
حسینبن علىعلیهالسلام کسى است که تمام هستى و متعلقات خویش را با اخلاص در راه خدا که اصل و منشا تمام کمالات و تقدسهاست، فدا و فانى نموده است پس جاى شگفتى نیست که بگوییم تمام تقدسها و کمالات و جاودانگى به وجود فدا شدهاش انتقال یافته است. (6) و نیز بىجهت نیست که محبت و عشق به آن حضرت در دلهاى مؤمنان جایگزین شده به همانگونه که محبت و علاقه به خداوند در آن دلها جاى دارد. لذا از رسول اکرمصلى الله علیه وآله نقل شده است: «همانا براى شهادت حسینعلیهالسلام حرارتى وجود دارد که هیچگاه سرد نمىشود. (7) و نیز فرمود: «براى حسینعلیهالسلام در دلهاى مؤمنان محبتى است». (8)
آرى! حضرت سیدالشهداعلیهالسلام که از روى خلوص به پیشگاه معبود خویش سر عبودیت فرود آورده و بر آن مداومت ورزیده، به اوج کمال و قرب رب ذىالجلال رسیده و آن قدر شرافت و قداست پیدا کرده که صحیح است او را به خدا نسبت دهند، مثلا بگویند: دست او، دستخدا، خون او خون خدا و گوش و زبان و چشم او، گوش و زبان و چشم خداست، و این بدان جهت است که توجه به خدا، فدا شدن در راه او، و استمرار بر طاعتش، چنان انقلابى در وى به وجود آورد که عظمتخداوندى به او نسبت داده مىشود زیرا از معنویت ارتباط با خداوند متاثر گشته است. در اینباره حدیثى از امام باقرعلیهالسلام نقل شده است که همین معنى را مىرساند و مىفهماند که آدمى با رشته ارتباط و بندگى خالصانه خدا به مقامى مىرسد که در فکر نگنجد و شرافت و قداست و ابدیت ذات اقدس ربوبى او را متاثر مىسازد و آن خصوصیات به او انتقال مىیابد:
... ان الله جل جلاله قال: ما تقرب الى عبد من عبادى بشىء احب الى مما افترضت علیه و انه یتقرب الى بالنافلة حتى احبه فاذا احببته کنتسمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و لسانه الذى ینطق به و یده التى یبطش بها. ان دعانى اجبته و ان سالنى اعطیته. (9)
حسین بن علىعلیهالسلام که در راه خدا و در راه افکار عالیهاش شهید شد وجود مادى خود را نفى کرد اما به صورت منبع فضیلت و مرکز شرافت و عظمت وجود جاودانه خود را اثبات نمود عقل و دین حکم مىکند که بزرگان و افراد برگزیده را در حال حیات و ممات ارج نهیم و آنان را دوستبداریم و از یاد نبریم و در سالروز وفات و شهادتشان مجالس یادبود برپا کنیم. به ویژه که آن شخص تمام هستى خودش را در طبق اخلاص نهاده و از هیچ فداکارى در راه خدا دریغ نورزیده باشد.
از این جهت است که در اقطار مختلف اسلامى به نام آن حضرت اقامه مجالس مىکنند و چنین نیست که تکریم و تعظیم آن حضرت اختصاص به شیعیان داشته باشد مثلا در کشور مصر در روز ولادت آن حضرت و خواهر بزرگوارش حضرت زینب مجالس جشن و سرور برپا مىدارند. (10) و درباره فضایل ایشان قلمفرسایى مىکنند و کتابها و مقالهها مىنویسند. (11)
حسینبن علىعلیهالسلام براى هدفى بس عالى در راه معبود خود با نفس نفیس جهاد نمود. (12) و براى احیاى فضیلت و شرافت و برقرارى آزادى و بیدارى بشر قیام کرد. پس سزاوار است که تمام جوامع انسانى - خواه مسلمان خواه غیرمسلمان - به پاس احترام و بزرگداشت آن شخصیت عظیمالشان سالروز شهادت آن حضرت را بزرگ بشمارند و به سوک و ماتم بنشینند.
او ابرمرد عالم و شخصیتبسیار بزرگوارى است که تمام مکارم و فضایل را دارا بود به گونهاى که ابعاد گسترده بسیار وسیع وجودش همگان را متحیر ساخته است. (13)
از لحاظ نسب نیز کسى به پایه امام حسینعلیهالسلام نمىرسد: جدش رسول خدا سیدالمرسلین و خاتمالنبیین و پدرش على مرتضى سیدالوصیین و مادر فاطمه زهرا سیده نساء عالمین و برادرش امام حسن مجتبى، و عمویش جعفر طیار و عموى پدرش حمزه سیدالشهداء است.
فکر او بر محور ابدیت و ماوراى محسوسات دور مىزند او شهادت را برگزید و منیه را بر دنیه و کرامت قداست را بر لئامت اطاعتبدسگالان و نابکاران ترجیح داد. (14)
فرزند پیامبرصلى الله علیه وآله چندان ثبات و استقامت و شجاعت و بردبارى و صبر از خود بروز داده که نظر همه متفکران و بزرگان را به خود جلب نموده و همگان در برابر عظمتش سر تعظیم فرود آوردهاند. و هر کس که درباره احوال و رفتار آن حضرت مطالعاتى داشته باشد غیرممکن است مجذوب فضایل و شخصیت او نگردد و از مصایبى که براى نجات اسلام و بشریت متحمل شده متاثر و اندوهگین نشود.
لزوم تقویت فرهنگ شهادت طلبی
تقویت روحیه و فرهنگ شهادت طلبی به مفهوم تقویت کمال خواهی و آرمان خواهی می باشد.فرد در می یابد برخی ارزش های معنوی نظیر دین ، ملیت ، ناموس ، خانواده ، کشور و . . . آنقدر ارزشمند و الهی هستند که باید برای دفاع از آنها از جان گذشت. بنابراین فرد به این مولفه ها به چشم تقدس نگاه می کند و برای اعتلای آنها تلاش می کند و اگر احساس کند آسیبی به آنها وارد می شود از بذل جان هم فرو گذار نمی کند. چنین تفکری در جامعه باعث پوپایی ، رشد ذهنی ، تقویت اساس خانواده ، و بسیاری نتایج مادی و معنوی در جامعه می شود.
ارزشهای انسانی – اخلاقی
منظور از ارزشهای انسانی - اخلاقی، گروهی از خصلتها و محاسن اخلاقی است که به حکم عقل عملی هر انسانی ملزم به رعایت آنهاست. هر انسانی با صرف نظر از عقیده و مذهب و اندیشه باید نسبت به آنها حساس باشد. خصلتهایی که تمامی انسانها، در هر سرزمین زیست کنند و در هر زمانی به سربرند، آن را بزرگ میشمارند و زبان به مدح و ثنای کسانی که آنها را مراعات میکنند و برای احیاء و توسعه آنها میکوشند، گشوده و آنان را که چنین ارزشهایی را له میکنند، مورد نکوهش و شماتت قرار میدهند. عدالتطلبی، حرّیت و آزادگی، حقّجویی، عزتخواهی و ذلتگریزی، از جمله این خصلتهاست که همه انسانها بدان ارج مینهند. به گواهی مستندات تاریخی و روایی، از جمله علل و انگیزههای شکلگیری نهضت عاشورا، احیای همین ارزشها بود و از این رو، هر انسان منصفی، هر چند غیر شیعه و غیر مسلمان، در برابر عظمت حماسه خونین طفّ سر تعظیم فرود میآورد و بر آفرینندگان آن آفرین میگوید. در عاشورا، ارزشهای انسانی موج میزند و هر قطعهای از آن، گواه عظمت روحی و شخصیت عظیم پدید آورندگان آن است. عاشورا ملاک و معیار انسانیّت را آشکار میکند و مرز میان آدمیت و سَبُعیّ را توضیح میدهد.
‹‹یا شیعة آل ابوسفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فیدنیاکم›› ؛ ای پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از قیامت هراسی به دل راه نمیدهید، در دنیای خود آزاده باشید. شعار سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا این است: ‹‹الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار 1››؛
مرگ سزاوارتر از پذیرش ننگ است و ننگ سزاوارتر از ورود در آتش. امام حسین(ع) در آن لحظات حساس و جانسوز، خطاب به لشکر دشمن میفرماید:
الا و ان الدعی ابنالدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذِّلَّة و هیهات منّا الذّلة. اینها شعارهای بزرگی است که تا ابدیت میتواند، شعار و پرچم حرکت هر جامعهایباشد. در سخن دیگر امام فرمود: موت فی عزّ خیر من حیاة فی ذلّ.
و با این وسیله عزت و ذلت، را ملاک انتخاب حیات و موت اعلام کرد. امامحسین(ع) در بیان شرایط حاکمیت سیاسی و رهبری جامعه، القائم بالقسط قیام به قسط و عدالتخواهی را مطرح کرد. لذا در زیارت اوّل ماه رجب، در برابر مضجع شریف، آن بزرگوار که قرار میگیری، گواهی میدهی: اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما؛ شهادت میدهم که تو به دادگری و عدالت فرماندادی و دعوت کردی. این است که میتوان گفت: اساس عاشورا بر عدالت و حریّت و احیای شخصیت انسانی استوار است و فرهنگ عاشورا، برای پاسداری و انتقال این پیام به نسلهای آتی است. به گفته شهید مطهری(ره): کلید شخصیت2 امامحسین(ع) حماسه، شور، عظمت، صلابت و ایستادگی است. این رمز شخصیّت باید در شعارهای عزاداری متبلور باشد، تا در درون جامعه، احساس شخصیت و بزرگواری تزریق گردد. امروزه با توجه به بحران رسانهای و جنگ نرمافزاری، یکی از مهمترین چالشهای اجتماعی را مسأله هویت تشکیل میدهد و حل آن در گرو احیای واقعی شعارهای عاشورا است. هیئتهای عزاداری، در کنار مرثیه و احساس حزن و اندوه، باید بزرگی شخصیت امامحسین(ع) را به یاد آورند و با آموختن این درس از عاشورا، احساس شخصیت و خودباوری را در خود روز افزون گردانند. بزرگترین سرمایه یک جامعه آن است که در خود، احساس شخصیت و منش کند. نسبت به اجتماعهای دیگر، حس استغنا و بینیازی داشته باشد. اگر ملتی همه چیز داشته باشد ولی شخصیت خود را ببازد، هیچ نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهای دیگر جذب خواهد شد. این خودباختگی است که به قول مرحوم مطهری در جامعه ما وجود دارد. عیب بزرگ جامعه ایرانی آن است که به حماسهها، و ارکان شخصیت خود پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ زود آن را از دست میدهیم و در مقابلِ عادات، رسوم، فرهنگ، لباس، زبان و خطّ دیگران تسلیم میشویم فرهنگ عاشورا، باید هویّتبخش جامعه باشد، رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که حسّ قهرمانی را در جوانان این مرز و بوم احیا کند1. در این صورت است که جامعه میتواند به راحتی بحران هویّت را پشت سر گذارد.
احیای ارزش های دینی – اسلامی
از دیگر علل و انگیزههای حماسه خونین کربلا که در سیره حسینی موج میزند، احیای سنتهای دینی است که در عصر امویان، به ویژه یزیدبن معاویه به تاراج رفته بود. یزید فردی فاسق، شارب الخمر، قاتل انسانها و معلن به فسق بود و شخصیتی چون سیدالشهدا(ع) که پرورده دامنهای پاک و پرورش یافته بیت رسالت و توحید بود، نمیتوانست با او سازش کند: و مثلی لا یبایع مثله. هدف قیام و دعوت امامحسین(ع) بازگشت به اسلام زمان امیرمؤمنان(ع) و احیای سیره و روش حکومت پیامبر اکرم(ص) بود: و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنّة نبیّه(ص) فان السنّة قد امیتت و ان البدعة قد احییت.
عدالتطلبی و آزادیخواهی آن حضرت نیز که در بخش پیش با عنوان احیای ارزشهای انسانی - اخلاقی از آن یاد شد، در پرتو احیای ارزشهای دینی و اسلامی متجلّی میشود، در واقع ارزشهای انسانی و اخلاقی، در دامن آموزههای دینی و معارف کتاب و احکام سنت است که به شکل صحیح و مطلوب در مسیر سعادت انسانی رشد میکنند و بارور میشوند.این کتاب و سنت است که محدوده و مصداقهای قسط و عدل و آزادی و حریت را تعیین میکنند و عدالت و حریت واقعی را آموزش میدهند. لذا در سخنان حضرت اباعبدالله(ع)، ارزشهای انسانی در کنار آموزههای دین مطرح میشود. در نامهای به برادر خود محمد حنفیه تأکید دارد:
من از روی تکبّر و خودخواهی و برای افساد و ستم خروج نکردم؛ قیام من برای امر به معروف و نهی از منکر است، من به عنوان یک مصلح در امت جدّم قیام کردم، قصدم آن است که سیره رسول خدا(ص) و علی مرتضی(ع) را احیاء کنم. امام(ع) بر این باور بود:
در شرایطی که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست، مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح دهد2. و در روز عاشورا عملاً این باید و ضرورت را به همگان نشان داد. از این رو، در زیارت مخصوص اربعین، گفته میشود: فأَعْذَرَ فی الدعاء و مَنَحَ النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالةوحیرةالضلالة؛ پروردگارا گواهی میدهم؛ «اباعبدالله(ع)» در دعوت خویش جایی برای عذر و بهانه باقی نگذاشت. و از خیرخواهی دریغ نکرد. جان خود را در راه تو هدیه کرد تا آنکه بندگانت از نادانی و سرگردانی گمراهی رهایی یابند.
فرهنگ عاشورا و زنده نگاه داشتن مکتب خونین حسین(ع) برای احیای همین اهداف است. در زیارت و سوگواری، در مرثیه و روضه، عاشقان سیدالشهداء(ع) باید با این آرمانهای بلند آشنا بشوند و هر ساله تجدید بیعت کنند. سرّ آنکه این اهداف در زیارتنامههای آن حضرت که از زبان اولیای معصوم الهی(ع) نقل گردیده است، تکرار میشود، یادآوری وتأکید پیروان بر این خط سیر و این شاخصها است. در زیارتنامهای که جابر جعفی، از امام صادق(ع) روایت میکند، چنین نقل شده است: اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت الملحدین و عبدت الله حتّی اتیک الیقین. جملاتی با مضامین بالا که همگی تأکید بر جنبههای احیای احکام و فرایض اسلامی در سایه قیام حسین(ع) دارند، در بسیاری از زیارتنامههای مستند و معتبر، وجود دارد و نشانگر اهمیت توجّه به این ابعاد در قیام کربلا است. حال اگر قرائت کننده زیارت، تنها الفاظ را زمزمه کند ولی از این مفاهیم عاری باشد، همچون کالبد بیروحی میشود که نمیتوان از او حرکت و تلاشی را انتظار داشت، هر رفتار و کاری که به نام سیدالشهداء(ع) زینت مییابد و در مسیر گرامی داشت عزیزان خونین کربلاست، باید، در کنار گریه و مرثیه و روضه، این اهداف حسین(ع) را آموزش دهد، مردم به خصوص جوانان را با آموزههای کتاب و سنت آشنا کند. مجالس مذهبی سوگواری باید دانشگاهی باشد که پیام وحی را به شکلی بلیغ و رسا در اختیار عموم قرار دهد. چگونه میتوان جامعهای را که بیگانه با مفاهیم دینی است، و فرایض دین همچون نماز، زکات، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حجاب، حیا و پاکدامنی، انفاق و دستگیری از فقراء در آن کم رنگ است، جامعهای پیرو امامحسین(ع) نامید؟ در حالی که حسین بن علی(ع) برای اقامه این فرائض و عینیت اجتماعی آنها، جان خود را تقدیم کرد و با اهداء خون خود و عزیزانش و اسارت اهل بیتش و گرفتار شدن به اعظم مصیبات، نشان داد که آنچه از جان شخصیتی معصوم و ولیالله، مهمتر است، اساس اسلام و ارکان آن است. محافل سوگ و انس شیعیان نیز در مسیر این اهداف باید قرار گیرد تاتمامی عزاداران بر این نکته واقف شوند که عزاداری و گریه و اشک جنبه مقدّمیت دارد و سر پُلی است برای تحقق عملی اسلام در ارکان نظام اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و در نظام شخصی و خانوادگی تمامی مردم، این فلسفه اساسی نهضت عاشورا است. جامعه تبعیضآلود، جامعه فاسد، جامعهای که در آن مردم به دو گروه فقیر و غنی تقسیم میشوند و حق فقیران به آنان داده نمیشود، آیا میتواند خود را حسینی بنامد؟ در حالی که شعیب بن عبدالرحمان گوید:
روز عاشورا بر پشت حسین بن علی(ع) اثری مشاهده شد، از زینالعابدین(ع) پرسیدند:
این نشانه چیست؟، امام(ع) فرمود: هذا ماکان ینتقل الجراب علی ظهره الی منازل الأرامل و الیتامی و المساکین؛
این اثر انبانهایی است که بر پشت حمل میکرد و به خانههای زنان بیشوهر و یتیمان و مسکینان میرسانید.
احیای ارزش های معنوی – عرفانی
سومین لایه از انگیزهها و فلسفه قیام عاشورا که مراسم عزاداری باید با عطر آن معطر گردد و در بحث
آسیب شناسی، توجّهی جدّی را میطلبد، هسته مرکزی و لبّ این نهضت را تشکیل میدهد و سنگ بنای آن شمرده میشود، حبّ و عشق به معبود، تقرّب الی الله، یاد و ذکر الهی اساس عاشورا است، همه چیز را فدای دوست کردن و در تماشای جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را ندیدن. عاشورا دریای موّاج عشق بازی است، در بیابان تفتیده نینوا، در میان دریای خون و برق شمشیرها و شیهه اسبان و ناله کودکان و در آن گرد و غبار آنچه بیشتر خودنمایی میکند، ابتهال، دعا، تلاوت قرآن، نماز و شب زندهداری است. عصر عاشورا، آن هنگام که لشکر عمر سعد به سمت خیام حسین(ع) حملهور شد، سیدالشهدا(ع) برادر خود عباس بن علی(ع) را فرستاد تا به عمر سعد پیغام دهد، امشب را به ما مهلت دهید و جنگ را به فردا موکول کنید، باشد یک شبی دیگر را برای پروردگار خویش نماز گذاریم و دعا و استغفار کنیم. تنها خدا میداند که من چقدر عاشق خواندن نماز برای او، و تلاوت کتاب او، و زیادی دعا و استغفار میباشم. خطبه آن حضرت نیز در شب عاشورا، در میان تعدادی اندک از یاران و هزاران نفر دشمن، مملو از گوهرهای معنوی و دلربا است أثنی علی الله احسن الثناء و احمده علی السرّاء و الضّراء1. تا پایان نماز اوّل وقت آن حضرت در ظهر عاشورا2و بالاخره دعای او در لحظههای آخر جان دادن: اللهم متعال المکان، عظیم الجبروت، شدید المحال، غنی عن الخلائق، عریض الکبریاء، تا آخر که فرمود: صبراً علی قضائک یا ربّ لا اله سواک یا غیاث المستغیثین. که تابلویی عظیم از بزرگی روح و معرفت را به تصویر میکشد، زیباییهای جلوهگر شده در صحنه خونین کربلا است.
عاشورا از دیدگاه مقام معظم رهبری :
جهت اول, درس هاى عاشوراست. عاشورا پیام ها و درس هایى دارد. عاشورا به ما درس مى دهد که براى حفظ دین باید فداکارى کرد. درس مى دهد که در راه قرآن باید از همه چیز گذشت. درس مى دهد که در میدان نبرد حق و باطل, همه افراد اعم از کوچک و بزرگ, زن و مرد, پیر و جوان, شریف و وضیع و امام و رعیت با هم در یک صف قرار مى گیرند. درس مى دهد که جبهه دشمن با همه توانایى هاى ظاهرى بسیار آسیب پذیر است. همچنان که جبهه بنى امیّه به وسیله کاروان اسیران عاشورا در کوفه آسیب دید, در شام آسیب دید, در مدینه آسیب دید و بالأخره هم نهضت عاشورا به فناى جبهه سفیانى منتهى شد.
عاشورا به ما درس مى دهد که در ماجراى دفاع از دین, بصیرت بیش از چیزهاى دیگر براى انسان لازم است. بى بصیرت ها بدون این که بدانند, فریب مى خورند و در جبهه باطل قرار مى گیرند چنان که در جبهه ابن زیاد کسانى بودند که فُسّاق و فجّار نبودند ولى از بى بصیرت ها بودند. این ها درس هاى عاشوراست. البته همین درس ها کافى است که یک ملت را از ذلت به عزّت برساند. همین درس ها مى تواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد. این ها درس هاى زندگى ساز است. این, آن جهت اول است.
عبرت هاى عاشورا
جهت دوم از جهات مربوط به حادثه عاشورا, عبرت هاى عاشوراست. عاشورا غیر از درس, یک صحنه عبرت است. انسان باید در این صحنه نگاه کند تا عبرت بگیرد. عبرت بگیرد یعنى چه؟ یعنى خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و وضعى قرار دارد. چه چیزى او را تهدید مى کند و چه چیزى براى او لازم است. این را عبرت مى گویند. مثلاً هنگامى که شما از جاده اى عبور مى کنید و اتومبیلى را مى بینید که واژگون شده یا تصادف کرده و آسیب دیده و مُچاله شده و سرنشینانش نابود شدند, مى ایستید و به آن صحنه نگاه مى کنید, چرا؟ براى این که عبرت بگیرید. براى این که برشما معلوم بشود که چه جور سرعت و حرکت و چه جور رانندگى به این وضعیت منتهى مى شود. این هم نوع دیگرى از درس است اما درس از راه عبرت گیرى. حال مى خواهیم این را یک قدرى بیش تر بررسى کنیم.
اولین عبرتى که در قضیه عاشورا ما را متوجه خود مى کند این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبرْ جامعه اسلامى به آن حد رسید که کسى مثل امام حسین(ع) ناچار شد براى نجات جامعه این چنین فداکارى بکند. یک وقت این فداکارى بعد از گذشت هزار سال از صدر اسلام است یا یک وقت در قلب کشورها و ملت هاى مخالف و معاند با اسلام است, این یک حرفى است امّا این که حسین بن على(ع) در مرکز اسلام, در مدینه و مکه (مرکز وحى نبوى) با وضعیتى مواجه شود به طورى که هر چه نگاه کند ببیند چاره اى جز فداکارى نیست (آن هم فداکارى خونین و با عظمتى), این قابل تأمل است. مگر چه وضعى بود که حسین بن على} احساس کرد که اسلام فقط با فداکارى او زنده مى ماند و در غیر این صورت از دست مى رود؟ عبرت این جاست, ما باید نگاه کنیم و ببینیم که چه شد که فردى مثل یزید بر جامعه اسلامى حاکم شد؟ جامعه اسلامى که رهبر و پیغمبرش در مکه و مدینه پرچم ها را مى داد دست مسلمان ها و آن ها مى رفتند تا اقصا نقاط جزیرة العرب و مرزهاى شام, امپراتورى روم را تهدید مى کردند و سربازان دشمن نیز از مقابلشان فرار مى کردند و مسلمین پیروزمندانه برمى گشتند (مثل ماجراى تبوک) و جامعه اسلامى که در مسجد و مَعبَر آن, صوت تلاوت قرآن بلند بود و شخصیتى مثل پیغمبرْ با آن لحن و نَفَس, آیات خدا را بر مردم مى خواند و مردم را موعظه مى کرد و آن ها را در جاده هدایت با سرعت پیش مى برد. چطور شد که همین جامعه, همین کشور و همین شهرها آن قدر از اسلام دور شدند تا کسى مثل یزید بر آن ها حکومت کرد؟ چرا باید وضعى پیش بیاید که کسى مثل حسین بن على} ببیند چاره اى ندارد جز این فداکارى عظیم, که در تاریخ بى نظیر است. چه شد که آن ها به این جا رسیدند؟ این همان عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار بدهیم. ما امروز یک جامعه اسلامى هستیم. باید ببینیم آن جامعه اسلامى چه آفتى پیدا کرد که کارش به یزید رسید. چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در همان شهرى که ایشان حکومت مى کرد سرهاى پسران امیرالمؤمنین(ع) را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند! کوفه همان جایى است که امیرالمؤمنین(ع) توى بازارهاى آن راه مى رفت, تازیانه بر دوش مى انداخت و مردم را امر به معروف و نهى از منکر مى کرد. فریاد تلاوت قرآن در آناء اللیل وأطراف النّهار, از مسجد و تشکیلات آن بلند بود. این همان شهر است که حالا دخترها و حرم امیرالمؤمنین(ع) را به اسارت در بازار آن مى گردانند. چه شد که ظرف بیست سال به این جا رسیدند؟ جواب, این است: رسیدند که یک بیمارى وجود دارد که مى تواند جامعه اى که در رأس آن کسى مثل پیغمبر اسلامْ و امیرالمؤمنین(ع) بوده است را در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند. پس این یک بیمارى خطرناکى است و ما هم باید از این بیمارى بترسیم. امام بزرگوار ما اگر خود را شاگردى از شاگردان پیغمبرْ محسوب مى کرد, سرفخربه آسمان مى سود. افتخار امام ما کجا و پیغمبرْ کجا؟ جامعه اى را که پیغمبرْ ساخته بود, بعد از مدت چند سال به آن وضع دچار شد و لذا جامعه ما خیلى باید مواظب باشد که به آن بیمارى دچار نشود. عبرت این جاست. ما باید آن بیمارى را بشناسیم و آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم.
پیام فورى عاشورا
به نظر من امروز پیام عاشورا از دیگر درس ها و پیام هاى عاشورا براى ما فورى تر است. ما باید بفهمیم چه بلایى بر سر آن جامعه آمده که سر حسین بن على }, آقا زاده اول دنیاى اسلام و پسر خلیفه مسلمین على بن ابى طالب(ع), در همان شهرى که پدر او بر مسند خلافت مى نشسته است گردانده شد و آب از آب هم تکان نخورد. ببینیم چگونه از همان شهر افرادى آمدند به کربلا و او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت رساندند و حرم امیرالمؤمنین(ع) را به اسارت گرفتند. حرف در این زمینه زیاد است. من در پاسخ به این سؤال یک آیه از قرآن را مطرح مى کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن درد و بیمارى را به مسلمین معرفى مى کند. آن آیه این است که مى فرماید: (فخلف مِنْ بَعدهِم خَلْفٌ اَضاعُوا الصّلوة واتبعوا الشّهَوات فَسَوف یَلقَون غَیّا).
دو عامل, عامل اصلى این گمراهى و انحراف عمومى است: یکى دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن صَلوة و نماز است. یعنى فراموش کردن خدا و معنویت و جدا کردن حساب معنویت از زندگى و فراموش کردن توجه و ذکر و دعا و توسل و توفیق از خداى متعال و توکل بر خدا و کنار گذاشتن محاسبات خدایى از زندگى, و عامل دوم (اتبعوا الشهوات) است یعنى دنبال شهوترانى ها و هوس ها و در یک جمله (دنیا طلبى) رفتن و به فکر جمع آورى ثروت و مال بودن و التذاذ و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن این ها و فراموش کردن آرمان ها. این درد اساسى و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم.
حفظ آرمان ها, ارزش ها و معیارهاى الهى
اگر در جامعه اسلامى ما آن حالت آرمان خواهى از بین برود یا ضعیف بشود و هر کسى به فکر این باشد که کلاه خودمان را از معرکه به در ببریم تا در دنیایمان از دیگران عقب نیفتیم, دیگرى جمع کرده است و ما هم برویم جمع کنیم و خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح بدهیم, معلوم است که وضع به این جا خواهد رسید. نظام اسلامى با ایمان ها, با همت هاى بلند, با مطرح شدن و اهمیت دادن و زنده نگه داشتن شعارها به وجود مى آید و حفظ مى شود و پیش مى رود. معلوم است کم رنگ شدن شعارها, بى اعتنایى به اصول اسلام و انقلاب و همه چیز را با محاسبات مادى فهمیدن و مطرح کردن, جامعه را به آن جا پیش خواهد برد که به چنان وضعى برسد. به همین دلیل آن ها به آن وضع دچار شدند.
یک روز براى مسلمین پیشرفت اسلام و رضاى خدا و تعلیم دین و معارف اسلامى و آشنایى با قرآن و معارف آن مطرح بود, دستگاه حکومت و اداره کشور, دستگاه زهد و تقوا و بى اعتنایى به زخارف دنیا و شهوات شخصى بود, نتیجه آن هم حرکت عظیمى بود که مردم به سمت خدا کردند. در چنان وضعیتى کسى مثل على بن ابى طالب(ع), خلیفه مسلمین و کسى مثل حسین بن على(ع), شخصیت برجسته مى شود. چرا که معیارها در وجود این ها بیش از دیگران است. وقتى معیار خدا, تقوا, بى اعتنایى به دنیا و مجاهدت در راه خدا باشد کسانى به صحنه عمل مى آیند که این معیارها را دارند. این ها سر رشته کارها را به دست مى گیرند و جامعه, جامعه اى اسلامى خواهد بود. اما وقتى که معیارهاى خدایى عوض بشود, هرکسى که دنیا طلب تر, شهوتران تر و براى به دست آوردن منافع شخصى زرنگ تر و با صدق و راستى بیگانه تر است, سرکار مى آید. آن وقت نتیجه این مى شود که امثال عمربن سعد و شمر و عبیدالله بن زیاد مى شوند رؤسا و مثل حسین بن على(ع) به مَذبَح مى رود و در کربلا به شهادت مى رسد. این یک حساب دو دو تا چهارتاست.
کسانى که دلسوزند نباید بگذارند معیارهاى الهى در جامعه عوض بشود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد معلوم است که باید خون یک انسان با تقوایى مثل حسین بن على(ع) ریخته شود. اگر زرنگى و دست و پا دارى در کار دنیا و پشت سر هم اندازى و دروغگویى و بى اعتنایى به ارزش هاى اسلامى ملاک قرار گرفت, معلوم است که کسى مثل یزید باید در رأس کار قرار بگیرد و کسى مثل عبیدالله باید شخص اول کشور عراق بشود.
انقلاب ما, انقلاب ارزش ها بود.
همه کار اسلام این بود که این معیارها را عوض کند. همه کار انقلاب ما هم همین بود که در مقابل معیارهاى باطل و غلط مادى جهانى بایستد و آن ها را عوض کند. دنیاى امروز, دنیاى دروغ, زور, شهوترانى و دنیاى ترجیح ارزش هاى مادى بر ارزش هاى معنوى است. دنیا این است. مخصوص امروز هم نیست. قرن هاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. قدرتمندها تلاش کردند معنویت را از بین ببرند.
صاحبان قدرت, پول پرست ها و سرمایه دارها یک نظام و بساط مادى در دنیا چیدند که در رأس آن قدرتى مثل قدرت آمریکاست که از همه دروغگوتر, فریبگرتر, بى اعتناتر نسبت به فضایل انسانى و بى رحم تر نسبت به انسان هاست. چنین قدرتى در رأس است و دوستان او هم در مراتب بعد قرار مى گیرند. این وضع دنیاست. انقلاب اسلامى یعنى زنده کردن دوباره اسلام. زنده کردن (إنَّ أکرَمکُم عِنْدَاللّه أتقیکُم)(1) و انقلاب آمد تا این بساط و این تربیت غلط جهانى را بشکند و یک تربیت جدیدى درست کند. اگر تربیت جهان, تربیت مادى باشد, معلوم است که افرادى شهوتران, فاسد, روسیاه و گمراه مثل محمد رضا باید در رأس کار باشند و یک انسان با فضیلت و منوّر مثل امام بایستى یا در زندان و یا در تبعید باشد. در چنان وضعیتى در جامعه جاى امام نیست. وقتى زور, فساد, دروغ و بى فضیلتى حاکم است, آن کسى که داراى فضیلت, صدق, نور, عرفان و توجه به خداست جایش یا زندان هاست و یا در مقتل و مذبح و گودال قتلگاه است. وقتى کسى مثل امام بر سر کار آمد یعنى ورق برگشت. شهوترانى, دنیاطلبى و وابستگى و فساد در انزوا رفت و تقوا, زهد, صفا و نورانیت, جهاد, دلسوزى براى انسان ها, رحم و مروّت و برادرى و ایثار و از خود گذشتگى روى کار آمد. امام که روى کار مى آید یعنى این خصلت ها و این فضیلت ها روى کار مى آید. این ارزش ها مطرح مى شود.
اگر این ارزش ها را نگه داشتید نظام امامت باقى مى ماند. آن وقت امثال حسین بن على } دیگر به مذبح برده نمى شوند. اما اگر این ها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه بسیجى را از دست دادیم چه؟ اگر به جاى توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهى به فکر تجمّلات شخصى خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجى, مؤمن و با اخلاص را که هیچ چیز نمى خواهد جز میدانى براى مجاهدت در راه خدا, در انزوا قرار دادیم و یک آدم پُررو, افزون خواه, پرتوقع و بى صفاى بى معنویت را مسلط کردیم چه؟ در این صورت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر بین رحلت نبى اکرمْ و شهادت جگر گوشه اش در صدر اسلام پنجاه سال فاصله بود, ممکن است در روزگار ما این فاصله خیلى کم تر بشود و فضیلت ها و صاحبان فضایل زودتر به مذبح بروند.
نباید بگذاریم چنین چیزى پیش بیاید. باید در مقابل انحرافى که ممکن است دشمن بر ما تحمیل بکند, بایستیم. عبرت گیرى از عاشورا این است. نگذاریم روح انقلاب و فرزندان انقلاب در جامعه منزوى بشوند.
آثار و برکات سیاسى - اجتماعى سید الشهدا (ع)
1- بقاى شریعت اسلام
او کشته شد که دین خدا جاودان شود جان جهان فداش که بى مثل و گوهر است
اوضاع عمومى اسلام و مسلمین بسیار ناراحت کننده بود . فعالیتها و تبلیغات مسموم بنى امیه علیه حضرت على (ع) و خاندانش ، و نیز تحریفات و بدعتهایى که زیرکانه در اسلام داخل کرده بودند، شرایط را جهت نابودى اسلام و محو نام حضرت محمد (ص) آماده کرده بود. خلافت الهى به حکمت سلطنتى و دیکتاتورى تبدیل شده بود . روح شریعت اسلام یعنى پرهیزگارى و عدالت، در اجتماع دیده نمىشد و از احکام اجتماعى دین فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشریفات وجود داشت؛ و گاهى همین صورت تشریفاتى نیز به بدعت و بلکه فسق و فجور مىگرایید . اکثر قریب به اتفاق نسل مسلمان که آن روزها در شبه جزیره عربستان زندگى مىکرد، در پایان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش یافته و در آغاز حکومت معاویه وارد اجتماع شده بودند، لذا پیامبر اکرم (ص) را زیارت نکرده و شاید بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحى را درک نکرده بودند.
در رأس جامعهاى که دچار بىارادگى و ضعف نفس شده بود، حاکمى فاسق و فاجر چون یزید لقب شریف امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین را به ناحق با خود یدک مى کشید. یک جوان قمار باز و شرابخوار، بىبند و بار و صد در صد اهل دنیا و خوشگذرانیهاى آن بر مردم حکومت مى کرد یک مغز الکلى که از نظر افکار ، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام کمترین عقیدهاى نداشت، و میمون بازى و هوسبازى از کارها و تفریحات روزانهاش بود . انسانهاى خطرناک و دنیا طلب به فرمان او در تمام استانها و شهرستانها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند.
در چنین وضع خطرناک و دردناکى ، امام حسین (ع) پاى فشرد و عزم جهاد راسخ کرد و با تعداد معدودى از یاران ، همراه با زنان و کودکان به استقامت برخاست، و چنین فریاد کرد: «آیا نمىبینید که به حق عمل نمىشود و از باطل نهى نمىشود؟ در این هنگام باید شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاى پروردگارش باشد.»( 15)
اگر دیدى که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینى گناه است
بارى، مقاومت و پایدارى سیدالشهدا (ع) بود که شریعت اسلام را بعد از اینکه در اثر طغیان معاویه و جور و بیداد او رو به اضمحلال گذارده بود، و تغییر و تبدیلى که او و پسر ناخلفش یزید در این دین بنا گذاشته و اساس دیانت را متزلزل بلکه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشید. نهضت این بزرگوار و قیام نیرومندانهاش، بقاى دین را باعث گردیده، و با خون خود و اصحاب و یارانش ،گلستان دین را آبیارى و نهال گلستان شریعت را سرسبز و شاداب نمودند . اگر نهضت مقدس حسین نبود از اسلام به غیر از اسلام اموى و از دین جز دین یزیدى و دین تشریفاتى چیزى باقى نمانده بود .
«مقرم» در کتاب مقتل خود مىنویسد: نهضت حسین (ع) جزء اخیر از علت تامه جهت استحکام مبانى دین بوده، به طورى که این نهضت ، بین دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدایى انداخته ، حق و باطل را از یکدیگر جدا نمود . لذا گفته شده است : دین را وجود مقدس محمد ى شروع نموده و بقاى آن به واسطه وجود مبارک امام حسین (ع)تداوم یافت . «الاسلام نبوى الحدوث و حسینى البقاء» (16)
این برکت بزرگ که به خاطر وجود شریف حضرت سیدالشهدا (ع) است، از تفسیر بعضى احادیث نبوى نیز به دست مىآید، از جمله این حدیث معروف شریف که فرمود: «حسین منى و انا من حسین» (17)
حسین از من است و من نیز از حسینم . بفرمود احمد شه عالمین حسین از منست و منم از حسین
بدین معنى که امام حسین (ع) سبط آن رسول گرامى بوده و از زبان مبارک نبوت و انگشت ابهام مقام رسالت تغذیه نموده و رشد و نماى او از شیره جان نبى اکرم (ص) بوده است ، و از طرفى پیامبر از امام حسین است زیرا دین آن رسول خاتم ، به واسطه امام حسین و فداکارى و جان نثارى او به جهان و جهانیان نفوذ کرده و تجلیات و نورافشانى و گیتى شناسى خود را بعد از وفات پیغمبر معظم، به وسیله شهادت و جانبازى و از مال و عیال گذاشتن این بزرگوار به عالمیان جلوه و ظهور داده است .
«واشنگتن ایروینک» مورخ آمریکایى گوید: «براى امام حسین (ع) ممکن بود که زندگى خود را با تسلیم شدن به اراده یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمى داد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد . او بزودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى امیه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روى ریگهاى تفتیده عربستان روح حسین فنا ناپذیر است . اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسین »(18)
خون او تفسیر اسلام مبین منجى و احیاگر شرع است و دین*
2- تفسیر و احیاى اسلام و امر به معروف و نهى ازمنکر
از جمله آثار مهم سیاسى - اجتماعى قیام و نهضت حیاتبخش حسینى که به جاى مانده، آشکار ساختن اسلام صحیح و احیاى امر به معروف و نهى از منکر بود تا بطلان اسلام انحرافى اموى که پس از زمان رحلت نبى اکرم (ص) صورت گرفت، روشن شود.
خاندان بنى امیه در تبلیغات خود، خویش را از خاندان رسول خدا (ص) قلمداد کرده و اسلام را وارونه به مردم نشان داده بودند و ایشان را در امور دین به ادعاى اینکه اولى الامر واجب الاطاعه هستند در حیرت و سرگردانى گذاشته بودند؛ اما امام حسین (ع) با قیام خود همه این توطئهها را بهم ریخت و اسلام اموى و دین یزیدى را از اسلام ناب محمدى جدا ساخت، و با نماز خونین خود در ظهر عاشورا، نماز را اقامه کرده عملاً معنا نمود.
چنانکه در زیارت وارث مىخوانیم: «اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر».
بنابراین، نهضت و شهادت سیدالشهداء (ع) دو معنى داشت:
1- نفى آنچه به نام اسلام مطرح بود، 2- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انکار شده بود - مانند امر به معروف و نهى ازمنکر - و این هر دو با هم، یعنى «احیاى اسلام محمدى».
پس از شهادت امام حسین (ع)، گروه مکتبى، به حرکت تودهاى مخالف تبدیل شد که بدون استثنا همه مسلمین را در بر گرفت، زیرا مسلمانان به حقیقت اسلام و هدف تفکر مکتبى پى برده بودند، طرز تفکرى که از روز اول، شعار حکومتى غیر منحرف و صالح را فریاد مىکرد. در آن زمان، تمام جهان اسلام دریافته بود که سکوت امت بر انحراف رهبرى، خطایى فاحش به شمار مىآید. زیرا این سکوت به فاجعه کربلا منجر شد. و همین امر آغازى شد براى انقلابها و امر به معروف و نهى از منکر.
آرى، کار انبیا و اولیاى الهى در حقیقت امر به معروف و نهى از منکر و شناساندن معروف و منکر به مردم بوده است، و در این راستا، نه تنها به سخن بسنده نکردند که از درگیرى و تحمل سختیها و دشواریهاى آن نیز نهراسیدند. در این بین رسول اکرم (ص) شناب بیشترى به آن دو امر داده و با تلاش و پیگیرى اسلام را پیروز کرد.
اما بعد از رحلت پیغمبر (ص)، مردم از خط مستقیم محمدى منحرف شدند و نا اهلان را به خلافت پذیرفتند که عامل مهم این مصیبت، جهل مردم و بى توجهى به امر به معروف و نهى از منکر بود. و امام حسین (ع) با قیام مصلحانه خود احیاگر حقیقى این دو فریضه الهى است. چنانکه سر قیام خویش را «اصلاح نمودن امت جدش و امر به معروف و نهى از منکر» معرفى مىنماید. او با قیام خود به این دو اصل اسلامى، اعتبار و آبروى شایسته داد و ارزش آنها را در جهان اسلام بالا برد، یعنى در حالى که دیگران آن را در مرز ضرر شخصى متوقف مىکنند و ارزش آن را پایین مىآورند، نهضت حسینى مرزى براى آن نمىشناسد.
گاهى گفته مىشود: فقهاى شیعه شرایطى را براى امر به معروف و نهى از منکر ذکر کردهاند که از آن جمله: ایمنى از ضرر بر جان و مال و ناموس است. پس شهادت حسین (ع) چگونه امر به معروف و نهى از منکر و یا برانگیزاننده بر آن است؟
در جواب باید گفت: گاهى اوقات انسان با مسئلهاى مواجه مىشود که ناچار است بین از خود گذشتگى براى نجات دین و میهن از نابودى و هلاکت، و به زندگى خویش پرداختن و دین و وطن را رها کردن، یکى را انتخاب کند. و تردیدى نیست که او باید شهادت و از خودگذشتگى را اختیار کند. تا عمل کرده باشد به دو قاعده قطعى: «تقدیم اهم بر مهم» و «دفع ضرر اشد به ضرر اخف». و چنانکه مىدانیم که در زمان خلافت یزید به جایى رسیده بود که قیام امرى واجب و تکلیف الهى بود، اگر چه منجر به شهادت حسین (ع) و اسارت خاندانش گردد. و اگر ایمنى از ضرر، یک واجب مطلق بود و قیدى نداشت، هرگز جهاد در راه خدا بر مسلمانان واجب نمىگشت بلکه شهادت در راه خدا معصیت محسوب مىشد! و حال آنکه چنین نیست.
استاد شهید مطهرى (ره) در این باره مىفرماید: «امر به معروف و نهى ازمنکر در مسائل بزرگ مرز نمىشناسد، هیچ چیزى، هیچ امر محترمى نمىتواند با امر به معروف و نهى از منکر برابرى کند. نمىتواند جلویش را بگیرد. این اصل دایر مدار این است که موضوع امر به معروف و نهى از منکر چیست. اینجاست که مىبینیم حسین بن على (ع) ارزش امر به معروف و نهى از منکر را چقدر بالا برد. همانطور که اصل امر به معروف و نهى از منکر را چقدر بالا برد. همانطور که اصل امر به معروف و نهى از منکر، ارزش نهضت حسینى را بالا برد، چون حسین بن على (ع) فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهى از منکر به جایى مىرسد که مال و آبروى خودش را باید فدا کند، ملامت مردم را باید متوجه خودش کند؛ همانطور که حسین کرد». (19)
آرى، به برکت وجود مقدس حسین و نهضت حیاتبخش وى و شهادت مظلومانه و در عین حال رسواگر او، حقیقت اسلام تفسیر شد و امر به معروف و نهى از منکر احیا گردید.
هرگز فنا نیافت بقاى تو، زانکه یافت آزادگى، بقاى دگر از فناى تو
3- دمیدن روح استقامت و آزادیخواهى
یکى دیگر ازآثار و برکات سیاسى - اجتماعى سیدالشهدا (ع) این بود که نه فقط با حرف که در عرصه عمل هم روح استقامت و پایدارى وآزادیخواهى و حفظ کرامت و عزت نفس را در کالبد بىروح مسلمین در همه اعصار دمید.
سالار شهیدان در برابر نیروى مهیب ستم و قوه قاهره بنى امیه، بالاترین استقامت و مهمترین پایدارى و شهادت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت کرده و به انسانها درس حریت و آزادگى آموخت. آن حضرت در آخرین لحظات حماسه کربلا با بدنى مجروح و خونین، دشمن را طرف خطاب قرار داده و فرمود: «اى پیروان ابوسفیان، اگر دین ندارید پس در دنیا آزاد مرد باشید».
حماسه عاشورا سراسر، شعارهاى آزادىطلبى و استقامت و عزت نفس است. چنانکه آن حضرت در روز عاشورا ضمن گفتارهاى گرم و آتشین خود فریاد مىزد: «این ناپاک و فرزند ناپاک، مرا بین دو کار مخیر ساخت: یا ذلت را بپذیرم و در برابر یزید تسلیم شوم، و یا اینکه کشته گردم و به حکم شمشیر تن دهم! اما از ما خاندان پیغمبر ذلت بدور است، نه خدا براى ما ذلت مىخواهد و نه پیامبر او و نه مردان پاک دل و مؤمن و نه آن دامنهاى منزهى که ما را در میان خود پرورانده است» (20)
آرى، رمز موفقیت و راز پیروزى انسان در همیشه تاریخ بستگى به استقامت و پایدارى در مقابل سختىهاى راه دارد و امام حسین (ع) با استقامت خود در برابر بناى شرک و اساس کفر و الحاد و بذل جان و تمام هستى خود در این راه مقدس، باعث دمیده شدن روح پایدارى و آزادگى در بین مردم گشت، به طورى که در قیامهاى بعد از آن حضرت این امر به خوبى مشهود است .
4- قیام حسینى الگوى قیامهاى مقدس دیگر
قیامهاى مقدس بشرى داراى دو مشخصه هستند: اول اینکه آنها براى مقامات عالى انسانیت و توحید و عدل و آزادى، و براى رفع ظلم و استبداد صورت مىگیرند. دوم اینکه، برقى هستند در ظلمتهاى سخت که معمولاً مورد تصویب «عقلاى قوم!» قرار نمىگیرند. قیام امام حسین (ع) هر دو مشخصه را دارا بود، و یکى از آثار این قیام، جنبه الگویى آن براى سایر نهضتها و قیامهاى به حق و الهى است. تمام انقلابهاى مقدسى که در جهان اسلام پس از شهادت حسین (ع) تا زمان ما به وجود آمد، خمیر مایه اصلى آن، قیام آن حضرت بوده و هست و خواهد بود، قیامى که الهام بخش همه نهضتهاى اصیل رهایى بخش گردید. و این اصلى است که خود امام حسین (ع) در «بیضه» - یکى از منازل بین مکه و کربلا - به همراهان و یاران خویش فرمود: «ولکم فیه اسوة»(21) در من براى شما نمونه و الگویى است. و چنانکه مىدانیم این الگو، قیام بر علیه ظلم و فساد است، همان امرى که باعث گردید خداوند متعال رسولش را در قرآن براى انسانها اسوه و الگو معرفى کند. و رسول خدا (ص) فرمود: «براى شهادت حسین (ع) حرارتى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمىشود» (22)
«استاد حسن ابراهیم» در این رابطه مىگوید: «کشته شدن امام حسین (ع) در تهییج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها تأثیر بسیارى داشت. قبل از این رخداد، شیعیان پراکنده بودند؛ زیرا شیعه گرى با خون آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان، نفوذ کرد و عقیده راسخ آنان شد» (23)
اثرات نهضت امام حسین از خود دستگاه اموى و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبى که با حرارت رو به جوشیدن مىرود، پس از به جوش آمدن، نخست حبابهایى از ته دیگ بالا آمده و در روى آب مىترکد، پس از آن کم کم جوشیدن آغاز مىگردد. انقلاب یک جامعه بر علیه دستگاه ظلم نیز به همین شکل است، اول انتقادها و فریادهاى عدالتخواهى و تظلم که به حکم حبابهاى ته دیگ هستند از گوشه و کنار کشور بر مىخیزند و رفته رفته جان گرفته و دیگ جامعه جوشیدن آغاز مىکند و دستگاه ستم را آنقدر بالا و پایین مىبرد که به صورت کف بىارزشى بر روى زمین مىریزد.
بارى، بعد از شهادت امام حسین (ع) بلافاصله این فریادها و انتقادها که مقدمه فرو ریختن ارکان حکومت منحوس بنى امیه بود بلند شد. «سنان بن انس» هنوز از قتلگاه امام بیرون نرفته بود که یارانش به او گفتند: تو حسین بن على، پسر پیغمبر، دختر رسول خدا (ص) را کشتى! تو مردى را کشتى که از همه عرب بزرگتر است و آمده بود تا حکومت را از دست بنى امیه بگیرد! اکنون پیش امراى خود برو و پاداش خود را بگیر و بدان که اگر تمام موجودى خزانههاى خودشان را در برابر کشتن حسین به تو بدهند باز هم کم است. (24)
و نیز«حمید بن مسلم »گوید: زنى را از طایفه «بکر بن وائل» که به همراه شوهرش بود در میان اصحاب عمربن سعد دیدم که چون دید مردم ناگهان بر زنان و دختران حسین (ع) تاختند و شروع به غارت و چپاول نمودند، شمشیرى به دست گرفت و رو به خیمه آمد و صدا زد: «اى مردان قبیله بکر، آیا لباس از تن دختران رسول خدا (ص) به یغما مىرود؟ مرگ بر این حکومت غیر خدایى، اى قاتلان رسول خدا» در این هنگام شوهرش دست او را گرفته و به خیمه برگرداند. (25)
اینها و موارد بسیار دیگر، نخستین عکس العملهاى مردم از واقعه جانسور کربلا بود که رفته رفته به وسعت آن افزوده مىگشت، تا جایى که روح انقلاب در مکتب اسلام دمیده شد ومردم هرگاه رهبر لایقى مىیافتند بر علیه حکومت نامشروع و فاسد بنى امیه دست به قیام مىزدند، و شعار غالب انقلابها «خونخواهى حسین» بود. شمار این انقلابها زیاد است که ما در اینجا به چند نمونه اشاره مىکنیم.
1- انقلاب توابین: این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم قتل امام بود، و انگیزه آن، احساس گناه به علت یارى نکردن امام پس از آنکه کتباً از او دعوت کردند به کوفه آید - بود. لذا کوفیان خواستند ننگى را که مرتکب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشویند و دست به قیام زدند. این واقعه در سال 65 هجرى روى داد.
2- انقلاب مدینه: هدف این انقلاب خونخواهى نبود بلکه انقلابى بود علیه حکومت ستمکار بنى امیه. شرکت کنندگان در این قیام یک هزار تن بودند که به دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگرى سرکوب گردید.
3- قیام مختار ثقفى: این قیام در سال 66 هجرى در عراق به انگیزه خونخواهى امام حسین (ع) و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. این انقلاب به رهبرى مختار توانست در یک روز دویست و هشتاد تن از قاتلان امام حسین (ع) را به قتل رساند.
4- انقلاب مطرف بن مغیره: وى در سال 77 هجرى بر علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد.
5- انقلاب ابن اشعث: او نیز بر علیه حجاج در سال 81 هجرى شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد. این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز، پیروزیهاى نظامى به دست آورد اما بعدها شکست خورد.
6- انقلاب زید بن على : وى که از فرزندان امام زینالعابدین (ع) بود در سال 122 هجرى در کوفه قیام کرد، اما بیدرنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید.
7- قیام حسین بن على ، شهید فخ : «فخ» نام وادى و محلى است در قسمت غربى و یک فرسخى شهر مکه، و آن جایى است که حسین بن على (صاحب فخ) بر علیه حکومت عباسى در سال 169 هجرى قیام کرد و با یاران خویش به شهادت رسید. وى یکى از سادات و علماى اسلام بود که براى عظمت تشیع با خون خویش پس از حدود یک قرن از ماجراى کربلا اثرى عمیق در عالم تشیع بجاى گذاشت.
این انقلابها و انقلابهاى دیگر، نقش مهمى در برابر حکومتهاى ناشایست وقت از نظر محفوظ ماندن ظواهر اسلام و نام مقدس پیامبر اکرم (ص) و رعایت حقوق مردم ایفا کردند. و این نهضتها خود یکى از آثار مهم و ثمرات نهضت ریشهدار و عمیق سیدالشهدا (ع) بود . در زمان کنونى نیز خواستگاه انقلاب اسلامى ایران ،مجالسى بود که به جهت بزرگداشت حماسه حسینى و واقعه عاشورا اقامه مىگردید.
قیام حسینى نه تنها براى مسلمین بلکه براى غیر مسلمانان نیز که به دنبال رهایى از ظلم و ستم بوده و هستند، سرمشق قرار مى گیرد. «مهاتما گاندى» مى گوید: من زندگى امام حسین (ع) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى ازامام حسین (ع) پیروى کرده و سرمشق بگیرد. (26)
حسین ، کشته دیروز و رهبر روز است قیام اوست ، که پیوسته نهضت آموز است
خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
5- بیدارى خفتگان
از جمله آثار و برکات دیگرى که قیام و شهادت سیدالشهدا (ع) در بعد سیاسى - اجتماعى داشت، بیدار شدن خفتگان و انتقال روح مبازره جویى بر علیه ظلم و ستم بوده و هست.
براى تنویر ذهن و تصویر مطلب، لازم است به طور اجمال اشارهاى به وضعیت جامعه اسلامى آن دوران داشته باشیم . مردم آن زمان به چند دسته تقسیم مى شوند:
دسته اول: که قسمت عمده مردم را تشکیل مى داد، کسانى بودند که در مقابل فساد معاویه ، اراده خود را از دست داده بودند و به پستى و خوارى ناشى از فساد که پیرامون خلافت اسلامى را فرا گرفته بود تن در داده بودند.
دسته دوم: کسانى بودند که منافع خصوصى خود را بر رسالت و امامت ترجیح مى دادند. این دسته بر خلاف دسته اول فارغ از ظلم و انحراف بنى امیه بودند و آن را احساس نمىکردند.
دسته سوم: ساده لوحانى که فریب فرمانروایان بنى امیه را خورده بودند. و اگر نبود قیام و مقاومت امام حسین و اصحاب راستین پیامبر به رهبرى اهل بیت (ع) ، ساده لوحان بسیارى فریب خورده و مىگفتند که اگر این دستگاه سلطنتى و کارهاى آن قانونى نبود، صحابه رسول خدا (ص) خاموش نمىنشستند.
دسته چهارم: کسانى بودند که مىپنداشت امام حسن (ع) خلافت را به معاویه واگذار کرده و با وى به خاطر اوضاع و احوال پیچیده زمان سازش نموده است ! زیرا اگر چه براى مردم کوفه و عراق که از نزدیک در جریان بودند، ماجراى صلح تحمیلى آشکار بود؛ اما مسلمانانى که در گوشه و کنار جهان اسلامى آن روزگار پراکنده بودند - مانند مردم خراسان - و از دور دستى بر آتش داشتند از ابعاد مسئله بىخبر بودند از این رو امام حسین (ع) با قیام خونین خود ثابت کرد که صلح برادرش به معناى کنارهگیرى از رسالت اهل بیت (ع) نیست.
گذشته از این چهار دسته که در واقع جملگى در خواب خرگوشى مشترک بودند، دو دسته دیگر یعنى پیروان بنى امیه و یاران حقیقى امام حسین (ع) نیز وجود داشتند . زیرا اگر چه اصحاب سیدالشهداء بسیار اندک بودند ولى قابل ذکر است که برخى از شیعیان و علاقهمندان امام در سایر ایالتهاى اسلامى بودند و پس از اطلاع یافتن از دعوت حضرت، خواستند به او لبیک گویند ولى مرکز کوفه تحت کنترل شدید نظامیان عبیدالله بن زیاد بود و به هیچ وجه نمى گذاشتند کسى از آن خارج یا به آن وارد شود، و بسیارى از مسلمانان نیز در مناطق دور دست از این فاجعه به کلى بى خبر بودند که حساب آنها با سایرین جدا است .
با توجه به آنچه به طور اجمالى بیان شد، معلوم مى گردد که مردم کوفه تا چه حدى در خواب خرگوشى فرو رفته بودند . که تمام فریادهاى امام و یارانش را نشنیده گرفته و آسایش و رفاه طلبى ، آنان را از هر نوع کمکى در راه نجات اسلام از انحراف باز مى داشت .
در آن شرایط ، انقلاب خونین سیدالشهدا (ع) تمام معادلات سیاسى دشمنان را بر هم زد و اوضاع اجتماعى آن زمان را دگرگون ساخت . جانفشانى شخصیت منحصر به فردى چون امام حسین (ع) که از نخبگان و برگزیدگان و پیشواى على الاطلاق مسلمانان بود و با فضیلتترین و نزدیکترین آنها به پیامبر اسلام (ص) بود از طرفى خدایى بودن حرکت مصلحانه سیدالشهدا (ع) و گذشتن از همه هستى خود از طرف دیگر، و عمق فاجعه و مظلومیت آن امام عزیز از ناحیه سوم باعث گردید زنگ بیدار باش، خواب سنگین مردم را بر هم زند و مردگان را احیا کند، و درخت اسلام را که به پژمردگى روى آورده بود، با خون خود آبیارى کند و آنچنان طراوت و شادابى بخشد که تا ابد سر سبز و خرم باقى ماند.
در آن عصر قحطى حق جویان و حق مداران ، که ظلم و شرک و فساد، در پناه سرنیزه و کشتار، حکومت مىکرد و سکوت بود و سکون ! حسین تازیانه فریاد بلند کرد و بر پیکر خفته ، بلکه مرده امت فرود آورد و چنان شور و حرکتى آفرید که آن مردم را بیدار بلکه زنده نمود، و با این بیدارى از آنها پاسدارى از انقلاب محمد (ص) و عدل على و صبر حسن (ع) ، و معناى قرآن و رسالت اسلام و خون خویش را طلب نمود.
خون امام حسین (ع) همانند آب حیاتى بود که در کالبدهاى مرده و خشک و مأیوس جریان پیدا کرد و منشأ قیامهاى بسیارى شد . و براستى مى توان گفت که عصر عاشورا پایان نهضت امام حسین (ع) نبود بلکه آغاز حرکت و اول بیدارى ملت اسلام خصوصاً شیعیان بود.
«فلیپ حتى» در کتاب تاریخ عرب مى نویسد: «فاجعه کربلا، سبب جان گرفتن و بالندگى شیعه و افزایش هواداران آن مکتب گردید. به طورى که مى توان ادعا کرد که آغاز حرکت شیعه و ابتداى ظهور آن، روز دهم محرم بود».(27)
و «گیبون» مورخ مشهور گوید: «در طى قرون آینده بشریت و در سرزمینهاى مختلف ، شرح صحنه حزن آور مرگ حسین (ع) موجب بیدارى قلب خونسردترین قاریان و خوانندگان خواهد شد». (28)
بر لوح فتحنامه او شد شکست او مرد حق ار شکسته شد هم مظفر است
6- شکست یزیدو یزیدیان
با توجه به مفهوم پیروزى و شکست ، به این نتیجه مى رسیم که پیروزى آن نیست که انسان از میدان نبرد سالم به در آید و یا دشمن خود را به خاک هلاکت افکند، بلکه پیروزى آن است که هدف خود را پیش ببرد و دشمن را از رسیدن به مقصود خود باز دارد. امیرالمؤمنین (ع) در این خصوص فرموده است : «ما ظفر من ظفر الاثم به ، و الغالب بالشر مغلوب» (29) کسى که گناه بر او پیروز شد، شکست مى خورد و کسى که از راه بدى بر دشمن ظفر یافت در واقع مغلوب است ». از این رو اگر چه امام حسین (ع) و یارانش پس از یک نبرد خونبار و قهرمانانه به نور عظیم شهادت رسیدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معنى از آن شهادت پر افتخار گرفتند. و هدف این بود که به تکلیف عمل شده و ماهیت حکومت ارتجاعى و ضد اسلامى اموى آشکار شود و افکار عمومى مسلمین بیدار گردد، که این هدف به خوبى انجام گرفت .
رسوایى سران اموى و قاتلان امام حسین (ع) به حدى بالا گرفت که سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هیچ کس از آل امیه جرأت نداشت نسبت خود را آشکار سازد بلکه بدنهاى مردگان آنها را هم از قبر بیرون کشیدند و با آتش سوزاندند . آرى، راه پیشرفت و پیروزى که داشت با سرعت فراوان براى آن دودمان کثیف در بین امت هموار مى شد، بعد از واقعه کربلا یکباره درهم ریخت و با رسوایى بسیار، بساط ابوسفیانیان برچیده گشت.
«استادنیکلسون » گوید: «حادثه کربلا، حتى مایه پشیمانى و تأسف امویان شد، زیرا این واقعه، شیعیان را متحد کرد و براى انتقام امام حسین، هم صدا شدند و صداى آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و ایرانیانى که مىخواستند از نفوذ عربها آزاد شوند انعکاس یافت».(30)
یکى دیگر از شواهد شکست یزیدیان و بنى امیه ، زمانى است که امام سجاد (ع) در کوفه خطبه خواند و ماهیت پلید دشمنان خدا را براى مردم خفته و فریب خورده آشکار کرد. لذا مردم یک زبان عرض کردند:
«اى فرزند رسول خدا (ص) ، همه ما شنوا و مطیع و حافظ عهد و پیمان تو هستیم ، از تو روى بر نگردانده و تو را ترک نخواهیم کرد، پس خدا تو را رحمت کند، به ما دستور بده که همانا با دشمن تو دشمن و با دوست تو دوستیم ، تا یزید را بگیریم و از کسانى که به تو و ما ظلم نمودند، دورى بجوییم » .(31)
آرى ، امام حسین را کشتند، اما حسین که فقط جسم نیست، امام حسین یک مکتب است که بعد از مرگش زندهتر شد. و اگر چه در کربلا قیام قامت امام حسین (ع) را در خون کشیدند ، و ناى حقیقت گوى او را بریدند، اما در حقیقت امام حسین زندهتر شد، او بزرگ مردى است که با شهادتش حرکتى عظیم و تحولى بزرگ در تاریخ ایجاد کرد و یزید و یزیدیان را رسوا نمود.
(حسان )، حسین ، به ظاهر اگر چه شد مغلوب شکست اوست، که در هر زمانه پیروز است
زخون سرخ قلبت ، نورى جهیدن گرفت که ظلمت جهل را ، صاعقه آسا برد*
7- رهایى از جهالت و ضلالت
هفتمین اثر و برکت از آثار و برکات اجتماعى نهضت سید الشهدا(ع) این بود که با قیام و شهادت خویش مردم را از جهالت و گمراهى نجات بخشید. او خون دل خویش را در راه خدا بذل کرد تا امت را از حیرت ضلالت و جهالت که در اثر تسلط و تبلیغات مسموم بنى امیه پیش آمده بود برهاند. چنانکه در زیارت اربعین امام حسین (ع) مى خوانیم :
«و بذل مهجته فیک ، لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة».
و حسین (ع) خون قلب خود را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى برهاند.
استاد شهید مطهرى (ره) در توضیح فراز مذکور مى فرماید: «مقصود از جهالت مردم این نبود که چون مردم بىسواد بودند و درس نخوانده بودند مرتکب چنین عملى شدند، و اگر درس خوانده و تحصیل کرده مىبودند نمىکردند . نه ، در اصطلاح دین، جهالت، بیشتر در مقابل عقل گفته مىشود و مقصود آن تنبه عقلى است که مردم باید داشته باشند (و به تعبیر دیگر قوه تجزیه و تحلیل قضایایى مشهود و تطبیق کلیات بر جزئیات است و این چندان ربطى به سواد و بىسوادى ندارد . علم، حفظ و ضبط کلیات است و عقل قوه تحلیل است). به عبارت دیگر، امام حسین (ع) شهید فراموشکارى مردم شد، زیرا مردم اگر در تاریخ پنجاه - شصت ساله خودشان فکر مى کردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گیرى در آنها مى بود و به تعبیر سیدالشهدا (ع) که فرمود: «ارجعوا الى عقولکم» اگر به عقل و تجربه پنجاه - شصت ساله خود رجوع مىکردند و جنایتهاى ابوسفیان و معاویه و زیاد در کوفه و خاندان اموى را اصولا فراموش نمىکردند و گول ظاهر فعلى معاویه را که دم زدن از دین به خاطر منافع شخصى است نمى خوردند و عمیق فکر مىکردند که آیا امام حسین (ع) براى دین و دنیاى آنهابهتر بود یایزید و معاویه و عبیدالله ، هرگز چنین جنایتى واقع نمى شد...» (32).
آرى ، امام حسین (ع) با نهضت مقدس خویش در آن ظلمت سخت و در میان یأسها و ناامیدیهاى مطلق، و در موقعى که ستارهاى در آسمان بشریت دیده نمىشد، مانند برقى درخشید و مانند شعلهاى حقانى فرا راه آدمیان ظاهرگشت . او به خوبى مى دانست که تنها مردم نادان و گمراهند که آلت دست حکومتهاى ستمکار و بیدادگر و فاسد واقع مى شوند ، به همین خاطر با بذل خون پاک خویش سعى کرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناک و دردناک نجات بخشد. لذا امام صادق (ع) در فراز مورد بحث، هدف قیام حسینى را تنها فدایى امت
گنه کار بودن و شفاعت از آنان در قیامت بیان نمىکند ، بلکه مىفرماید: هدف، نجات دنیاى انسانیت از جهالت و ضلالت بود.
نتیجه گیری
عاشورائیان ما، نسل جوان ما ، مسئولین و دولتمردان ما ، معلمین و فرهنگیان ما ، دانش آموزان ودانشجویان ما ، زن و مرد ، پیر و جوان باید عاشورا، را اینچنین بشناسند و تلاش کنند، در حدّ توان، هر چند اندک، خود را به این اهداف نزدیک کنند. و در این میان، آنچه مهم است هدفگیری نظام سیاسی جامعه است. اگر دولتمردان کوچکترین سستی و اهمال در تصمیم گیری های نظام مند جامعه بنمایند ، صدمات جبران ناپذیری به پیکره نظام خواهد خورد. خلاصه سخن آن است که اگر نظام سیاسی جامعه، پیام خود را از عاشورا میگیرد و اگر مدیریت سیاسی، برگرفته از اهداف حسینی است، نمیتواند، نسبت به اهداف بالا، بیتوجه باشد. امامحسین(ع) اگر موفق به تشکیل دولت میشد، قطعاً احیای ارزشهای انسانی و اسلامی و معنوی را به عنوان سه برنامه راهبردی و هدفمند تدریجی خود بر میگزید و هر حکومت که با شعارهای عاشورایی به قدرت میرسد، وظیفهاش دنبال کردن همان اهدافاست .امید است مسولین با برنامه ریزیهای دقیق و بدون واهمه از هجمه های دشمن ، تلاشی همه جانبه را به به سر منزل مقصود رساندن جامعه آغاز کنند و مردم نیز به اهداف و آرمان های بلندی که در کلاس عاشورا تدریس شد پایبند و استوار بمانند . باشد که در از محضر امتحان الهی و نائب بر حقش آقا امام عصر سربلند و جاوید بیرون بیائیم.
به امید آن روز
پی نوشت ها :
1- ... و انى لم اخرج اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى... رک: بحارالانوار، 44/329 و سمو المعنى لسمو الذات، ص106،1359.
2- ... الاترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتنهى عنه... تاریخ طبرى 5/229 ط - المطبعة الحسینیة المصریه.
3- سبقت العالمین الى المعالى بحسن خلیقه و علو همة و لاح بحکمتى نورالهدى فى لیال فى الضلالة مدلهمة یرید الجاحدون لیطفؤوه و یابى الله الا ان یتمه. رک: بحارالانوار 44/194.
4- البرهان فى تفسیر القرآن، سوره فجر.
5- همان ماخذ.
6- حسین وارث آدم، صفحه 212 به بعد.
7- لؤلؤ و مرجان، انتشارات نوین، ص38.
8- همان ماخذ.
9- وسائل الشیعه،3/53 ط اسلامیه.
10- مجله رسالة الاسلام، سال 11، شماره3، ص264.
11- الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله، سوره توبه، آیه 20.
12- سیاسة الحسینیه، ص8، و 51 ط زهره.
13- اعیان الشیع ه، 1/581... ان الدعى ابن الدعى قد رکز بین اثنتین...
14- تفسیر قرطبى،9/342 ذیل آیه و ذکرهم بایام الله، سوره ابراهیم، آیه 54.
15 - بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج 44 ص 381
16 - نقل از کتاب زندگانى حضرت ابى عبدالله الحسین ابوالقاسم سحاب , ص 22
17 - کشف الغمة ، علامه اربلى , ج 2 ص 6
18 - به نقل از کتاب درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت > شهید هاشمى نژاد, ص 450
19 - حماسهء حسینى , شهید مطهرى , ج 2 ص 130
20 - تحف العقول ,محدث حرانى , ص 275
21 - تاریخ طبرى , ج 7 ص 300
22 - جامع احادیث الشیعه , ج 12 ص 556
23 - ترجمه تاریخ سیاسى اسلام , ج 1 ص 351
24 - تاریخ طبرى , ج 4 ص 347
25 - ترجمه لهوف سید بن طاووس , ص 132
26 - نقل از کتاب <درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت > شهید هاشمى نژاد, ص 447
27 - درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت , شهید هاشمى نژاد, ص 448
28 - همان مأخذ.
29- نهج البلاغه , صبحى صالح , حکمت 333
30 - ترجمه تاریخ سیاسى اسلام , ج 1 ص 352. به نقل از کتاب ماهیت قیام مختار , ص 201
31 - بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 45 ص 112
32 - حماسهء حسینى , استاد مطهرى , ج 3 ص 47
منابع و مآخذ
1 – ازغندی ، علی اکبر ، پیام ایثار .ناشر : کنگره سردارن شهید و سنبله ،نوبت چاپ : اول ،1384پاییز.
2 – مطهری ، مرتضی ، حماسه حسینی . ناشر افق اندیشه ، نوبت چاپ : سوم ،1375 زمستان .
3 – شاعری ، محمد ، عاشورائیان ، ناشر : ستایش ، نوبت چاپ : اول ، خرداد 1380
4 – مفاتیح الجنان .
5 ـ بحار الانوار
6 – فرهنگ لغت لانگ من ، 1970.
7 – فرهنگ لغت عمید.
8 - فصلنامه مشکوة شماره 53
9 - بیانات مقام معظم رهبرى(مدّظله العالى) در دیدار با نیروهاى مقاومت بسیج 23/4/71 = 13 محرّم 1413
10 – سایت وزارت آموزش و پرورش